به گزارش مردم سالاری آنلاین، ایران و ایالات متحده امروز شنبه در عمان مذاکرات غیرمستقیم را با هدف دستیابی به یک توافق آغاز می کنند. عباس عراقچی وزیرخارجه کشورمان در مقاله اخیر خود در واشنگتن پست در این باره تصریح کرد که پیگیری مذاکرات غیرمستقیم نه یک تاکتیک است و نه بازتاب یک گرایش ایدئولوژیک، بلکه انتخابی راهبردی است که بر پایه تجربه اتخاذ شده است. او همچنین تاکید کرد که دیواری بزرگ از بی اعتمادی بین تهران ـ واشنگتن وجود دارد و ایران نسبت به صداقت نیت ها تردیدهای جدی دارد. در همین حال اسماعیل بقائی نیز طی پستی در شبکه ایکس عنوان کرد که ایران در نظر دارد روز شنبه نیت و جدیت طرف مقابل را ارزیابی نموده و متناسب با آن حرکتهای بعدی را تنظیم کند. اهمیت این مذاکرات در چیست؟ آیا آمریکا از تهدیدات خود عقب نشینی خواهد کرد و دو طرف به سمت تنش زدایی حرکت خواهند کرد؟ خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با کوروش احمدی دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل به بررسی این پرسش ها پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید:
نظر شما درباره مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا در عمان چیست؟ و از چه لحاظی حائز اهمیت است؟
بطور کلی اگر پیش فرضمان این باشد که هیچ راهی جز دیپلماسی برای رفع اختلافات و احتراز از تنش و جنگ بین هیچ دو کشوری وجود ندارد، دیپلماسی و مذاکرات به هر شکلی که شروع شود یا انجام شود، مفید است. اینکه مذاکرات مستقیم باشد یا غیر مستقیم در عمان باشد یا در جای دیگر در چه سطحی باشد، اموری شکلی و فرعی هستند و در درجه دوم اهمیت قرار دارند. مهم این است که دو طرف بتوانند با هم حرف بزنند. البته اگر مذاکرات مستقیم باشد و رو در رو باشد و در سطح بالا باشد، و هیات های مذاکره کننده اختیارات کافی داشته باشند، کار می تواند سریع تر پیش برود و نتیجه بخش تر باشد.
اهمیت این مذاکرات پیش رو از این جهت است که طی ۸ سال و چند ماه گذشته مذاکراتی بین ایران آمریکا با هدف حل مشکلات اصلی شکل نگرفته است. مذاکراتی که در دوره دولت بایدن انجام شد، علاوه بر اینکه غیرمستقیم بود، بر امور فرعی و حاشیه ای مانند آزادی زندانیان دو طرف، انتقال سپرده ایران از کره جنوبی، توقف حملات گروه های نزدیک به ایران به اهداف آمریکایی و عدم سخت گیری در اعمال تحریم نفتی و مانند اینها بود. یعنی مسئله اصلی که یافتن فرمول جدید و مرضی الطرفینی در ارتباط با مسئله اصلی یعنی برنامه هسته ای ایران باشد، در دستور کار نبود. این بار این موضوع مهمترین موضوع دستور کار خواهد بود. یعنی طرفین پذیرفته اند که از برجام عبور کنند و طرح جدیدی در اندازند. هر چند که حتما برجام می تواند و باید مبنای مذاکرات باشد.
آیا امکان نرمش از سوی آمریکا در تعیین شروطی که قبلا اعلام کرده بود وجود دارد؟
ما نمی دانیم آمریکا چه خواسته ای دارد. خواسته عامی که ترامپ به کرات مطرح کرده این است که ایران بمب اتمی نسازد. این خواسته ای است که ایران نیز از قبل و همیشه با آن موافق بوده و همواره تاکید کرده که قصد ساخت بمب ندارد. همکاران ترامپ مانند استیو ویتکاف و مایک والتز سخنان متعارض و متناقضی در مورد سیاست آمریکا اعلام کرده اند. بطور کلی سخنانی که در رسانه ها اعلام می شود، الزاما خواسته و موضع قطعی و نهایی رهبران کشورها نیست.
رهبران سیاسی در اظهارات عمومی شان به مخاطبان متعددی نظر دارند و هدفشان راضی کردن طیف وسیعی از مخاطبان است. حرف اصلی و موضع اصلی در پشت میز مذاکره زده می شود، آن هم در مراحل پیش رفته مذاکره. چرا که در مراحل اولیه مذاکره کشورها مواضع مذاکراتی خود را مطرح می کنند که می تواند مواضع اصلی نباشد. لذا تا طرفین بطور جدی مذاکره را شروع نکنند، نمی توان بطور قطعی گفت که مواضع طرفین چیست. یکی از دلایل اصرار کسانی مثل بنده بر لزوم شروع مذاکره همین بود که تنها از این طریق می توان از مواضع واقعی طرف مقابل اطلاع پیدا کرد.
حال اگر معلوم شود که مواضع طرف مقابل زیاده خواهانه و غیرقابل قبول است، همواره امکان توقف مذاکرات و خروج از مذاکرات و اعلام مقصر بن بست وجود خواهد داشت و در این صورت طرفی که زیاده خواهی کرده نزد دولت ها و افکار عمومی مسبب شکست معرفی خواهد شد.
تهدیدات نظامی آمریکا را تا چه حد می توان جدی گرفت؟ با توجه به اینکه ترامپ همیشه خودش مخالف جنگ بوده و از جنگ افروزی به شدت انتقاد کرده است.
به نظر من تهدیدات نظامی آمریکا را هیچ دولت جدی و مسئولی نادیده و سبک نخواهد گرفت. در این قبیل موارد که هزینه های آن سنگین و بین نسلی است، به قول فرنگی ها باید بدترین سناریو را مبنای کار قرار داد و آرزوی تحقق بهترین سناریو را داشت. به هر حال آمریکا با یک بودجه نظامی نزدیک به یک تریلیون دلاری و در زمانه ای که جنگ ها تکنولوژیک هستند، تهدیدی است که نباید نادیده گرفته شود.
مخالفت ترامپ با جنگ هم اولا نسبی است و بستگی به موضوع و شرایط دارد. ثانیا مخالفت او عمدتا با جنگ هایی مثل جنگ عراق و جنگ افغانستان است که مستلزم اعزام صدها هزار سرباز است. آمریکا در هیچ دوره ای حتی به فکر اعزام سرباز به ایران نبوده و حداکثر امکان حملات هوایی و موشکی به ایران را بررسی کرده است.
البته اگر حتی فرض را بر این بگذاریم که ترامپ تحت هیچ شرایطی اقدام به جنگ با ایران نخواهد کرد، مسئله "فشار حداکثری" مسئله ای است که باید حتما فکری برای رفع آن کرد. چرا که در شرایط اقتصادی ـ اجتماعی ایران و حضور چهارساله ترامپ در کاخ سفید وضعیت سختی بر شرایط کشور تحمیل می شود. به هر حال، مذاکره راه حلی است که به اصطلاح امتحانش مجانی است. اگر امتحانش کردیم و نشد می توانیم سر خانه اول برگردیم.