در این روزها، در زیر پوست جامعه ما ترسی مبهم، همراه با پرسشهای فراوان، هست. اینکه فردا چه خواهد شد؟ زندگی ما چه میشود و زندگی کسان و همنوعان ما و سرانجام حق داریم بدانیم که فردای ما چگونه است؟ مبهم یا روشن؟ آیا میتوانیم از این همه معضلات و تنگناهایی که برای ما درست کردهاند و خودمان هم به آنها کمک کردهایم، به سلامت بگذریم؟ آن معضلات را پیشرو میآوریم، نخست تهاجمات بیرونی چون باید هم در داخل بجنگیم و هم با دشمن بیرونی، پنجه در پنجه بیندازیم. در این راه، تاریخ گواه است که آمریکا هیچگاه تا این اندازه بر ما سخت نگرفته بوده است. شاید هم در جبهه داخلی، آمادگیهایی داشتیم که نمیتوانست این چنین ما را در گوشه رینگ ببرد. از آمریکا که بگذریم به اقمار و اذنابش برمیخوریم، به رژیم صهیونیستی، غاصب، خونریز و با قیافهای حق به جانب که هر کاری بخواهد آزاد به انجام دادنش هست. نمونهاش را در فضای پیرامونیاش میبینید و حمایتهایی که به رهبری و اشاره آمریکا از آن صورت میگیرد. از طرفی، اروپا هم با ما صادق نیست. آن فضاسازیهایی که در لوکزامبورگ و هلند و دانمارک و فرانسه و... به تحریک آمریکا و عاملیت ضدانقلاب میشود، مانعی است برای آن که به تعهد خود عمل نکند و زمان بخرد و هیچ انتظار هم ندارد که در مقابل زرادخانههای پر و پیمانی که خودشان فروخته و در کشورهای منطقه علیه ما فراهم ساختهاند، ما برای دفاع از موجودیت خود در یک چندم آنها سرمایهگذاری کنیم. حتی موشکهای تحقیقاتی ما را نمیتوانند تحمل کنند و هیچ باور هم نمیکنند که ایران، کشور مستقل و مقتدری است که هژمونی خاص خود را در منطقهای که زندگی میکند، دارد. مورد دیگر، بحث رژیم سعودی است، رژیمی که در تمامی جبهههای خود، شکستهای مفتضحانهای را پیشروی خود دیده، در باتلاق یمن در پروردن تمامی گروههای سلفی و خونخوار به ظاهر مسلمان، در ائتلاف سعودی، در شورای همکاری خلیج فارس، با هم لباسان و هم نژادان خود، حتی در مجلس سنا و کنگره و در جمع مستاجران کاخ سفیدی امروز و مفتضحترین آنها در مجلس سنا، مجلسی که در آن جمهوری خواهان، اکثریت دارند و آن صدور دو قطعنامهای که آمریکا نباید در ائتلاف سعودی، به حمایت و حضور خود ادامه دهد. ناکامیهای محرزی که در عراق، در لبنان، در سوریه، در یمن و قطر، مایه سرافکندگیاش شده و در همه این جبههها، پیروزی از آن ایران بوده است. با این حال ایران هم اکنون در محاصره همه اینهاست و دوستان فرصتطلبی که نه تنها یار شاطر نیستند که بار خاطرند. نمونه بارزش روسیه است.
و باور کنید که البته همه اینها به سنگینی و تخریب دشمنان داخلی نیست. کسانی که موجب میشوند تا سرمایههای انسانی نخبگان علمی و فکری را با آن همه هزینهای که صرف کردهایم، کشورهای معاند ما بیهیچ هزینهای، در اختیار بگیرند. آیا تصور میلیونها ایرانی دانشور، صاحبفکر، صاحبان مدیریتهای اقتصادی زبانزد خاص و عام دور از وطن برای ملت ما ضایعهبار نیست؟ چه طور میتوان تصور کرد که سرمایههای ایرانی در ماههای اخیر صرف خرید خانه در ترکیه، گرجستان و... شده باشد. چطور یک کشوری میتواند با فساد روشمند، سرپا بماند. سقوط ارزش پول ملتی، سقوط طبقات متوسط به زیر خط فقر، شکاف عجیب طبقاتی، شکل گرفتن ثروت متراکم در اختیار کسانی که بدون زحمت و با رانت و انتساب و قرابت به گنجهای بادآورد رسیدهاند و مصیبت باراز همه، زبانها، قلمها و اقتدارگرایانی که درست در جهت دشمنان بیرونی ما عمل میکنند آن چنانکه هرکس، سخنانشان را بشنود و اعمالشان را ببینند، آنها را با دشمن نظام و انقلاب و مصالح و منافع ملی ما، در یک ردیف و در یک جناح خواهد دید. باور کنید که این دشمنیها و کینهتوزیها که فقط در جهت هوای نفس است نه رضای حق ادعایی، به مراتب عارضهای بیشتر از خصومت استکبار و استعمار و اقمار حلقه به گوش آنان دارد.
اما باتوجه به حوادث و رویدادهای سختی که بر این ملت کهن گذشته و آسیبهای ریشه برانداز و بنیانکنی که در این راستا، بارها و بارها پایداری این ملت را آزموده با این حال نگارنده یقین دارد که بازهم این ملت نجیب سربلند و موفق، از لابهلای آتش و خون و بدخواهی، با گردنی برافراشته به سلامت بیرون خواهد آمد و بزرگیها را مثل همیشه از سر خواهد گرفت، چون در سرشت او جوهرهای است که بارها در کوره تاریخ آزموده شده است و دشمنان هم ما را به صلابت و پایمردی و عزت فرهنگمندی آزمودهاند و اما ما زودتر و سربلندتر از این ورطه بیرون خواهیم آمد اگر آن درایتی که ضرورت این دوران سخت است، به کار گرفته شود و اگر ستون پنجم دشمن که خیلی هم خود را خودی و صاحب انقلاب میدانند، بگذارند.