یکی از هنرهای مثلا مدیریتی مسئولان بخش های مختلف دولتی در کشور ما، تشکیل کارگروه ها، کمیتها و ستادهایی است که در اکثر مواقع ذی نفعان از چرایی تشکیل آنها و نتایج عملکردی شان بی بهره و بی خبرند. در حقیقت آنقدر خروجی اقدامات شان اثربخشی بر روی سیستم نداشته که بی نقشی و بی فایدگی بیشتر بر ذهن می نشیند تا اثرگذاری شان. آموزش و پرورش یکی از نهادهای دولتی است که به وفور در آن از این قبیل ستادها دیده می شود چرا که ارتباطات و تعاملات برون سازمانی از جمله بسترهایی است که می تواند به آموزش و پرورش در دستیابی به اهداف کمک کند و به تبع مجبور است برای هماهنگی های بیشتر کارگروه های همکاری داشته باشد .اما نکته اینجاست که چه ارتباط و چه تعاملی؟ به عنوان مثال آیا منطقی است نظام آموزشی که در درون خود آموزش های شهروندی همچون راهنمایی و رانندگی را دارد و معلمان برای این موضوعات آموزش های لازم را دیده اند، به فراخور شرایط سیاسی و اجتماعی، پلیس راهنمایی و رانندگی را استخدام به هیات معلمی کند تا در کلاس درس چنین آموزشی دهد؟ یا اینکه آموزش و پرورش ستاد همکاری با حوزه های علمیه داشته باشد و روحانیون را استخدام کند تا دروس دینی را به دانش آموزان یاد بدهند؟آیا صرف اینکه فردی پلیس باشد یا طلبه و روحانی می تواند در کلاس درس حاضر شود و آموزش دهد؟گاهی نیاز است تا دانش آموزان با حرفه های مختلف آشنا شوند و برای آینده شغلی خود تصمیماتی بگیرند که در آن هنگام بهره گیری از تجارب مشاغل مختلف و حضورشان در مدارس در مقاطعی برای تببین وظایف شغلی و تخصصی ابهام و مشکلی ندارد.
بخشی از آموزش ها در نظام آموزشی در راستای نهادینه سازی باورهای فرهنگی و اعتقادی است و معلمانی با تخصص و تحصیل در این موضوعات آموزش را بر عهده دارند. به عنوان مثال در یاددهی دروس برگرفته از مذهب رسمی کشور آموزگاران درس هدیه آسمانی، دبیران درس دینی ، تعلیمات اجتماعی و...مشغول به تدریس هستند و به یقین این افراد در دروان تحصیل دانشگاهی خود دانش و مهارت لازم دراین ارتباط را برای آموزش به دانش آموزان فرا گرفته اند. این ظلم بزرگی به دانش آموزان است که مثلا معلم دینی در مدرسه ریاضی درس دهد یا اینکه معلم ریاضی دینی درس دهد چرا که هر کدام از این مباحث طریق خاص خودش را در آموزش می طلبد، چه برسد به اینکه افرادی خارج از آموزش و پرورش استخدام شوند و یاددهی دانش آموزان را بر عهده بگیرند.
چند وقتی است شرایط جذب معلم در دفترچه آزمون استخدامی دستگاه های اجرایی محل بحث و نقد شده و احراز شرایط نامتعارف برای تصدی دبیری زبان و ادبیات فارسی موجب نگرانی هایی در میان صاحبنظران علوم تربیتی و همچنین انجمن های ادبی و اجتماعی کشور شده است. بر اساس دفترچه راهنمای این آزمون، برای احراز شغل دبیری رشته زبان و ادبیات فارسی، دارندگان مدارک سطح ۲و ۳حوزه با دانشآموختگان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از نظر تخصص در حوزه زبان و ادبیات فارسی مطلع و برابر دانسته شدهاند . متولیانی که چنین برابری را در مدارک تحصیلی ومهارتی مجاز دانستند و در جذب معلمان اظهار نظر کرده اند، چگونه روحانیت را با دانشآموختۀ کارشناسی و کارشناسی ارشد تاریخ و علوم اجتماعی و ادبیات یکسان نگریسته اند؟ مگر می شود حدود200 واحد درسی مرتبط با رشته و پایاننامه را با سطوح حوزی برابر دانست و دست به استخدام زد آن هم در حوزه مهمی به نام آموز ش و پرورش و معلمی؟ عزیزان طلاب خیلی مشتاق تحصیل و خدمت در علوم ادبی و اجتماعی بودند از همان ابتدای تصمیم گیری برای آینده خویش چنین دروسی را ادامه می دادند. بدون شک هدف معلمی که برای تدریس ادبیات فارسی به مراکز تربیت معلم یا دانشگاه های تخصصی می رود با هدف طلبه ای که برای طلبگی و مسائل دینی به حوزه های علمیه پا می گذارد تفاوتی از زمین تا آسمان است. از این گذشته باید به این توجه شودکه فرض محال است که دارندگان مدارک سطح ۲و ۳حوزه از دانش کافی برای تدریس دروس ادبی و اجتماعی و مهارت برقراری ارتباط موثر با دانش آموزان برخوردار باشند. برقراری ارتباط با دانش آموز یک معنا دارد و برقراری ارتباط با افراد جامعه برای مسائل دینی معنای دیگر. طلبه یک موضوع در حوزه می خواند و دانشجو در دانشگاه و موسسات آموزش عالی موضوع دیگری. به نظر می رسد چنین تصمیمی در استخدام معلمان به این معنا باشد که تخصص اهمیتی ندارد و مهم این است که اشتغالزایی برای بخشی از جامعه با هر حربه و شکلی انجام بگیرد.باید پذیرفت با چنین استخدام و جذب معلمانی هم دانش آموز موجب خسران دانش می شود وهم روحانیتی که بدون داشتن تجربه کافی وارد چنین عرصه مهمی می شود و ممکن است به سخره گرفته شود.تاکید بر این نکته لازم است که استخدام روحانیون برای حرفه معلمی محل نقد و واکاوی است وگرنه همکاری بین این دو حوزه –آموزش و پرورش و حوزه های علمیه -درموضوعات دیگر سالیان سال است که شکل گرفته و اهدافِ مسئولان دو طرف را پیگیری می کند. فراموش نشود که آموزش و پرورش مکان مناسبی برای اشتغالزایی افراد غیر متخصص نیست، مسئولانِ نگران اشتغال برای بخش های مختلف جامعه از جمله طلاب حوزه های علمیه، در جهت دانسته ها و مهارت های افراد اقدام کنند،آموزش و پرورش حیاط خلوت اعوان و انصار نیست.