در زمان بحث برجباغها، همین آقای چمران، خطاب به «حافظی» با عصبانیت و پرخاش، طوری که نگذارد او و دیگر اعضاء و حتی خبرنگاران، کوچکترین کلمهای از دهان نیمهبازشان خارج شود، میگوید که «از یک آدم دکتر بعید است این حرفها؛ زشته، بهمون می خندند؛ اینجا شوراست (همان شورایی که دفعه قبل جدیدی و دبیر تویش کشتی گرفتند) این همه تاختن و بد و بیراه گفتن (مثل بد و بیراههای تقیپور و بقیه اعضای اصولگرا) درست نیست؛ فحش نده عزیز من!»
عذرخواهی کُن و الا...
تقیپور فحش نمیدهد، تنها میگوید که «ما مردم را نمیکشیم». عضو اصولگرای راینیاورده در شورای شهر تهران، در حالیکه ایستاده و مثل همیشه بدون بلندگو فریاد میزند که «حقشان را میخواهند و آن را میگیرند و همه میبینید که میتوانند!»
تقیپور، که از نطق سالاری عصبانیشده، میگوید که «ما مثل شما مسجدها را آتش نمیزنیم؛ ما مثل شما آدم نمیکشیم» منظور او حوادث پس از انتخابات 88 است. چمران چند بار با ملاطفت پدرانه، تقیپور را که دیگران را متهم به قنل و آتشسوزی عمدی اماکن متبرکه میکند، «آقای دکتر» خطاب میکند و با عدم ایجاد اخلال، در صحبتهایش، اجازه میدهد که او کلامش را منعقد کند.
تقیپورهم با پشتوانه رئیس، ادامه میدهد «یک عده آمدهاند حقشان را بگیرند؛ سالاری باید همین الان در حضور خبرنگارها از همکارانشان عذرخواهی کند و اگر نکرد، عواقبش پای خودشان است. آن موقع که مسجد را آتش میزدند بیایند برای مردم توضیح بدهند که چرا آتش میزدند؟ چرا مردم را در خیابان کُشتند؟ این آرزو به دلشان میماند که ما فتنه کنیم؛ ما مسجد را آتش نمیزنیم. ما مردم را نمیکشیم. ما حقمان را میخواهیم و میگیریم»
بخشی از نطق سالاری این بود؛ «بنده به عنوان منتخب شورای پنجم نتایج انتخابات شورا را بیانگر این میدانم که مردم در این انتخابات از میان دو فکر و اندیشه موجود به گفتمان اصلاحات و اعتدال اعتماد کردند. رای مردم تهران حکایت از نارضایتی از وضع موجود داشت.»
دعوای دوم
دوستی چندبار وسط صحبتهای حقانی که در مورد طرح صیانت از باغات صحبت میکرد، پریده بود که تو خودت، پدر باغات را درآوردی و چهار سال است داری میگویی حفظ باغات، کدام حفظ باغات؛ دوستی معتقد است که این آخرین تلاشهای حقانی برای باغات، نه برای هوای تهران که برای آینده خودش و میزهای بزرگی است که او در نظر دارد؛ او ناراحت است؛ به نظر میرسد حالا که به گفته خودش از آینده ناامید است و در لیست هم نبوده و انصراف هم نداده و رای هم نیاورده، روی دعوایش با حقانی تاثیر زیاد داشته است. هنوز صدای حقانی بر جلسه شورا طنینانداز است، در حالیکه دستش را بالا برده، می گوید: «برای یک بانک پاسارگاد، همه باغها از بین رفت.»
حافظی، که از طرحکنندگان بحث است، میخواهد توضیح بدهد که چمران میگوید «دارید بد و بیراه میگویید، شما این دوتا حقانی و دوستی را به جان هم انداختید. بدتر از فحش است این».
مرثیهای برای نیامدن!
حالا چمران بغض میکند؛ که «همهاش من را تخریب کردید و خیالتان راحت باشد، من دیگر نمیآیم شورا؛ و نتیجه این میشود که (اگر یکی از اعضای شورا، شهردار شود) چمران که در ردیف بیست و دوم صف انتظار ورود به شورا ایستاده، قرار نیست بیاید. حافظی میخواهد توضیح بدهد، که چمران میگوید: «آقاجان شعار بیجا نده؛ اینجا خبرنگار هست؛ عقل هم دارند.»
او پس از اعطای نشان «عقل» به خبرنگارهایی که در جایگاه نامناسب خود روی چند تا صندلی شورا در هم لولیدهاند و با گوشیهای خود فیلم دعواهای پیدرپی را ثبت میکنند، میگوید که «اینها پوپولیستی و مردمفریبی شما را میدانند.» او با تاکید بر عدم فحشدادن و ناسزاگفتن اعضاءبه یکدیگر، توضیح میدهد که حافظی «عوامفریب» است!
منشاء تخلفات شهرداری کشف شد!
او در پاسخ به اعتراضات گاهبه گاه حافظی، توضیح میدهد که «کسی پانزده طبقه به باغ نداده؛ آن باغها را بلندمرتبهسازی داد؛ سال 78 بلندمرتبهسازی هرمی دادند و به باغ ربطی ندارد. گفتند چهارده طبقه ، یک طبقه تشویقیاش را هم دوستان خوب شما دادند که در شهرداری تخلف میکنند.» با این گفتههای چمران هم مشخص شد که چه کسانی در شهرداری تخلف کردهاند؛ دوستان خوب آقای حافظی.
اگر فردی باشید که با جریانات رخداده در شورای شهر و نیز با روحیات اعضاء آشنایی نداشته باشید و حتی ندانید کدام یک اصلاحطلبند و کدام اصولگرا، برآیند این جلسه را چنین برداشت خواهید کرد؛ دوستان آقای حافظی (اساسیترین منتقد شهردار) بودهاند که در شهرداری تخلف میکردهاند؛ چمران قرار نیست به شورا بیاید؛ خودش با بغض گفت «دیگر مرا نکوبید» و اینکه اصولگراهایی که میگویند رایشان را دزدیده و حقشا ن را پایمال کردهاند، قرار است بهزودی حقشان را بگیرند.
آساره کیانی