; ?>; ?>
در علوم سياسي به کشورهايي که از توانايي دگرگون ساختن قواعد بازي در يک منطقه جغرافيايي برخوردارند، «قدرت منطقه»اي ميگويند. بنا بر اين تعريف، جمهوري اسلامي ايران و عربستان در منطقه خاورميانه، دو قدرت منطقهاي بزرگ هستند که هر تحليلي از شرايط خاورميانه بدون در نظر گرفتن منافع و خواستههاي اين دو کشور تحليلي ناقص و آدرس غلط دادن است. در يک نگاه کلي، رابطه ميان اين دو کشور تاثيرگذار منطقهاي، چند صباحي است که رو به بدتر شدن گذارده است و ميان دو کشور دره ژرفي از بدبينيها و دشمنيها پديد آمده است.
نمونه نزديک آن هم چهار بند ضد ايراني است که زمستان گذشته در کنفرانس همکاريهاي کشورهاي اسلامي در جده مطرح شد واين روزها در نشستي که اين سازمان به ميزباني ترکيه در استانبول برگزار ميکند، شوربختانه مراحل پاياني تصويب را ميگذراند! تصويب اين چهار بند در سال گذشته، بلافاصله پس از يورش چند جوان آتشين مزاج که از توانايي کنترل احساسات خود برخوردار نيستند، رخ داد! و به نظر ميرسد، روند بهرهبرداري از اين حادثه کودکانه از سوي رژيم سعودي کماکان مستدام باشد!
عربستان، در اين چند سال اخير بيهيچ تعارف و خجالتي نشان داده است که کمترين مجالي را براي ضربه زدن به منافع ايران از کف نخواهد داد. چه قدرت گرفتن ايران در عراق و ميزان بالاي تاثيرگذارياش در کشورهاي منطقه، کابوسي است که هر شب، خواب نوشين مسوولان سعودي را آشفته ميسازد! کشوري که تمام اتکايش به فروش نفت و درآمد توريسم است، امروز با کاهش ارزش استراتژيِک نفت و پايين آمدن درآمد ناشي از توريسماش( به سبب نامهمان نوازي اش در پذيرايي از زائران خانه خدا در حادثه منا و..) خطر از دست دادن جايگاهش به مثابه قدرت منطقهاي را بيش از هر زمان ديگري بيخ گوشش احساس ميکند! با اين وصف، سوالي که در اين ميان جان ميگيرد اين است که رژيم سعودي براي گذشتن از خطراتي که در برابر ميبيند، دست به چه اقداماتي خواهد زد؟ شايد نخستين پاسخي که به ذهن متبادر ميشود اين باشد که عربستان چارهاي جز ضربه زدن به رقيب سنتي اش(ايران) ندارد.
از اين رو هيچ فرجه ومجالي را براي هيولاسازي از ايران از دست نخواهد داد. چاره ديگري که عربستان براي جبران ضعفهايش برميگزيند اين است که تا آنجا که در توان دارد روند دموکراسي سازي منطقه را با دامن زدن به آتش جنگها و رقابتهاي فرقهاي و مذهبي کند سازد.
کشوري که در حوزه سياست داخلي با قانون پوسيده«ساليک» يعني انتقال قدرت از پدر به پسر اداره ميشود و هر از چندگاهي فلان وبلاگ نويس وبهمان منتقد دولت را به شلاق ميسپارد، گريزي جز سد کردن راه دموکراسي در خاورميانه ندارد! کشوري که امروز با شوق سوزان نسل جديد ودرس خواندهاش براي انتخابات آزاد، حق مشارکت زنان و.. رو در رو است، بيشک راه دشواري را براي ادامه وضع موجود پيش رو دارد! در مقابل اما، در حال وهوايي چنين، کم هزينه ترين راه براي ايران در برابر سيل خصومتهاي آل سعود چيست؟ شايد پاسخ فشرده به اين سوال بزرگ اين باشد: براي هر دو کشور تاکيد بر منافع مشترک، کليد حل منازعه وتخاصمات است.
هر دو کشور از مزيتهاي ژئوپليتيکي مثل در اختيار داشتن تنگه بابالمندب و تنگه هرمز برخوردارند، دسترسي به آبهاي آزاد و تسلط بر ورود وخروج کالا وقرار گرفتن در مسير ترانزيت کالا نکاتي است که ميتواند توجيهات فراواني را براي همکاري و همياري دو کشور در اختيار گذارد.
به همه اينها ميتوان درآمد نفت وبرخورداري از منابع زير زميني هر دو کشور را نيز افزود! تفاهم ميان دو کشور عربستان و ايران البته امري ناشدني وبي سابقه نيست. در دهه هفتاد و دولت اصلاحات با ديپلماسي ماهرانهاي که دستگاه سياست خارجي از آن برخوردار بود، دو کشور بر سر مناطق تحت نفوذ و تقسيم قدرت در منطقه به توافقي ضمني رسيده بودند.
امروز نيز اين کار البته با در پيش گرفتن يک ديپلماسي ماهرانه و نيفتادن در دام زشت گويي و ماجراجوييهاي آلسعود شدني است.، تنها يک ديپلماسي منطقي است که ميتواند به مسوولين آلسعود نسبت به دراز کردن پايِ سياستش از گليم قدرتش هشدار دهد!