«در این خم چرخ» هفتمین دفتر از سروده های میرجلال الدین کزازی است، و به شعرهایی که این پژوهشگر و نویسنده زبان و ادب پارسی در سال ۱۳۹۶ سروده است، اختصاص یافته است.
به گزارش برساد، نشر برسم این کتاب را در ۲۸۶ صفحه و با قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر کرده است.
میر جلال الدین کزازی در دیباچه کتاب، اینگونه نوشته است:
«در این خم چرخ، هفتمین دفتر از سروده های من است که هم اکنون پیشا روی خواننده گرامی ادبدوست و سخن سنج نهاده آمده است. باشد که او را خوشایند آید و دلپسند افتد. از این پیش، بارها گفته ام و نوشته ام که من سخنور نیستم، یا دست کم سخنور پیشه ورز(حرفه ای) ، هر چند از سالیان دانش آموزی، گهگاه شعری می سروده ام که در هفته نامه های آن روزگار، به چاپ می رسیده است. آنچه سروده ام، حتی اگر به خواست دیگری بوده است، از نهان و نهاد من برجوشسیده است و بر زبانم رفته است و آنگاه بر خامه ام.
هم از این روست که در میان کتابهایم که شمارشان فزون از صد پوشینه(مجلد) است، تنها هفت کتاب دفترها و جنگهایی از سروده های من است و کمتر از ده درصد آنها، با این همه، در سالیان میانین دهه فرجامین از سده چهاردهم خورشیدی، به گونه ای چشمگیر، شماره سروده ها فزونی یافته است، آنچنانکه من، در این سالیان، بیش از همه سالیان پیش، چکامه سروده ام. هم از آن است که در میان دفترهای هفتگانه، پنج دفتر سروده های سالهای ۹۳ تا ۹۶ را در بردارد.
این افزایش بیهوده نیست. انگیزه ای نیرومند و بی پیشینه مرا به بیش سرودن برانگیخته است و همچنان بر می انگیزد. هنجار کار و خوی و خیم من آن است که در زمان های مرده، به سه کار دست می یازم: یا می اندیشم، یا می خوانم یا می سرایم. در این سالیان پسین، سرودن بر آن دوی دیگر فزونی یافته است و چیرگی گرفته است. انگیزه و خاستاگاه این چیرگی و افزونی آن است که دست اندرکاران روزنامه ای نو آیین و پیشتاز و فزون مایه در کرمانشاه، با نام نقد حال، در بخش ادبی روزنامه، ستونی را گشوده اند به نام چکامه های زروان، در این ستون هر هفته، چکامه ای از من به چاپ می رسد، با تلاش و پیگیری پرشور ستونداری ستوده کار که خود دست و دستاری در ادب دارد و شیرین و دلنشین، به پارسی و کردی شعر می سراید: ثریا صفری. به استواری، بر آنم که هیچ روزنامه نگاری مانند او این ستون را بر پای نمی تواند داشت و بر جای. این دوشیزه پاکیزه خوی با انگیزه، در این سالیان، با زبان و شیوه سخنوری من که گاه می تواند بود که پیچاپیچ باشد و ماز در ماز و کمابیش دشوار و دیریاب و باستان گرایانه، آشنایی یافته است و بدان سان که گهگاه از سر شوخی و خوش طبعی، گفته می شود: زروان شناسی توانمند گردیده است.
این ستون همایون انگیزه ای شده است که من، هر زمان که می توانم، به سرودن بیاغازم و دست بیازم تا ستون، به شیوه ای بی شگون، نگون نشود و بر پای فرو نیفتد. باری، این دفتر هفتمین که در این خم چرخ نام گرفته است، سازهای است تر و تازه که بر این ستون استوار گردیده است: ستونی که آوازه ای نیز یافته است. در این دفتر، سروده هایی، گرد کرده و فراهم آورده شده است که در سال ۱۳۹۶، در پیوسته آمده اند و تنها یک چامه و یک ترانه از سال ۹۵ بدان ها افزوده شده است و چند سروده کوتاه از سالیان پیشتر.
می انگارم که گونه یا کالبدی نوآیین و بی پیشینه، در سخن پارسی، در این دفتر، فراپیش دوستاران این سخن دلنشان و دلنشین، شورآفرین و گوهر بن و برین، نغز و ناب و نوشین نهاده آمده است و آن چارانه هایی است که هر کدام به تنهایی، سروده ای است جداگانه که در خود آغاز می گیرد و در خود، پایان می پذیرد، لیک در ساختار و بافتار معنی شناختی، در پیوند و همساز و هماهنگ با دیگر چارانه هاست. گاه نیز، ریختاری زبانی: چند واژه، در همه آنها، باز آورده می شود و پیوستگی و همبستگی را، در میان این چارانه ها، استوارتر وآشکارتر می گرداند. نمونه ای از این چارانه های همبسته و پیوسته سورده ای است که نام این دفتر از نام آن ستانده آمده است. واژه های در این خم چرخ، در یکایک چارانه های سورده، به کار گرفته شده است.
بیش، در این دیباچه، سخنیم پیش نمی ماند، شایسته یاد کرد. تنها سخنی که می بایدم افزود و یاد ناوردن از آن، این دیباپه را خام خواهد افتاد و نافرجام، سپاس از سرپرست و مدیر هژیر، نشر برسم است: دیناز دهناد یکه بانویی است فرهیخته و فراخ اندیش و فرخروی که در کانون سینه اش، نوش آذر اهورایی مهر میهن همواره فروزان است. او، با باریک بینی و خرده سنجی بسیار، کوشیده است که در این خم چرخ به شیوه ای شایسته به چاپ برسد. مرا می سزد که از تلاش ارزنده و برازنده این بانوی فرخنده خوی، نیز از مدیر پر تلاش نشر دیباچه: مردان(آقا) شرافتی زنگنه که در چاپ این کتاب او را هنباز و همکار بوده است، سپاس بگزاریم، نیز آنچه مرا، همچنان، بایسته است، آن است که از هنرمند چیره دست کرمانشاهی، مردان حمید رازیانی، به یکدلگی، سپاس بگذارم. سپاسی به پاس نگاه ای شگرف و بس زنده و زیبنده که به شیوه سیاه قلم از چهره من نقش زده است و زیب و زیوری شده است دل انگیز و جان آویز، این کتاب را، از درگاه دوست، کامکاری روز افزونشان را در هر کار که بدان دست می یازند، آرزو دارم.»