انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا علاوه بر بازتاب گسترده در جهان، پرسشی در مورد نحوه مواجهه و چگونگی تنظیم سیاست خارجی کشورها بر اساس واقعیتهای جدید ایجاد کرده است. این ابهام برای بسیاری از بازیگران بهوجود آمده اما کشورهایی چون روسیه، چین، عربستان سعودی، کشورهای اروپائی و خصوصا ایران را در معرض یافتن راه حلی برای آن قرار داده است. در کشورمان تحلیلگران به تنگنای زمانی و فرصت محدود شکل گیری و آغاز بکار رسمی دولت جدید آمریکا پرداختهاند و بر این نظر هستند که در این فاصله امکان خوبی برای برقراری ارتباط با تیم جدید، انتقال دیدگاهها و تاثیرگذاری بر آنان وجود دارد که باید آن را مورد توجه قرار داده و طراحی لازم را انجام داد. یکی از دلائل برجستگی این موضوع، نقش تاثیرگذار ایالات متحده آمریکا بر مجموعه پروندههایی است که با منافع ملی و نقش منطقهای ایران ارتباط دارد و رویکرد آتی رئیس جمهوری آمریکا ميتواند بر چگونگی حل و فصل آنها و منتفع شدن کشورمان از آنها تاثیر بگذارد.
نظر به اهمیت موضوع، در این نوشته تلاش ميشود برخی ملاحظات مترتب بر این امر که عناصر تشکیلدهنده رویکرد ایرانی را تشکیل ميدهد مورد بررسی قرار گیرد: با توجه به سیال بودن محیط بین المللی و سرعت شتابان تحولات و نقش ایالات متحده، بهصورت اصولی این حساسیت به جایی است که اوضاع را رصد کنیم و نسبت به جهت گیری دولت آینده آن کشور و نسبت آن با منافع ملی خود دغدغه داشته باشیم. این مساله خاص ایران نیست و تقریبا همه کشورها و حتی آنها که به اردوگاه غرب تعلق دارند با این مساله دست به گریبان و در تلاشند تا سیاست خود را در اوضاع جدید بازبینی کنند.
از آنجا که ویژگیها و مدل رفتاری دونالد ترامپ یک بار تجربه شده است پیش فرضهائی در مورد نگرش و نحوه عمل وی وجود دارد که باید دید در دوره جدید چه مسیری را طی خواهد کرد؟ یکی از نکاتی که از رفتارهای دوره قبل به یاد مانده، اشتیاق زیاد او به دیده شدن و دستیابی به دستاوردی بود که او را متمایز از دیگران کند. اکنون با تجربه گذشته و خصلت یک کنشگر اهل سود و زیان باید دید آیا همچنان این روش را در سیاست خارجی کشور خود در پیش ميگیرد یا با عقلانیت و لحاظ واقعیتها روشی متفاوت از قبل اتخاذ ميکند. این مساله ماموریت سخت را برای دیپلماسی ایرانی ایجاد ميکند که برای هر حالتی سناریو و آمادگی خود را داشته باشد.
در چنین شرایطی نباید محیط بینالمللی و دنیای رقابتهای سیاسی و ژئوپلتیک را ساده و هموار دید چرا که هر کشوری بهدنبال تاثیرگذاری بر حاکمیت جدید آمریکا، خلق فرصت و دور ساختن تهدیدها از خود است. در چنین وضعی نظام محاسباتی و دیپلماسی کشوری مانند ایران که رقبا و دشمنان متعددی در منطقه و خارج از آن دارد و مترصد آن هستند که انرژی انباشته رئیس جمهور آمریکا را به مسیر دلخواه خود هدایت کنند باید هوشیار باشد و همه توان خود را برای مقابله با این طراحیهای مخل منافع خود بهکار گیرد.
در نگاه ترامپ و صاحبان قدرت در آمریکا ایران بازیگر ساده ای نیست. کشوری توانمند و رقیبی سخت که در چهار دهه گذشته از امواج سهمگین و پرحادثه گذشته و بر اساس اصول و بنیانهای محکم قدرت سازی کرده و حوزه نفوذ خود را گسترش داده است. با این وجود همانند هر بازیگر دیگر، با تنگناها و محذوراتی مواجه است که در نظام محاسباتی خود به آنها توجه دارد و البته از داشتههای خود با تمام وجود صیانت ميکند. نظام تصمیمسازی در ایران ساختاری عملگرایانه و منطبق با واقعیات و مقتضیات دارد که ذیل سه اصل عزت، حکمت و مصلحت عمل ميکند که در گذر زمان با آزمونهای مختلف صاحب قدرت تشخیص و تجربه شده است. معنای این سخن آن نیست که همه تصمیمها و انتخابها کامل و به دور از اشتباه بوده بلکه منظور آن است که چنانچه جائی هم دچار خطائی شود قابلیت انطباق با شرایط جدید را دارد و سریعا خود را بازیابی ميکند. با این توضیح، سیاست خارجی ایران اسلامی در قبال رئیس جمهوری جدید آمریکا مبتنی بر واقع بینی و عملگرائی و در صورت مشاهده رفتارهای مثبت، ایجاد امکان برای ایفای نقش دیپلماسی است. این ویژگیها موجب ميشود که خود را از تنگنا خارج کنیم و به طرفهای مقابل این پیام را منتقل کنیم که ایران در شرایط یک محیط متعادل و منصفانه آماده گفتوگو و صحبت است و از آن ابائی ندارد و ظرفیتهای خوبی هم برای ایجاد صلح و ثبات منطقه ای دارد. طبعا در چنین وضعیتی ميتوان گامهای متضمن سود جمعی و تضمین منافع طرفهای ذینفع در هر موضوعی را با اطمینان برداشت.