گروه دیپلماسی - علی ودایع: امضای پیمان همکاریهای راهبردی ایران و روسیه اتفاقی خاص در روابط پرفراز و نشیب تهران و مسکو باید قلمداد کرد ؛ رویکردی که احتمالا تبعات آن فراتر از نمایش پرستیژ طرفین است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،«معاهده مشارکت جامع راهبردی» میان جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در یک مقدمه، 74 بند و حول 30 محور تهیه و تنظیم شدهاست. فرآیند نگارش معاهده از اواخر دولت دوازدهم آغاز، در دولت سیزدهم چارچوب و حالا در دولت چهاردهم به امضای روسای جمهوری ایران و روسیه رسیده است.
اگرچه بندها و تبصرههای گسترده مشارکت راهبردی ایران و روسیه دارای اهمیت است اما مهم زمان امضای آن است. جهان خود را آماده بیست ژانویه و بازگشت دونالد ترامپ میکند. معنای حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید به عنوان رئیس جمهور آمریکا، تشدید فضای آنارشیک در سیستم بینالملل و ناپایداری بیشتر ساختارهای تضعیف شده نظم فعلی جهان خواهد بود.
امضای موافقتنامه جامع ایران و روسیه ۳ روز قبل از تحریف دونالد ترامپ در سیاست بینالملل معنای خاص خود را تولید میکند و پیامش حفظ آرایش در برابر ایالات متحده ترامپ است که تلاش خواهد کرد که از طریق راهبرد زور این واحدهای سیاسی را مهار همه جانبه کند.
پراجکت سیندیکیت در واپسین روزهای سال ۲۰۲۴ نوشت: «نظم جهانی که پس از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت وعده صلح و رفاه مشترک را میداد. اما نزدیک به ۸۰ سال بعد، این نظام در آستانه فروپاشی به نظر میرسد. دولت آینده ترامپ میتواند بسیاری از اهداف اصلی نظم چندجانبه را تضعیف کند. دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ تقریباً بهطور قطع باعث ایجاد خلأ رهبری جهانی خواهد شد و بینظمی ژئوپلیتیک را دامن خواهد زد.»
تهران و مسکو با درک این محیط است که در مقطع فعلی پی به اهمیت شراکت راهبردی خود بردهاند.
چند جانبهگرایی و تغییر موازنه قدرت
وزن کشیهای روابط بینالملل و بالتبع آن در خاورمیانه به شکل بیسابقهای در حال تغییر و تحول است. تهران میخواهد سهم خود را از معادلات داشته باشد. مشارکت راهبردی فرآیندی پیچیدهاست که به ایران امکان میدهد در چارچوب چندجانبهگرایی منافع خود را مطالبه کند.
«جو بایدن» در آخرین نطق سیاست خارجی خود در محل وزارت خارجه ایالات متحده میگوید دوران نظم پساجنگ سرد به سر آمده است و فردای این سخنرانی مشاور امنیت ملی او، جیک سالیوان در گفت و گو با نیویورک تایمز میگوید: «دوران پس از جنگ سرد به پایان رسیده است؛ دوره برتری آمریکا از دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ به پایان رسیده است. قبل از روی کار آمدن دولت بایدن، دوران برتری آمریکا به پایان رسیده بود.»
ایالات متحده که همواره رابطه ایران و روسیه را تابعی از جبر سیستمی نظم یکجانبه بینالمللی قرار داده و تلاش کرده این ۲ بازیگر مهم را دور از هم نگه دارد، تقویت مناسبات کرملین با تهران را با دیده نگران دنبال میکند.در این رابطه اندیشکده آمریکایی «مطالعات امنیت ملی تگزاس» مینویسد: پایتختهای غربی باید یک واقعیت ناراحتکننده را بپذیرند: حتی اگر جنگ روسیه و اوکراین پایان یابد، امید چندانی به بازگشت روابط دفاعی ایران و روسیه به وضعیت قبل از ۲۰۲۲ وجود ندارد. هر دو کشور نیازهایی را برای احتمالات نظامی آینده شناسایی کردهاند که می توانند به یکدیگر کمک کنند.
این اتاق فکر آمریکایی ادامه میدهد: ایران و روسیه در خصوص تحریمهای مشترکی که آمریکا علیه آنها وضع کرده، توافق هستهای ایران و تجدیدنظر طلبی در نظم فعلی و یکجانبه گرای جهانی دیدگاههای مشترکی دارند که مسیر همکاریهای دو کشور را هموار میکند.این موارد تا جایی در ارزیابیهای دستگاه سیاست خارجی کرملین دارای اهمیت هستند که باعث شده پوتین طی ۶ ماه سه دیدار با رئیس جمهور ایران داشته باشد. موافقت روسیه با عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای و بریکس، رای منفی مسکو به قطعنامههای علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز در همین چارچوب قابل تفسیر و تحلیل است.
