از منظر افکار عمومي آگاه جهان، حتي آنان که به «نه توي» در هم پيچيده سياست راهي ندارند، مشخص است که عوامل همه بحرانهاي حاضر در هر نقطه از اين دنياي پرآشوب، دو مورد بيش نيست: اول ناآگاهي مردم و دوم، استعمار و استکباري که منافع خود را در متن اين بحرانها و آشفتگي ميبيند و در اين ميان حضور استکبار آمريکا، غيرقابل انکار است.
امروز ديگر هيچ کس ترديدي ندارد که بحرانهاي مقطعي اروپا هم، آفريده و حمايت شده آمريکا و دولتهاي وابسته و اقماري اوست چون بقا و حفظ منافع آنها در استمرار بحرانهاست.
در اين ميان تشنج زايي و بحران آفريني با روي کار آمدن چهل و پنجمين رئيسجمهور آمريکا، چند چندان شده است.شخصي که به هيچ اصولي و معاهدهاي و پند و توصيهاي پاي بند نيست. حتي به معاهداتي که اسلاف داناتر و ريزبينتر از او، صحه گذاشته اند، مقيد و متعهد نمانده است. همين عدم تقيد و تعهد، موجب شده که هنوز مصايب داعش و تکفيريها به انجام نرسيده، منطقه و از جمله کشور ما دچار دو معضل ديگر شود. نخست بحث «برجام» و تحريمهاي احتمالي جديد آمريکا و ديگر، بحران کردستان عراق که اگر در هر دو مورد، غفلتي حادث شود، جبران آن، بسيار پرهزينه خواهد بود. لذا بايد در دام پيش رو که مورد نظر و مطلوب شيطان بزرگ است نيفتيم.
در مورد برجام، روابط منطقي و مدبرانه ما با اروپا، بسيار حائز اهميت است چون نبايد شرايطي پيش آوريم که در دولت دهم پيش آمد و منتج به صدور آن شش قطعنامهي کمرشکن شد. در شرايط کنوني، آژانس و اتحاديه اروپا، از برجام حمايت ميکنند و صلح و آرامش منطقه و جهان را هم در همين ميدانند. در تقويت اين روابط، لازم است که امور سياست را به دستگاه سياستگذاري و وزير مدبر و داناي آن بسپاريم و از هر گونه حرکت و گفتار عرضي، خودداري کنيم و ضرورتهاي زمان و مکان را بشناسيم و در راستاي آن عمل نماييم. صد البته، وزارت امور خارجه ميداند که همسايگان متحد کنوني ما، از جمله روسيه، ترکيه و عراق، اول به مصالح و منافع ملي خود فکر ميکنند و ما را بيشتر از خود دوست ندارند، پس در تضمين و تامين منافع آنها، از آنان پيش نيفتيم و به مثل حکيمانه خودمان: «کاسه داغتر از آش» نباشيم و بدانيم که عراق آن طور که ما فکر ميکنيم، تحت اراده ما نيست و منافع آنها در کردستان، با مصالح ما فرق دارد، پس نميتوانيم همدوش هم باشيم. در مورد کردستان عراق، ما نميتوانيم همان تلقياي داشته باشيم که عراق و ترکيه دارند. کردستان آن روابط قومي و عاطفي که با ما دارد با عرب و ترک ندارد و نميخواهد در ربقه آنها باشد اما وضع ما با آنها از نوع ديگر
است پس ما هم با آنان از همان منظري نگاه ميکنيم که به ما نگاه ميکنند و انتظار دارند. در اين راه بايد بين آنها و عراق، نقش ميانجي مصلح و خيرانديش و عاقبت نگر داشته باشيم که با اين کار، دل کردستان خودمان را هم به دست آوردهايم و دوست، دوتا شده است و از ياد نبريم که بارزاني پدر و اکنون پسر، آن تمايل و روابطي که با رژيم صهيونيستي داشته و دارند، با ما متفاوت است لذا به فکر عاقبت و فرداي کار خود باشيم و درايت خود را به کاربگيريم تا پشت خانه ما آتش نيفروزند.
در مورد ترکيه هم بايد گفت که اين کشور عضو موثر و پرنيروي « ناتو » به شمار ميآيد و متحد آمريکاست هرچند که چند صباحي مثل اين روزها روابطشان مطلوب نباشد.از نظر تاريخي هم، عبرتها و تاملهايي در روابط ما با ترکيه هست، پس عقلاني نيست که به کردها به همان چشمي نگاه کنيم که اردوغان نگاه ميکند. باز هم لازم به تاکيد است که منافع ما نبايد فداي منافع ديگران شود. اگر هم در گذشته درباره هر قومي داشتهايم که داشتهايم و زيانهاي سختش را هم ديدهايم، بايد تجديد نظر کنيم. حاصل کلام اين که نبايد همه تخم مرغهاي خودمان را در سبد آزمودههايي بگذاريم که در صحنه تاريخ نمکدان شکني آنها را ديده ايم.
در مورد روسيه و انعقاد قراردادش در تحويل موشکهاي پيشرفته «اس 400» به رژيم سعودي هم بايد گفت که موضوع وفاق شکني با ما نيست، روسيه، اول منافع خود را در نظر ميگيرد مثل کاري که در عين تظاهر به دوستي با ما، عليه ما در صدور قطعنامهها عمل ميکرد و چين هم به همين راه ميرفت. پس، از صحنه حافظه ما نبايد تجاوز عراق به ايران، عهدشکنيهاي منفعت طلبانه آن دو دوست ديگر، محو شود و نيز هشيار باشيم از اينکه رژيم سعودي به غير از « اس 400 » روسيه، موشکهاي دفاعي «تاد» را هم از آمريکا تحويل ميگيرد و پشت پرده، خبرهاي ناروايي است که بايد چشممان باز باشد.