سرانجام پس از مدتها حدس و گمان، ایران و آمریکا تایید کردند که مذاکرات فیمابین روز شنبه در مسقط با میانجیگیری وزیر امور خارجه عمان، بین سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران و آقای استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه برگزار خواهد شد. رویدادی مهم که در کوران حوادث سهمگین سالهای اخیر، دو طرف را برای گفتوگو در یکی ازپیچیدهترین پروندههای بینالمللی دور هم میآورد. اکنون همه نگاهها به آنجاست که دو کشور چگونه گفتوگوهای خود را آغاز خواهند کرد؟
نظر به اهمیت موضوع و حساسیت شرایط منطقهای و بینالمللی، در این نوشته، تلاش می شود ابعادی چند از ویژگیها و مختصات مواجهه مردان دیپلماسی ایران و آمریکا مورد اشاره قرار گیرد:قاعدتا نشست اول طرفین، به دستور کار مذاکرات اختصاص خواهد یافت. اینکه مشخص شود دو کشور در چه فضائی سیر میکنند و سطح انتظارشان از یکدیگر چگونه است؟ با این وجود، مذاکره فی نفسه این مزیت را دارد که طرفین را از فضای احساسی و هیجانی خارج کند و به مرزهای واقعیت نزدیک میکند بهخصوص طرف آمریکائی که شاید این احساس را داشته باشد که در موقعیت برتری نسبت به ایران قرار دارد!
از ویژگیهای این دور از مذاکرات، فضای روانی سنگین همراه با آرایش نیروهای نظامی و تسلیحاتی در منطقه است که تلاش میکند این نکته را القا کند که در صورت عدم رسیدن به توافق، گزینه بعدی استفاده از نیروی نظامی خواهد بود. این نکته هر چند غیرمحتمل نیست اما اصولا زمانی اتفاق میافتد که دیپلماسی به بنبست برسد و کسی از جمله آمریکا نمیتواند خود را برنده وضعیت بهوجود آمده بداند. علاوه بر این جمهوری اسلامی ایران در این عرصه ابزارهای بازدارنده خود را دارد و دست و پا بسته نیست و منطقه نیز نمیتواند بحران بزرگ و ماجراجوئی گستردهای را هضم کند.
یکی از مسائلی که در این دور مطرح میشود این است که مذاکرات طولانی نخواهد بود و باید در ظرف زمانی کوتاهی گفتوگوها جمعبندی شود. این حرف هر چند نوعی فشار و ایجاد تنگنای زمانی برای مذاکره کنندگان را بهدنبال دارد اما امر غریبی نیست چرا که ایران و آمریکا بارها محتوی مذاکرات و خواستهها را مرور کردهاند و به مرز توافق رسیدهاند. ضمنا قرار نیست مذاکراتی از نو آغاز شود و اساس توافق برجام که حاصل سالها تلاش دیپلماتیک است وجود دارد که باید بهروزرسانی و با شرایط جدید انطباق یابد.
به همان میزان که فعالیتهای هستهای ایران اهمیت پیدا کرده و توجهات به آن معطوف شده، یافتن راه حل برای آن نیز به موضوعی محوری برای قدرتها تبدیل شده است. در این میان، دولت آمریکا و خصوصا همین آقای ترامپ به موفقیت در گشودن این گره نیاز بسیار دارد. یعنی یک احساس نیاز روانی و شخصیتی از طرف وی که بهدنبال مانور و به رخ کشیدن اسلاف خود و دیگران دارد. این نکته مهمی است که باید روی آن دقت شود و به گونهای رفتار شود که منافع ملی کشور از درون این خواستهها و امیال استخراج شود.
درخصوص گفتوگوهای پیشرو، از برخی مدلها از جمله بدترین آنها، یعنی مدل لیبی نام برده میشود. این کلید واژه که از دهان نتانیاهوی جنایتکار در ملاقات با ترامپ و پیش از آغاز مذاکرات بیرون آمده، دقیقا منویات آنها را نشان میدهد. اصولا غربیها و خصوصا آمریکائیها بسیار اهل خدعه و نیرنگ هستند و بهراحتی زیر عهد و وفای خود میزنند. با این وجود باید بدانند که الگوی مذاکراتی ایران متفاوت از لیبی، اوکراین و کره شمالی بوده و مبتنی بر صیانت از حقوق و دستاوردهای کشور و درعین حال یافتن راه حل تعامل و همکاری با کشورهاست. اگر بخواهیم از الگوئی نام ببریم تنها توافق برجام و رسیدن به توافق بر مبنای چارچوبهای آن است با این ملاحظه که منتظریم جبران بدعهدی و خسارات وارده از ناحیه برهم زدن این توافق از سوی دولت آمریکا و همین آقای ترامپ را شاهد باشیم.
و نکته پایانی اینکه، سرمایه محوری ایران در مذاکرات پیشرو، توکل و ایمان به خدای کریم و انسجام همه گروهها و اقشار در سایه رهنمودها و چارچوبهای اعلامی از سوی مقام معظم رهبری است.
باید توجه داشت دشمن از ابزارهای بسیار متنوع سیاسی، رسانهای و جنگ روانی برخوردار است و اگر هوشیاری نداشته باشیم میتواند در موجهای پیشرو ما را دچار چالش و اختلاف کند. در چنین شرایطی، وحدت و یکپارچگی جامعه و اجماع نخبگان برای پیمودن مسیر پیش روی یک الزام و ضرورت اجتناب ناپذیر است.