رئیس بنیاد مستضعفان یعنی همون عزیزی که تو آتیش سوزی پلاسکو جو گیر شد و گفت که دو ساله پلاسکو رو بهتر از قبل می سازیم و تو سالگرد دوم مثل مرد روی حرفش موند و گفت دو سال دیگه می سازیم، اعلام کرده که یه حقوق بخور و نمیر 19 میلیونی می گیره و کاری کرد که همه مستضعفها با چشم های گریون براش گلریزون بگیرن و جالب اینه که رئیس اسبق بنیاد هم از این حقوق دفاع کرده و گفته خود من هم یه زندگی معمولی دارم و لکسوس شاسی بلند سوار میشم.
نکته تاسف آور اینه که یه عده دارن از این همه صداقت و فروتنی انتقاد می کنن. حالا از چی و چرا نمی دونم ولی این بنده خداها که حرف عجیبی نزدن، تازه باور کنید اینها همونجوری که گفتن خیلی هم معمولی زندگی می کنن یعنی خیلی از مدیرها هستن که خیلی معمولی تر از اینها دارن زندگی می کنن.
ولی من فکر می کنم که هزاران دلیل برای شکر گزاری به خاطر وجود چنین مدیرهای معمولی وجود داره که من فقط به چندتاش اشاره می کنم:
اولا به این میگن مدیریت جیگری، یعنی یه مدیر در طراز این عزیزان باید باشی که زمانی که مردم مثل ابر بهار عرق شرم می ریزن جلوی خونواده و ساعت ها با کارت ملی تو صف گوشت یخی فحش میخورن و یقه پاره می کنن و مضحکه کشورهای همسایه میشن، به زندگی خیلی معمولی و حقوق و ماشینت اشاره کنی تا اگر گوشت گیر مردم نیومد حداقل با خوندن این مطالب جیگر کباب شده داشته باشن تا با خونواده حسابی حالشو ببرن.
دوما تقصیر این مدیرها نیست که مردم به جای اینکه برن دنبال مدیریت، راه میفتن میرن تو صف گوشت یخی برزیلی و وقت خودشونُ هدر میدن یا اینکه دو شیفت جون می کنن تا شاید یک دهم حقوق مدیرهای دوست داشتنی رو بگیرن. آخه چشم و هم چشمی هم حدی داره!
سوما این زندگی معمولی برای شما مردم تازگی داره که تازه از این چیزها خبر دار شدین وگرنه این مدیرهای عزیز سال هاست که دارن همینجوری در کمال تواضع و فروتنی خیلی زاهدانه، هم زندگی معمولی می کنن هم به شما خدمت می کنن تا زندگیتون خدای نکرده مثل اونها معمولی نباشه و خیلی راحت زندگی کنید چون شما لیاقتتون خیلی بهتر از یه زندگی معمولیه. آخه اونهایی که زندگی معمولی دارن و تعدادشون تا دلتون بخواد تو این سالها رشد کرده بیچاره ها نه تو صف میرن، نه می دونن لذت انتظار یارانه چیه، نه لذت خجالت زن و بچه رو می فهمن ، نه تا حالا تا نصف شب تو خیابون چرخ زدن که یه موقعی برن خونه که همه خواب باشن و دست خالیِ اونهارو نبینن، نه می دونن زیاد شدن هرساله اجاره خونه چیه، نه لذت چشم های حسرت زده آقازاده های ژن خوبشونُ پشت رستوران ها و مغازه ها دیدن و نه خیلی لذت های دیگرو تا حالا اصلا حس کردن و یه جوری تو این چند دهه مدیریت کردن که همه این عیش و نوش دنیا برای شما مردم باشه و خودشونُ از این همه نعمت و رفاه و لذت محروم کردن تا شما خوش باشین.
چهارما اگر قرار باشه این درآمدهای ناچیز و ماشین های شاسی بلندو به 80 میلیون مستضعفی که 19 متر زیر خط فقر زندگی می کنن تقدیم کنن که اونوقت همه معمولی میشیم و دیگه زندگی لطفی نداره، چون همه اش میشه چه کنم چه کنم خرج کردن حقوق و تفریح رفتن با شاسی بلند و خرید و مهمونی و بریز و بپاش. پس کی بره تو صف گوشت یخی؟ پس کی حسرت مرغ و لباس نو و آجیل شب عیدو بخوره؟ واقعا دلتون میاد از این همه دلخوشی و انگیزه برای زندگی دست بکشین و سوار یه ماشین یک میلیاردی بشین و برین تو خونه خودتون؟ پس صاحب خونه ها به کی فحش بدن که چرا سه ماهه کرایه ندادی؟ سوپری محل به کی نسیه بده؟
آخرما اینکه با این برخوردهای بدی که با این مدیرهای عزیز تو فضای مجازی کردین حقتونه که همه چی فیلتر بشه حتی تلفن های ثابت تا مجبور بشین مثل سی چهل سال قبل با زبونتون تمبر بچسبونید پشت پاکت نامه تا حالشو ببرین، ضمن اینکه نشون دادین که جنبه حرف راستُ ندارین وگرنه میخواستیم خیلی چیزهای دیگه هم از زندگی معمولی مدیرها بگیم که دیگه با این وضعیت ترجیح میدیم هیچی بهتون نگیم تا بدون سوژه تو صف هایی که در آینده در انتظارتونه کف کنید!