با وجود ناملایمات اخلاقی و کج خلقی های رفتاری که با گذشت زمان بیش از پیش در جامعه احساس و مشاهده می شود ، جامعه ایرانی نیاز دارد تا در جهت ارتقای سطوح فرهنگی خود در قالب شایستگی ها و قابلیت های انسانی گام بردارد و در این میان سیستم آموزشی کشور می تواند با برنامه درسی و آموزشی مبتنی بر شایستگی ها، یکی از ارکان اصلی بسترساز در مسیر فرهنگ سازی فاخر باشد. برنامه درسی که فقط برخروجی دکتر و مهندس و... از مدارس و کنکور تاکید کند، نتیجه اش همین می شود که علاوه بر تنگناهای اقتصادی، در جامعه دکتر داریم اما رضایت عمومی از حوزه سلامت نیست ،مهندس داریم اما مردم از راه و شهرسازی و مسکن می نالند و... .منظور آن است که با وجود متخصصان حوزه های مختلف روح رضایت کرداری و رفتاری در جامعه وجودندارد. نه اینکه در این مسیر تنها آموزش و پرورش مسئول تربیت است بلکه خانواده ها در هدایت و تربیت فرزندان نیز نقش اصلی را برعهده دارند اما انکارناشدنی است که نظام آموزشی بخوبی می تواند تاثیرات مثبت و منفی خود را بر نسلی ازجامعه به جای بگذارد، آنچنان که آینده کشوری را خوشرنگ و یا نامطلوب کند.
در دهه 1950 ، رفتارگرایانی مانند اسكينر بسیاری را متقاعد كردند كه آموزش باید روی رفتارهای قابل مشاهده معطوف باشد. این امر موجب علاقه گسترده ای به "آموزش برنامه ریزی شده" در دهه 1960 و استدلال های مربوط به آموزش مبتنی بر سخنرانی شد. انقلاب شناختی دهه 1970 باعث شد تا بسیاری از صاحبنظران تلاش كنند كه تمركز شدید اسكینر بر رفتار را نفی و شروع به آموزش و ارزیابی نتایج شناختی "ذهنی" تر كنند و اين رويكردها بطور قابل توجهی در دهه های بعد تکامل یافته وآموزش مبتنی بر شایستگی حکایت وپشتیبانی حضور گسترده ای را به دست آورد.
هر موج پیشرفتي در رويكردهاي يادگيري موجب شده تا درک مطالب آموزشی ، ارزیابی تسلط بر محتوا و پیگیری پیشرفت دانش آموزان آسان تر شود. آموزش مبتنی بر شایستگی در دستیابی و نشان دادن عناصر خاص دامنه دانش متمرکز است. این باعث می شود آموزش مبتنی بر صلاحيت ها کاملاً ساختار یافته و قابل پیش بینی باشد . در کشورهای توسعه یافته اجتماعی و فرهنگی ، متولیان سیاستگذار شایستگی هایی را که مردم باید در یک دامنه معین داشته باشند، بیان و تدوین می کنند. سپس با ورود آنها به سیستم آموزشی کشور روشهایی را ایجاد می کنند تا مستقیماً ارزیابی شود که آیا جامعه شایستگی ها را در اختیار داردیانه و اگر دانش آموزان هنوز صلاحیت لازم را ندارند ، به آنها آموزش داده شود. پس از اریابی های اجتماعی فراگیران به شایستگی بعدی روی می آورندچرا که یادگیری مبتنی بر شایستگی از این رو یک رویکرد کارآمد و انعطاف پذیر برای آموزش است که بر مسئولیت پذیری تأکید می کند و دانش آموز با احساس رضایتی که از صلاحیت بدست آورده ترجیح می دهد برای کسب شایستگی بعدی گام بردارد.
آموزش و ارزیابی صلاحیت ها در انزوا و دوراز زمینه های معنادار دنیای واقعی ، نتایج بی اثری را برجای خواهدگذاشت و چنین شایستگی هایی بی اثر هستند زیرا در بروز فراتر از ارزیابی ها به عنوان مثال درجامعه ، به راحتی فراموش می شوند و باید برای ماندگاری رفتارهای شایسته در جامعه، زمینه های "دنیای واقعی" باید برای هر فرد یادگیرنده معنادار باشد .
تجارب جهانی پیشنهاد می کند که بطور منظم مهارتها را در فعالیتهایی که از "مشارکت" در شیوه های تعاملی اجتماعی حمایت می کنند ، وارد کنیم. این تئوری ها پیشنهاد می کنند که به دانش آموزان کمک شود تا به طور غیررسمی میزان تعامل خود و همسالان خود را با دانش و مهارتهای هدفمند ارزیابی کنند. با توجه به یادگیری قبلی ، دانش آموزان با تجربه تر و با دانش بیشتر می توانند به آسانی حرکت کنند ، در حالی که دانش آموزان با دانش و تجربه قبلی کمتری باید برای به دست آوردن شایستگی های لازم برای شرکت در همان سطح ، وقت بیشتری را نیاز دارند. در طول این مسیر ، هر دو دانش آموز یاد می گیرند از صلاحیت های خود به روش های مولد استفاده کنند و دانش آموزان پیشرفته تر نمونه های ارزشمندی از دانش را ارائه می دهند که به طور طبیعی گفت و گو و مشارکت در دانش ومهارت را به جلو سوق می دهد.وقتی شایستگی ها به این شیوه توسعه یابند ، شواهدمربوط به آن شایستگی ها از طریق ارزیابی های مرسوم ، مدارک معتبر تری را ارائه می دهد كه نشان می دهد این مهارت ها در آینده مفید خواهند بود ، در مقایسه با عملکرد ارزیابی مشابه كه در آن شایستگی ها مستقیماً آموزش داده می شوند و به صورت تشریفاتی ارزیابی می شوند.
جامعه امروز ما که از نا ادبی ها و ناراستی های زیادی رنج میبرد نیاز به چنین نظام آموزشی داردکه به کودکان ،نوجوانان و آینده سازان این مرز وبوم در کنار آموزش ودانش بخشی ، شایستگی های گفتاری ورفتاری همچون عدالت،راستگویی ، صلح ومهربانی،مشارکت،نوع دوستی،برائت از ظلم، آزادیخواهی،رعایت حق شهروندی،تعهد و مسئولیت پذیری و...را آموزش دهد.نظام آموزشی که برنامه درسی آن صرفا بر قابلیت های حافظه محوری پایه گذاری شده باشد با شایسته سالاری فاصله زیادی دارد. اگر قرار بود با این برنامه درسی کن فیکونی اتفاق بیفتد در طول این دهه ها فرصت برای ارزیابی خروجی آن کافی است . امروز درجامعه نظاره گر از هم گسیختگی کرداری نسل ها، فقدان شایستگی های رفتاری و دور شدن از هنجارهای اجتماعی هستیم یعنی آنکه یک جای کار در این سالها لنگیده است و باید برای ترمیم و پیشرفت اجتماعی فکری نوبرانداخت.