«سیاست» در تاریخ طولانی نمایش ایران، همواره با دوگانه «ظلم/عدالت» و «فساد/پاکی» و کشاکش «پروتاگونیست/آنتاگونیست
[1]» نمایش داده شده و مفاهیم علم سیاست و پیچیدگیهای آن، کمتر در نمایش ایران به کار رفته است. اگر از استثنائاتی همچون قصه «رستم و سهراب» و «سوگ سیاوشان» که پیچیدگی های درام را با مرگ قهرمان افزایش داده بودند بگذریم، خاطره جمعی مردم از سیاست در تاریخ تئاتر در ایران، به عامه فهمترین بیان و تقابل «خیر و شر» تقلیل یافته و چهرهای خیالی از «قدرت» به نمایش درآمده است. این تقابل علاوه بر همدلی مردم کوچه و بازار (به عنوان مخاطبین اصلی نمایش)، بکارگیری عنصر درام را نیز برای کارگردان، ساده می کند. اما همچنان این تقابل خیر و شر است که قصه را پیش میبرد. ریسک نمایش تعداد زیادی شخصیت خاکستری (که هر کدام شرراتهای خاص خود را دارند)، برای مردمی که در پیچیدهترین حالت سیاست را «کار قدرت های بزرگ و پشت پرده» میدانستند، باورپذیر نبود.
علاوه بر اینکه نویسندگان و کارگردانان نمایش نیز (به دلیل عدم مطالعات دانش سیاست) چندان سر در معانی و تحلیلهای سیاسی نداشته و فضای سیاستورزی را با عینک هنر (که اغلب آمیخته با احساس است) مینگرند. از این جهت نمایش سیاست در ایران، حتی در سینما و تلویزیون (به عنوان رسانههای جوانتر) در فضای خیر و شر یا پشت پردهای مخوف و پدرخواندهوارگی، به سر برده است. در صورت دیگر، معمولا قصه در حاشیه نقل شده و اثری از خود سیاست در کار نیست. این مساله برای حقیر به عنوان دانش آموز سیاست و علاقمند به هنرهای نمایشی، نشانگر ذهن تقلیلگر جامعه، نسبت به واقعیت سیاسی است.
در سالهای اخیر اما عنصر طنز هم به کمک نمایش در ایران آمده و تلاشی ناموفق را برای تعدیل چارچوب غیرقابل انعطاف و خشن سیاست شکل داده است. البته همانطور که ذکر شد این تلاش در اغلب اوقات، نمایشهایی با مضمون اختلاس، آقازادگی، رانت و... بوده که در سطحی ترین برداشت ممکن، با شوخیهای پیش پا افتاده، نخ نما و جنسیتی بوده است. این نمایشها را می توان شکل ابتذال یافته همان پارادایم نمایش ایرانی دانست که در ابتدای بحث به آن اشاره شد. نمایش «وقتی همه خواب بودیم» نیز از این دسته جدا نیست، با این تفاوت که به جای مبتذل کردن تام و تمام سیاست، طنز را در خدمت عنصر سیاست درآورده و تلاش کرده سیاست صرفا به موضوعات روز تقلیل پیدا نکند. این نمایش با اینکه بیشتر عناصر ذکر شده یک کمدی-سیاسی را به همراه دارد، به علت وجود عوامل دانش آموخته سیاست، در چند مورد توانسته از سقوط به عرصه هزل و ابتذال رهایی پیدا کند.
اگرچه در فضای غالب نمایش در ایران در فضایی که نمایش کمدی (با شوخی های سخیف جنسی)، به دلیل فروش بیشتر گریزی به سیاست می زنند، نمایش «وقتی همه ...» می تواند به عنوان دغدغه ای برای سیاست (در حدود دانش عوامل) تلقی شود.
آنچه که تاکنون از جایگاه سیاست (به مثابه یک واژه علمی) در سپهر نمایش و به خصوص نمایش «وقتی همه...» توصیف شده، نقد یا تعریف از این اثر نیست. اما با اذعان به همه ضعف های مشهود و نامشهود در نمایشنامه و اجرای کار، نمیتوان از بیان این شاخصهی بدیع صرف نظر کرد که ورود دانش آموختگان سیاست به عرصه هنر و تلفیق با انگاره های سیاست، امری مبارک است و باید به فال نیک گرفت. در کشورهای پیشرفته، دانش آموختگان علم سیاست صرفا در عرصه تحلیل های مراکز پژوهشی محدود نمی شوند و با حضور مستقیم یا غیرمستقیم، در فضای هنری و اجتماعی، سعی در تسری سیاست به عنوان یک دیپلماسی عمومی دارند.
روایت هنر برخاسته از یک چارچوب نظری، همراه با توان به چالش کشیدن و همراه کردن مخاطب تا پایان قصه، علاوه بر پایان بندی خلاقانه نمایش، کمتر در این سطح و حتی نمایش های بزرگ دیده شده است. ظهور نمایش هایی مثل «وقتی همه...» بخصوص اگر جدی تر و حرفه ای به آن نگاه شود، می تواند علاوه بر تشویق دانش آموختگان شاخه های علوم انسانی، فعالان با تجربه عرصه تئاتر و سینما را به میدانی بیاورد که محصول نهایی آن آثاری با کیفیت و آموزنده باشد. آموزنده از این لحاظ که مخاطبین با تعریفی دیگر از جامعه، سیاست، قدرت، عدالت و... مواجه شوند و در کنار آن عنصر سرگرمی که اولین رسالت تئاتر و سینماست به خوبی توسط هنرمندان تامین شود. در کنار این موضوع، رشد نمایشهایی از این جنس (همراه با برطرف نمودن ضعف های مفرط) میتواند مقدمهای باشد برای رها شدن جامعه آکادمیک علوم انسانی از خمودگی، انزوا و بیکاری و همچنین سبب گردد تا پژوهندگان علم سیاست در پیوندی نو با جامعه، عرصه را از «سیاست بازان» و «کاسبان سیاست» گرفته تا فهم دقیق تری از سیاست را در رسانه های این چنینی شاهد باشیم.
موسی حسن وند