مقابله با یکجانبهگرایی واشنگتن
در چنین لحظهای است که ایران و روسیه به پیشروی در تضعیف نظم تک قطبی و تحکیم روابط با جنوب جهانی ادامه دادهاند.
غرب اگرچه پس از شروع جنگ اوکراین مانوری وسواس گونه روی همکاریهای آشکار و پنهان ایران و روسیه داشته است اما ظرف یک سال گذشته با لفظ «ائتلاف ساختارشکنها» یا «تجدیدنظرطلبها» بازی پیچیده تری را دنبال کردهاند.
«آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه «جو بایدن» در فارن افرز مینویسد: «همه آنها به دنبال فرسایش پایههای قدرت امریکا یعنی برتری نظامی، فناوری و مالی و شبکه اتحادها و مشارکتهای آن هستند.»
واقعیت این است که پیوندهای ایران و روسیه یک چالش جدی برای نظام غرب محسوب میشود. در نگاه امریکاییها، حضور چین و کره شمالی در این معادله برای غرب یک مخمصه با معادله سخت خواهد بود.
رویارویی ایران و روسیه با مکانیسم فشار همه جانبه امریکا، موفقیتهای مثلث اقتصاد، دیپلماسی، نظامی شرایط قابل گسترشی ایجاد میکند که منافع غربی را در معرض فشار قرار میدهد. دلیل نگرانی یا حتی پرخاشگری غرب زمانی قابل فهم میشود که بازنویسی متغیرهای دکترین جنگ سرد و بازیهای بلوک شرق را در نظر بگیریم.
چند ملاحظه خاص
واکنشهای داخلی و خارجی به توافق جامع سرشار از پارادوکس و تعارض دیدگاه داخلی و خارجی است. این همکاری میتواند تاثیرات متفاوتی بر روابط ایران و روسیه با سایر کشورها داشته باشد. رقبای منطقه ای ایران به شدت نگران عمق همکاریهای ایران و روسیه هستند؛ آنها احتمالا ظرف چند ماه آینده تلاش خواهند کرد با روسیه رویکردهای جدیدی تعریف کنند.
طرفهای غربی نگران هستند در تغییر وزن کشی خاورمیانه، مسکو وضعیت متفاوتی را رقم بزند. روسها در تعریف همکاریها با ایران عمدتا از لفظ «دوست خوب» یاد کرده و از عنوان «استراتژیک» یا «راهبردی» استفاده نمیکردند اما معادلات تغییر کرده است. همکاریهای هستهای در حوزه توسعه غنی سازی اورانیوم و زیرساختهای نیروگاههای اتمی علی رغم موفقیتهای بومی ایران محل مانور رسانهای علیه تهران و مسکو است. به موازات این وضعیت، بحث جنگندههای SU35، پدافند روسی، همکاریهای فضایی و ماهوارهای عملا با اعصاب برخی کشورها بازی میکند.
غرب به ویژه ایالات متحده نگران است که این توافق به تقویت محور مقاومت در خاورمیانه منجر شود و توانایی ایران برای نفوذ در کشورهای همسایه را افزایش دهد.
پیوند منافع و استراتژیها
ایران و روسیه به شکل خواسته یا ناخواسته در تقابل با مکانیسم غرب و مشخصا راهبردهای امریکایی دارای چالشهای مشترکی هستند که چند سرفصل مشخص وجود دارد: 1- تهدیدهای نظامی و امنیتی: سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) همان میزان که برای روسیه تهدید فوری محسوب میشود برای ایران هم تهدید میان مدت است. نوع رفتار ناتو در اوکراین ممکن است در شمال ایران هم با فرمت متفاوتی شکل بگیرد. «خفگی ژئوپلیتیکی»، «صف بندی پشت مرز شمالی» و «حضور در عمق آسیای میانه» تهدیدهای راهبردی علیه تهران است. امریکا دشمن سرسخت ایران و روسیه برای طرفین یک تهدید همیشگی است؛ البته سطح تعارض و تخاصم تهران و مسکو با واشنگتن دارای تفاوتیهایی است. در این میان طرفین با تهدیدهای تروریستی و امنیتی مشترکی مواجه هستند که آنها را به سمت توسعه همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی مشترک هدایت میکند.
