هنوز صبح، به طور کامل شروع نشده که صفهای رایگیری روی تلگرام بالا میآیند. در خیابانهای بهاری شهر به هر حوزه رایگیری که نزدیک میشوید، ماشینها کندتر میشوند و آدمهایی که روی دو انگشت دستشان؛ (همانها که میشود با آنها علامت پیروزی-ویکتور- ساخت)، جای مهر دارند، از شلوغی بیرون میآیند؛ لحظهای میایستند، عکسی میگیرند و به شما هم لبخند میزنند.
شاید دلیل خاصی نداشته باشد که این رایگیری، یکی از شلوغترین و پرازدحامترین رایگیریهای تاریخ ایران بشود؛ شاید حافظه تاریخی مردم ایران و آسیبهایی که از رایندادنها خوردهاند آنها از ساعتهای اولیه صبح یک روز تعطیل، اینطور پای صندوقهای رای کشانده است.
شاید ایرادی نداشته باشد که یک تجربه رایندادن و آسیبهای پس از آن ذکر شود به این دلیل که فرد مورد بحث در این مقال، به لحاظ نقدهای تند و تیز، مورد لطف همه مسئولان و همه مردم قرارگرفته؛ فردی که دوره اول ریاستجمهوریاش را با رایندادن عده زیادی از مردم و عدم وحدت احزاب مردمی، آغاز کرد؛ وقتی کاندیدا شد، مردم نفهمیدند که چه کسی کاندیدا شده، وقتی رئیسجمهور شد و چندین سال ( به گفته اکثر قریب به اتفاق کارشناسان داخلی و خارجی) کشور را به عقب انداخت، متوجه شدند او که بوده و شاید اگر در انتخابات شرکت کرده بودند حالا مجبور نبودند برای آواربرداری چهارساله دولت فعلی خوشحالی کنند و هشت سال هم جلو افتاده بودند.
هوای انتخابات گرم است و مردم در روز 29 اردیبهشت عرقریزان در صفهای طویلی ایستادهاند که به صندوقهای سرنوشتساز منتهی میشوند؛ سرنوشتی که نمیخواهد به عقب برگردد و در ازدحام حوزههای رایگیری، این گفته را صندوقها هم فریاد میزنند.
از کنار صفها و ازدحام میدانی طویل و عریض مردمی که عبور کنید، بعید است نامی از «تتلو» و خندههای مداوم پس از آن نشوید؛ او یک خواننده (به اصطلاح) زرد است و از کاندیدایی حمایت کرده که سابقهاش نشان داده که هیچوقت میانه خوبی با موسیقی (حتی از نوع اصیل ایرانیاش) نداشته؛ آنسوتر نوای روحانی ربنای شجریان از گوشیها و تبلتهای مردم پخش میشود و مردم برای شروع و تداوم اصلاح بعد از هشتسال آواربرداری دعا میکنند. عدهای از کنارشان میگذرند؛ می گویند؛ «اگر هم در حین آواربرداری کاری انجامشده، کار خدا بوده و اما م زمان» و آنها که هنوز دوانگشت پیروزیشان جوهری نشده، جواب میدهند که «خدایی را دوست دارند که دریاچه ارومیه را از باران رحمتش پر می کند؛ خدایی که زبان کُردی را آزاد میکند و امام زمانی که با توافق برجام درهای روابط بینالمللی را باز میگذارد.» آنها برای ماندن این خدا دعا میکنند و همچنان میشنوند که عدهای پیوند تتلو را با کاندیدایی که همهچیز را به خدا نسبت داده بود، تبریک میگویند.
اینجا ایران است و گویا شوخی با مقامات آزاد شده است؛ شوخیهایی که پرده از تقدس برخی از کاندیداها کنار میزند؛ تقدسی که برای برخی مشاغل واجب عینی است.
مسئولین ستاد آنها که شغلشان در اماکن مقدس بوده، اظهار شکایت میکنند از تخلفات انتخاباتی که به گفته خودشان همینطور دارد در حوزهها اتفاق میافتد و به مردم شناسنامه بهدست، هشدار میدهند که نگران حقالناس آنها هستند. میگویند این یک تاکتیک است که برای اعلام شکست خود زمینهسازی کنید خصوصا اگر به پیروزی خود اطمینان بیپشتوانه داشته باشید.
در خیابانهای بهاری ایران، به هر حوزهای که سر میزدید، غلغله بود؛ شاید اینبار اشتیاق رایدادن بیش از همه بارهای دیگر بود.