دکترین ایالات متحده از میانههای دولت «باراک اوباما» مبتنی بر بازنویسی دکترین جنگ سرد تغییر کرد. واشنگتن معتقد بود که برای مهار روسیه و چین باید بر اوکراین و تایوان متمرکز باشد تا مانع بازگشت بلوک شرق به معادلات روابط بینالملل شود. مبتنی بر همین دیدگاه واشنگتن سناریوی خروج از خاورمیانه و خلیج فارس را تدوین کرد؛ در این چارچوب برجام با ایران امضا شد تا سطح تنش با تهران کاهش پیدا کند. موج بهارعربی هم تلاطمی در خاورمیانه بود که تلاش میکرد دموکراسی مطلوب دموکراتها را گسترش دهد اما در نهایت تروریسم تکفیری بر منطقه سلطه پیدا کرد.
حالا، تغییر فوری رفتار آمریکا در خاورمیانه نشان میدهد که حساب و کتابهای واشنگتن درست نبوده است. پنتاگون گمان میکرد سنتکام توانایی کنترل وضعیت موجود را دارد اما چینیها خیلی آرام و شیک آمدند و سوار کار شدند. ماجرای مصالحه ناگهانی ایران و عربستان به میزبانی پکن زنگ خطر در کاخ سفید را به صدا در آورد. آمریکاییها فکر میکردند ماجرای بیاعتنایی «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان به «جوبایدن» یک قهر ساده است اما تازه متوجه شدهاند که اژدهای زرد درحال ایجاد نظم شرقی در خلیج فارس است.
«چارلز فریمن» دیپلمات کهنهکار آمریکایی میگوید: «ما تهدید میکنیم، مزاحمت ایجاد میکنیم، تحریم میکنیم، نیروهای دریاییمان را اعزام میکنیم، بمباران میکنیم اما هرگز از هنر ترغیب و تفاهم استفاده نمیکنیم.» مساله ترسناک برای آمریکاییها این است که هژمونی سنتی آنها در حال فروپاشی است.
اشتباه محاسباتی آمریکاییها جایی بود که گمان کردند سلطه سنتی ایالاتمتحده در خلاء حضور آنها حفظ خواهد شد اما نکته اینجاست منافع اقتصادی و امنیتی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به آرامی با منافع چین و حتی روسیه گره خورد. نکته اینجاست که مبتنی بر همان رئالیسم آمریکایی، بازتعریف منافع توسط چینیها زمینهساز تغییر معادلات تا جایی شد که تهران و ریاض را پای میز آشتیکنان کشاند.
میتوانیم بگوییم که اعزام اضطراری اسکادرانهای جنگی و رزمناوهای آمریکایی به خلیج فارس هدفی فراتر از ایران دارد. قطعا افزایش فشار به ناوگان دریایی جمهوری اسلامی در میان اهداف پنتاگون از بازگشت به منطقه وجود دارد اما احتمالا استراتژی اصلی آمریکا نیست.
نشست مشترک شورای همکاری خلیج فارس با روسیه در مسکو صبر واشنگتن درباره نظم شرقی را لبریز کرد. آمریکا بیش از همه میخواهد به عربستان، امارات، بحرین و حتی کویت بفهماند که هنوز قدرت نظامی شاخص در خاورمیانه است. در معادله پیچیده جدال شرق و غرب در منطقه، جنگ اوکراین و مساله تایوان تاثیرگذار است. پنتاگون برای پیوست رسانهای پروژه بازگشت سلطه تلاش میکند آنچه «تهدید ایران در خاورمیانه» میخواند را برجسته کند؛ در همین راستا ایجاد احساس ناامنی برای کشورهای منقطه و احتمالا تحریک ایران در دستور کار واشنگتن است.
به موازات خاورمیانه، کودتای نیجر هم یک شوک جدید به آمریکا و مشخصا فرانسه محسوب میشود. وضعیت کشورهای آفریقایی مالی، بورکینافاسو یا نشست هفته گذشته کشورهای آفریقایی با «ولادیمیر پوتین» در سنتپترزبورگ نشانههای جدید از کوه یخ نفوذ روسیه و گروه واگنر در قاره سیاه است. در این میان اژدهای زرد هم که مدتهاست با طرح منافع اقتصادی با آفریقاییها علیه آمریکا وارد کار مشترک شده است. وضعیت آفریقا به عنوان یک فاکتور جنبی میتواند روی نوع تشدید رفتار آمریکا در خاورمیانه تاثیربگذارد.