۰
دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۱۵

مهارت های ارتباطی جامعه سالم

دکتر حسین کرمانپور*
مهارت های ارتباطی جامعه سالم
درک اول: بیماری های ژنتیکی، از دسته بیماری هایی است که همه جوامع در دریافت آن سهم تصادفی یکسانی دارند. به عبارت بهتر شانس اینکه فرزند بنده به عنوان یک پزشک، مبتلا به بیماری زنتیکی سندروم دان یا همان منگولیسم شود همان مقدار است که سهم یک رفتگر کوچه و خیابان! یعنی سطح سواد، طبقه اجتماعی یا هر ارزشی که شما می خواهید فرض کنید، هیچ تاثیر پیشگیراننده ای برای بیماری های ژنتیکی ندارد.چه بسا خانواده متمول، با سواد و مرفهی که از داشتن فرزندی مبتلا به نشانگان دان یا ترنر رنج ببرد و در مقابلش خانواده بدون هیچیک از دارندگی های فوق، نه تنها هیچ بیماری در فرزندان نداشته باد بلکه ذاتاً نسل قوی و پربنیه ای به جامعه تقدیم دارد.
درک دوم: داشتن یک بیمار ژنتیکی در خانه و خانواده یک عیب یا خصوصیت ناهنجار نیست بلکه در بهترین موضعگیری صرفاً یک پیش آمد تصادفی است. قطعاً خانواده هایی با داشتن چنین بیمارانی، دقیقاً به اندازه خانواده های با فرزندان سالم به کودکشان مهر می ورزند و عزیزش می دارند. جالبتر آنکه بدانید گاهی محبت والدین به چنین فرزندانی چند برابر معمول هم می شود که خود جای اخطار و تعجب دارد.
درک سوم: جامعه جایی است که همه آزادانه در آن تردد می کنند. یک دسته قابل توجه از مردم کوچه و خیابان که همچون سایر افراد در مراودات اجتماعی رفت و شد می کنند، یا خود این بیماران هستند و یا خانواده ای که بیمار دارد. لذا از اینکه بدانیم؛ در مواجهه با چنین افراد یا خانواده هایی چگونه برخورد کنیم که موجبات رنجش و افزودن دردی بر دردهایشان نشویم جای تامل و تفکر دارد. هرگونه برخوردی که از آن بوی توهین، تحقیر یا حشونت نسبت به این بیمار یا خانواده اش برآید، محکوم و خارج ازاصول انسانی است.
درک چهارم: نظام آموزش و بخصوص پرورشی ما باید خود را موظف بداند درک دانش آموزان را نسبت به بیماری هایی این چنین بالا برد و هر خانواده ای هم خود را مکلف سازد تا اعضای پیرامونی اش را نسبت به تنظیم انسانی رابطه با این بیماران و خانواده هایشان، آموزش داده و از هرگونه مواجهه خششونت آمیز یا تمسخرآمیز، برحذر دارد. در چنین جامعه ای تمسخر خیابانی کودک یا فردی که مبتلا به بیماری های ژنتیکی است اساساً وجود ندادر و یک نوع ضدارزش اجتماعی محسوب می شود.
درک آحر: متاسفانه در جامعه ایران، برخی بیماری ها در ادبیات سخنرانان، هنرورزان سینما و تلویزیون، معلمان و مدیران مدارس و به تبع آن در افواه جامعه به صورت مثل توهین آمیز درآمده است. برای مثال عبارت مونگول، که یک بیماری کروموزمومی است و هیچ ربطی به خود بیمار مظلوم ندارد، بیشتر از سایر بیماری ها برای توهین به افراد سالم به کار می رود.
سخنرانی راحت در تربیون خود می گوید: مردم ایران مونگول و احمق نیستند که فلان کار را بکنند. یا بازیگر محبوبی مثل محمدرضا گلزار در فیلمی به بازیگر روبرویش می گوید: خیال کردی من مونگولم؟ و یا در دعوای روزمره بارها و بارها مردم عبارت مونگول را برای فحش به همدیگر استفاده می کنند. حالا فرض کنید من و شما یک کودک مونگول در خانه داشته باشیم و بااین صحنه ها مواجه شویم! آیا بی اختیار اشک از چشمانمان بیرون نمی جهد؟ یا دلمان نمی گیرد؟ غمگین و فسرده نمی شویم؟
اگر پاسختان مثبت است، از امروز آغاز کنید و نسبت به این موضوع حساس باشید. اجازه ندهید خود و اطرافیان ما از عبارت هایی چون مونگول؛ چلاق، غشی، طپل و... برای ناسزاگوئی یا تمسخر استفاده کنند. امروز که شروع کنیم، چند دهه طول می کشد تا جامعه ما جامعه ای ایدآل در روابط سالم اجتماعی شود.
*طبیب عمومی و مدیر اورژانس بیمارستان سینا
کد مطلب: 64878
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *