گفتهاند و به تجربه هم به اثبات رسیده که در نظام بینالمللی اعم از سیاست و اقتصاد، اخلاق و فضیلت انسانی در درجهی اول اهمیت نیست بلکه کشورها به مصالح کشور و منافع ملی میاندیشند. لذا فصلی به نام وفای به عهد از مقولهی فضایل است و اخلاق. نه آنچه در کنش سیاسی و اقتصادی میبینیم. چون بارها از زبان مسئولان خرد و کلان شنیده شده است که امثال آمریکا به عهد و پیمان خود پایبند نیستند و سیاستها و کشورهای اقماری هم مثل اروپا دنبالهرو آمریکا هستند. آری، واقعیتی غیرقابلانکار است چون اهداف سیاست و اقتصاد این کشورها در مصالح کشور و منافع ملی تبیین و تفسیر شدهاست. دیگر کشورهای بهظاهر دوست ما هم در شرق، همین سیاست را دنبال میکنند که ما این صفحه را یا نمیبینیم یا نمیخواهیم ببینیم!
از چین و روسیه که روزبهروز به سمت آنها گرایش پیدا میکنیم و بیشتر متمایل میشویم در اینجا به نمونههایی از پیمانشکنی و خلف وعدهی این کشورها اشاره میشود چون تکلیف غرب که معلوم است. البته این اشارهها نمونهی مشت از خروار است.
چین در رابطهی اقتصادی و سیاسی با ما، به سبب خروج آمریکا از برجام، خرید نفت از ما را به حداقل و نزدیک به صفر رساند و آنچه هم خرید، به قیمت نبود. پیشاز آن نیز در پای هر شش قطعنامهی شورای امنیت علیه ما، امضا گذاشت و روسیه هم به استناد تاریخ، بیوفاترین و متجاوزترین و اشغالگرترین بودهاست که در قطعنامههای مزبور با کشورهای غربی و چین، علیه ما یار شد و تجربهاش هم در نیروگاه هستهای بوشهر، روشنتر از خورشید است کشوری که پول تحویل و فروش سامانهی دفاعی اس ۳۰۰ را از ما گرفت اما اس ۴۰۰ را به ترکیه تحویل داد و از آن ۶۰ میلیون دز واکسن قراردادی، فقط به ارسال یک میلیون اکتفا نمود.
به راه دور نرویم، اکنون بگویید جای ما در بازسازی سوریه که هزاران جوان ما به نام مدافعان حرم جانبرکف نهادند تا داعش و سلفیها و صهیونیسم و… آن را نبلعد کجاست؟ و عراقی که پولهای ما را به امر آمریکا نمیدهد، استقلال و تمامیت ارضیاش را جز ما به که مدیون است و همسایهی شرقی که چهار دهه است که میلیونها آوارهاش را نانوآب و میز تحصیل و رفاه دادهایم و در حمایتش موشکهای شوروی بر سر دزفول و دیگر شهرهای ما بارید، مگر آن کشوری نبود که حقابهی ما را از هیرمند برید و انبار غله کشور به نام سیستانوبلوچستان را به لمیزرع بدل کرد؟
چرا؟ برای اینکه دولتها براساس آرایی که از ملت خود گرفتهاند به رشد اخلاق، فضیلت، توسعه، رفاه، اخذ فناوریهای جدید، امنیت روحی و روانی و سلامت و سعادت ملت خود فکر میکنند. این، مبنای سیاست داخلی آنهاست. به کشورهای توسعهیافته، حتی به کشورهای پیرامونی، نگاهی با تامل داشتهباشیم که آنها از کجا به کجا رسیدهاند و ما کجاییم. چرا فیالمثل در ترکیه برای تحصیل عالی میروند، اما به ایران نمیآیند؟ چرا دلارهای خود را در «دبی» خرج میکنند و ایران با آنهمه جاذبههایش، مغفول میماند و چرا ما نمیتوانیم نخبهها و مغزهای آنان را جذب کنیم، ولی آنها هم مغزهای ما را جذب میکنند و هم سرمایههای مادی ما را و تازه، افتخار ما به این شدهاست که به فنلاند، کارگر ساده اعزام میکنیم!
البته ما هم با غفلت از سیاست معقول و مقبول داخلی که بیشاز نیمی از نفوس خود را به زیر خط فقر آوردهایم، در سیاست خارجی، منهای اخلاق و ضرورتهای آن عمل کرده و میکنیم! مگر سیاست خارجی ما با مسلمانان روهینگیا که بهتصریح سازمان ملل، ستمدیده ترین اقلیت جهان هستند، همان گونه عمل کردهایم که با فلسطین؟ فلسطینی که یاسر عرفاتش، هدایای طلایی ما را برد و دست در دست صدام علیه ما متحد شد. مگر سیاست ما در مورد مسلمانان «اویغور» و «چچن» همانی است که در مورد حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق و انصار الله یمن اعمال میکنیم؟ چون اقتضای سیاست و منافع ملی خودمان را در نظر میگیریم. ما که برپاکنندهی حکومت مولای متقیان، علی علیهالسلام نیستیم که اساس حکومتمان مبتنی بر فضایل اخلاقی و حکم مر حق باشد، زندگی ما هم شباهتی به آن بزرگوار ندارد. دراینصورت لازم است که بنا به عرف بینالمللی و اساس سیاست خارجی متداول در عرصهی جهانی و بنا به خواست اکثریت ملت ایران و بر مبنای همان مصالح کشور و نظام و منافع ملی در سیاست متوازن با شرق و غرب، عمل کنیم و هشیار حقوق خود باشیم و اطمینان داشتهباشیم که این توازن، عامل مهم استیفای حقوق ملت ایران است، ملتی که به سیاست یکسویه که حقوق ما مثل سهم ایران در خزر زیر سؤال باشد، هیچ اعتقادی و تمایلی ندارد و حمایت نخواهد کرد.