2- تحریمهای تهاجمی غرب: این معاهده میتواند فرصتهای جدیدی برای همکاریهای اقتصادی در زمینههای انرژی، تجارت، حمل و نقل، فناوری و سرمایه گذاری ایجاد کند. هر دو کشور به دنبال کاهش وابستگی به دلار امریکا هستند و این همکاری میتواند به توسعه تجارت با ارزهای ملی کمک کند. پس از آغاز جنگ اوکراین، روسیه تحت خشن ترین تحریمهای غربی قرار گرفت که عملا وضعیتی مشابه ایران قلمداد میشود. ایرانیها، استاد دور زدن تحریمهای غرب هستند. روسها برای تامین نیازهای اقتصادی به سمت ایران گرایش جدی پیدا کردند اما مساله اینجاست که اعداد و ارقام تجارت مشترک برای طرفین مطلوب نیست.
تجربه طرف روس در استخراج نفت و گاز یا مدیریت منابع آبی هم برای ایران جذابیتهای خودش را دارد. روسها میخواهند در نوسازی صنایع نفت و گاز ایران نقش جدی تری ایفا کنند. ازسوی دیگر، همکاری در زمینه فناوریهای پیشرفته میتواند به توسعه صنایع داخلی هر دو کشور و کاهش وابستگی آنها به کشورهای غربی کمک کند.
3- حمایتهای دیپلماتیک: روسها و ایرانیها به موازات وضعیت پیچیده جنگ نامتقارن نظامی و اقتصادی، درگیر جنگ تمام عیار دیپلماتیک با دشمنان مشترک هستند. حمایت در مجامع بینالمللی و یارکشی یک مولفه پذیرفته شده است.
از طرف دیگر، روسیه عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد با حق وتو است که میتواند برای ایران فرصتهای ویژه خلق کند. در عین حال هر دو طرف در معرض تهدیدهای ارضی هستند که مبتنی بر توافق راهبردی باید به تمامیت ارضی یکدیگر احترام گذاشته و در عین حال مانع اقدامات تهاجمی یا تسهیل تهاجم دشمن شوند.
موقعیت صفر
اندیشکده استیمسون درباره محرکهای همکاری میان ایران و روسیه نوشته است: ایران سه خط گسل ژئوپلیتیکی را میبیند که خاورمیانه، اروپای شرقی و حاشیه غربی چین را به هم متصل میکند و معتقد است که غرب به دنبال تسلط بر هر سه منطقه است. از دیدگاه ایران، روسیه قطب مهمی در برابر هژمونی آمریکاست.
این اندیشکده میافزاید: جنگ غزه نیز ایران و روسیه را به هم نزدیکتر کرده است. شکست آمریکا در دستیابی به آتش بس، این پیام را تقویت کرده است که واشنگتن نمیتواند ثبات را در خاورمیانه تضمین کند. همسویی در روایتها و برداشتها بین ایران و روسیه فراتر از غزه است. این بخشی از یک استراتژی گسترده تر با هدف تبدیل نظم جهانی به ساختاری چند قطبیتر است که در آن سلطه غرب مورد مناقشه قرار میگیرد و مراکز قدرت جایگزین مانند ایران و روسیه، نقش برجستهتری ایفا میکنند.
همچنین موسسه «موقوفه کارنگی برای صلح بینالملل» مینویسد: روسیه ایران را کشوری محوری میبیند که میتواند بهعنوان پلی بین آسیای مرکزی و قفقاز، خاورمیانه و آسیای جنوبی عمل کند و اتصال و دسترسی پروژه بزرگ اوراسیا را افزایش دهد.
کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) یک ابتکار مهم ژئواکونومیکی است که توسط روسیه و ایران برای ایجاد یک شبکه حملونقل متنوع که اوراسیا را به خلیج فارس و آسیای جنوبی متصل میکند ایجاد شده است. این کریدور که در سال ۲۰۰۲ از طریق توافقنامه ای بین روسیه، هند و ایران رسمیت یافت، شبکه پیچیده ای از مسیرهای دریایی و زمینی را در نظر میگیرد که برای تقویت ارتباط و تجارت منطقه ای طراحی شده است.
روابط رو به رشد ایران و روسیه که در امضای معاهده مشارکت جامع راهبردی متجلی شده، نشان میدهد نگرش دو کشور در همکاری در حال عبور از نگاه تاکتیکی است و فراتر از تغییرات در سیاست داخلی ایران و روسیه است. در روسیه ضربالمثلی وجود دارد که میگوید: «اگر به همدیگر وصل شوید، از هیچ چیز نمیترسید.» این مثل شاید بتواند توصیفی از آینده ایران و روسیه در نظم آینده و مواجهه با دولت دوم ترامپ ارائه دهد.