بر کسی پوشیده نیست که شناخت دولت و ملت، طرفینی است. دولت مستقر با ابزاری که در اختیار دارد و با آشنایی از کنه قضایای کشور، وضع مردم را از جهات مختلف رصد میکند و میشناسد و برای حل مشکلات و معضلات به اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت میپردازد و مردم هم قابلیت دولت را نه در حرف و شعار و وعده و دستور، بلکه از نتایج اعمالش میشناسند و همین شناخت متقابل است که حاصلی به نام «اعتماد» فیمابین شکل میگیرد. اعتمادی که عامل وحدت است و تکیهگاه مطمئنی است که دولتها با اتکای به آن، منویات خود را در سیاست خارجی و داخلی، پیش میبرند. البته عکس آنهم صادق است و مخرب و آن، هنگامی است که نه دولت مستقر بر امور زندگانی مردم وقوف و اشراف دارد و نه مردم بهسبب همین بیگانگی از اقدامات دولت حمایت میکنند.
در اینجا، علیرغم به کنار نهادن بدبینیها، امید آن داشتیم و داریم که آن مورد اول مقدمه، مصداق پیدا میکرد و مجبور نبودیم به نقد موردی از اظهارنظر رئیسجمهوری دربارهی سفرهای نوروزی بپردازیم. سفرهایی که ناشی از نشاط اجتماعی سفر کنندگان تلقی شد و تعجب اهل نظر را برانگیخت چون نشاط اجتماعی در بطن و متن رفاه اجتماعی و پاسداشت کرامت انسانی، رخ مینماید نه در فقر و حرمان عمومی و نه درحالیکه قدرت خرید مردم در خریدهای نوروزی بهشدت دچار تنازل شدهاست و این تنازل در عرصههای اقتصادی چهرهی کریهی خود را بهوضوح نمایان کرده.
خبرهایی که از رسانههای مختلف از بازار به سمع و نظر مردم میرسید و حتی در رسانهی ملی با آنهمه ملاحظه و جانبداری قابل کتمان نبود، حکایت از این داشت و دارد که بخش پوشاک، دچار رکود و سکون مطلق بودهاست و در بخش میوه و خشکبار هم وضعی بهتر از بازار پوشاک نداشت چراکه هیچ تطابقی بین بضاعت مالی و کالای مورد نیاز نبود. نیازهایی که پاسخ به فرهنگ نوروزی ایرانیان در طول تاریخ فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بودهاست و اینان آنگاه نشاط داشتند که بهسهولت و بدون هیچ مشکلی به تامین نیازهای خود میپرداختند و چون ممکن نشد، زاد مختصر سفر را با چادر سفری برداشتند و بوستانهای مسیر و حتی پیادهروها را بر ماندن در خانه و دیدوبازدیدها ترجیح دادند. نوع سفرهایی که با شأن ایران ثروتمند و مردم نجیب آن هیچ همخوانی و سنخیتی نداشت. لابد در بیان گزارشهای ناگوار از شمار مسمومیتها و جان باختن در چادرها، آمارهای عجیب عرضه شدهاست تا دولت را متنبه کند که به اینگونه سفرهای از روی اضطرار و نداری، نشاط اجتماعی نمیگویند. در نمونهای دیگر به آمار تصادمات جادهای توجه کنید که چه میزان از این سوانح جانگداز مربوط به ناآرامیهای روانی و در فقدان نشاط روحی و جسمی بودهاست؟ حتی وجود خودروهای ناایمن هم نه حکایت از نشاط دارد و نه رفاه را تامین میکند و نه قابلیتهای مدیریت صنعتی و خودروسازی کشور است که پساز دهها سال بر مدار هیچ دور میزند.
البته در اسکان مسافران نوروزی، از ناحیهی مسئولان ذیربط، تلاشهای قابل قدردانی صورتگرفته است تا حتیالامکان رضای خاطر اهالی سفر تامین شود اما اینها، رعایت و تضمین کرامت و نجابت قوم ایرانی با آن شأنی که دارد و باید حفظ میشد نیست. مدرسه، مدرسه است و جای درس و بحث و علم و کتاب، نه آنکه سفریها را در آنجا و پای گچ و تخته و تداعی خاطرهها امر به اقامت دهیم!
عزیزی که از این نشاط سخن گفتهاست و لابد برای مردم ایران همین حرف درمانی را کافی میداند، خود در دوران تولیت آستان قدس رضوی دیدهاست که زایران حضرت رضا(ع) از کشورهای مسلمان با چه دبدبه و کبکبهای به ایران میآیند و محل اقامتشان در بهترین مهمانپذیرها، هیچ قابلمقایسه با مدرسه خوابی و پیادهرو خوابی و سفرهای از روی عجز و درماندگی نیست. و چنانچه از آن ما نشاط است پس از آن آنها چه نام است؟ و در ختم کلام، چگونه میتوان از نشاطی سخن گفت که جمع قابل اعتنایی از بازنشستگان بنا به برخی شنیدهها و خواندهها، تا چند روز پساز تحویل سال هم حقوق اسفندماه خود را دریافت نکرده بودند!