امروز، یکم اردیبهشتماه، روز بزرگداشت سعدی شیرازی از بزرگترین شاعران ایرانزمین و از نوابغ ادبیات جهان است.
به گزارش «
مردمسالاری آنلاین»، سعدی پیرامون سال ۶۰۶ در شیراز زاده شد و آموزشهای مقدماتی را در همین شهر فراگرفت و سپس راهی بغداد شد و در مدرسهی نظامیهی این شهر تحصیلات خود را تکمیل کرد.
در روزگار سعدی، ایرانزمین عرصهی ترکتازی ترکان خوارزمشاهی و ترکان اتابکی بود. در میانهی کشمکشهای این قبایل ترک، یورش سهمگینانهی مغولان ضربهی نهایی را بر پیکر ایرانزمین وارد کرد، و ایران را که روزگاری از آبادی و خرمیْ رشک جهانیان بود به ویرانهای بدل گرداند.
سعدی، در چنین شرایطی اسفبار، بار سفری طولانی بربست و سی ـ چهل سال را به سفر کردن در اقصی نقاط جهان از بغداد تا شام و مکه و شمال افریقا سپری کرد. او در نوشتههای بر جای مانده از خود از کاشغر و ترکستان و هند نیز سخن به میان آورده است. پس از این سفرهای دراز، سعدی به شیراز برگشت و در شهر خود ماندگار شد و به سرودن و نوشتن پرداخت.
سعدی را نه تنها میتوان جز شاعران بزرگ ایرانزمین به شمار آورد که از نویسندگان چیرهدست و استاد نثر مسجع نیز دانست. او هر چند استاد در قالبهای گوناگون شعری از قصیده و غزل تا قطعه و رباعی و ترجیعبند و ترکیببند بود، اما غزل پارسی را به اعلا درجهی لطافت و زیبایی و شور و شعور رساند.
مجموع آثار سعدی به کلیات سعدی مشهور است و چون آثار وی برآمده از آموختهها و مطالعهها و تجربهها و مشاهدههای اوست در سفرهای طولانی و نشست و برخاست با مردمان گوناگون، بسیار سودمند و مهم است، چرا که هم دربردارندهی نکات اخلاقی و پند و اندرز است و هم دارای درونمایهی عاشقانه و زیبا.
آثار او به همهی زبانهای مهم جهان ترجمه شده است.
تأثیر سعدی در جامعهی فرانسه
فرانسویان از سال ۱۶۳۴ با سخنان شورانگیز سعدی شیراز آشنا شدهاند و به پیروی از او داستانها نوشتهاند و شعرها سرودهاند، آن سان که تا سدهی هژدهم گلستان را دو بار به فرانسه ترجمه کردند و هر یک از این ترجمهها را چندین بار به چاپ رساندند و با این همه این را کافی ندانستند و در سال ۱۷۸۹ برای سومین بار ترجمهای دیگر به فرانسه از گلستان را «آبه گودن» انجام داد. پس از آن نیز کسانی چون «تانکوانی» (۱۸۱۰)، «سِمُله» (۱۸۳۴)، «دوفرمری» (۱۸۵۸) و کسانی دیگر گلستان و دیگر آثار سعدی را به فرانسه ترجمه و خونی تازه در رگهای ادبیات فرانسه جاری کردند.
شاعران رمانتیک فرانسه از سعدی درس عشق آموختند. نخستین آنان «ویکتور هوگو» سرایندهی «شرقیات» بود که در این سرودهاش تحت تأثیر ایرانزمین و شاعران بزرگ پارسیگوی این شاهکار شعریاش را آفرید. برای نمونه، ویکتور هوگو از ناپایداری جهان و گذر زندگی و پوچی آرزوها در شرقیات گوید:
«گفتم گل بستان را، چنان که دانی، بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفتهاند: هر چه نپاید دلبستگی را نشاید.»
همه چیز گذران است: «شرقْ عظمتِ خود را از دست داده است. غرب نیز به زودی از دست خواهد داد». پس چه باید کرد؟ همان کاری که سعدی شیراز کرده است: باید «گلستانی» ساخت که «بادِ خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردشِ زمانْ عیشِ ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند»، زیرا که:
گل همین پنج روز و شش باشد | وین گلستان همیشه خوش باشد
(برگرفته از: از سعدی تا آراگون، جواد حدیدی، صص ۲۹۸ و ۲۹۹).
دیگر نویسندهی نامدار فرانسوی، «آلفرد دوموسه»، داستان «سرگذشت سار سفید» را با الهام از سعدی نوشته است. «دبورد والمور»، شاعر پراحساس فرانسوی، نیز با الهام از سعدی شعرهای بسیاری سروده است. بنیادگذار مکتب پارناس، «لوکنت دولیل»، «گلهای اصفهان» را با الهام از سعدی و نیز جامی گفته است. پس از اینان، بسیارانی دیگر در فرانسه، از «مادام رولان» (در «داستانهای شرقی»)، «اوژن مانوئل» (در «اشعار خانه و مدرسه») و «آندره بلسور» (در چکامهای بلند در وصف سعدی) گرفته تا «موریس بارس» و «لوئی آراگون» تحت تأثیر سعدی سرودهاند و نوشتهاند.
نام سعدی بر رئیسجمهور فرانسه
سه سال پس از انتشار مجموعهی لوکنت دولیل، «سعدی کارنو» رئیسجمهور فرانسه شد و نام سعدی شیراز را بیش از هر زمانی دیگر بر سر زبانها انداخت.
سعدی کارنو در ۱۸۳۷ زاده شد و پس از پایان تحصیلات در رشتهی مهندسی به نمایندگی مجلس، وزارت کار و سپس ریاست جمهوری فرانسه رسید. او رئیسجمهوری لایق بود که توانست اقتصاد آشفتهی فرانسه را سروسامان دهد و در سیاست خارجی این کشور نیز کامیابیهایی درخشان به دست آورد.
سعدی کارنو خود داستان نامش را چنین گفته است که نیای وی، «لازار کارنو»، عشقی وافر به سعدی داشت و تحت تأثیر او و آن چه در گلستان در باب «سیرت پادشاهان و اخلاق درویشان» خوانده اندیشههای آزادیخواهانه پیدا کرده بود و از این روی زود به جمع انقلابیون فرانسه پیوست و به مجلس راه یافت. او از مخالفان افراطیگری انقلابی بود و در به مجازات رساندن افراطگرایان انقلاب فرانسه که سردستهی آنان «روبسپیر» و یارانش بودند مهمترین نقش را داشت.
لازار کارنو، به یاد شاعر ایران، بزرگترین فرزندش را سعدی نامید ولی در کودکی از جهان رفت. فرزند دوم را سعدی نامید که او نیز به علت وبا درگذشت. برادر کوچکتر، هیپولیت، به پیروی از پدر و به یاد برادری که از دست داده بود، نخستین فرزندش را سعدی نام نهاد و این سعدی همان است که در سال ۱۸۸۷ رئیسجمهور فرانسه شد. او نیز فرزند مهتر خود را سعدی نامید که با نام سعدی کارنوی چهارم یکی از درجهداران ارتش فرانسه شد.
این سرگذشت افسانهآمیز، ولی واقعی، نشاندهندهی تأثیر اندیشههای ژرف سعدی نه در میان نویسندگان و شاعران که در میان سیاستمدان و رهبران جهان است.
گزارش: مسعود لقمان