توافق قبلی به ترکیه اجازه داد تا جای پای خود را در مدیترانه شرقی مستحکمتر کرده و پویایی منطقه را به نفع خود تغییر دهد. امروز آنکارا استراتژی مشابهی را در سوریه دنبال میکند و به دنبال بهرهبرداری از آبهای مدیترانه است و با استفاده از وعده حمایت اقتصادی و سیاسی به عنوان یک بازیگر مسلط در منطقه مانور میدهد. مانورهای موازی بر گسلی لیبی تا سوریه بهعنوان ستونهای به هم پیوسته استراتژی ژئوپلیتیکی این کشور در مدیترانه نمایان شده، جایی که رویکرد آنکارا باعث تقویت نفوذش در این منطقه میشود.
شورای آتلانتیک در باب ماجراجوییهای ترکیه در مدیترانه یادداشتی را منتشر کرده و اقتصادنیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست آن با تیتر «رمزگشایی از مانور اردوغان در مدیترانه؛ گروکشی سلطان از لیبی تا شام/ پشت پرده ترکشهای همصدایی پوتین و حفتر علیه آنکارا» منتشر شد و بخش دوم و نهایی آن در ادامه آمده است.
چالشهای پیش روی استراتژی اردوغان
با این حال، چالشهای مهمی در سوریه وجود دارد که برجستهترین آنها به اسرائیل مربوط میشود. پس از سقوط دولت اسد، حملات هوایی اسرائیل تشدید شده و تأسیسات نظامی بیشماری را هدف قرار داده و هواپیماها، سامانههای راداری و سایتهای موشکی را منهدم کرده است.
همزمان، نیروهای اسرائیلی تهاجماتی انجام داده و حضور خود را فراتر از بلندیهای جولان اشغالی، به ویژه در استان قنیطره در جنوب سوریه گسترش دادهاند. این اقدامات نشان دهنده نارضایتی از مسیر فعلی سوریه است. این تصور گسترده در داخل اسرائیل وجود دارد که سوریه در معرض خطر تبدیل شدن به یک تحت الحمایه ترکیه است؛ سناریویی که به شدت دامنه نظامی اسرائیل در منطقه را محدود میکند.
این نگرانی با این باور تشدید میشود که ایران به مانورهای نفوذ خود ادامه میدهد و داراییهای راهبردی سوریه را بسیار ارزشمند میداند. در این زمینه، بازسازی سوریه تحت رهبری کشورهای عربی به عنوان یک نتیجه بسیار مطلوب تلقی میشود که به ادعای ناظران نفوذ ترکیه را مهار میکند و در عین حال به شکلی پیشگیرانه تجدید حیات این بازیگر را خنثی مینماید.
اگر این چشمانداز دست نیافتنی ثابت شود، اسرائیل ممکن است از طریق تضعیف وحدت سوریه به مهار نفوذ ترکیه متوسل شود و از اقلیتهای قومی و مذهبی حمایت کند تا کشور را تکه تکه کرده و موقعیت آنکارا را تضعیف کند. چنین سناریویی میتواند زمینه را برای برخورد احتمالی بین دو بازیگر فراهم کند. تأثیر متقابل این رقابت ماهیت شکننده جاهطلبیهای آنکارا را برجسته میکند و اسرائیل به عنوان بزرگترین چالش ظاهر میشود.
توانایی تلآویو برای عمل فراتر از هنجارهای بینالمللی سنتی، همانطور که در غزه به وضوح نشان داده شد و حمایت تزلزل ناپذیر متحدان سنتی غربی آنکارا - صرف نظر از روشهای آن - عدم تقارن احتمالی ترکیه را در این رقابت ژئوپلیتیکی آشکار میکند.
ترکیه با پیشبینی چالشهای پیش روی در باب آرمانهای مدیترانهایاش، در حال ایجاد همافزایی بین استراتژیهای خود در لیبی و سوریه برای به حداکثر رساندن اهرمهای خود است که نشاندهنده جاهطلبی گستردهتر این بازیگر برای تغییر شکل نقشه ژئوپلیتیکی مدیترانه و تقویت موقعیت مذاکرهاش است.
در لیبی، آنکارا خود را با چشمانداز سیاسی در حال تغییر وفق داده و برای گسترش نفوذ خود با جناحهای شرق لیبی و خانواده حفتر درگیر شده است. این رویکرد نشان دهنده یک تغییر عملگرایانه از رویارویی به دیپلماسی محتاطانه است، زیرا ترکیه در تلاش است تا دشمنان سابق را به سهامدارانی همکار تبدیل کند و در حالی که در صحنه شلوغ ژئوپلیتیک لیبی حرکت میکند.
در سوریه، نفوذ سیاسی ترکیه این بازیگر را به عنوان محوری برای تعامل منطقهای با دولت سوریه، میانجیگری بین دمشق و بازیگران خارجی کلیدی، از جمله کشورهای عربی، کشورهای اتحادیه اروپا و احتمالا روسیه، قرار داده است. نقش ظریف دروازهبانی آنکارا اهرم این کشور را برانتر میکند و رقابتهای منطقهای را به پلههایی برای صعود تبدیل مینماید.
ترکیه به واسطه هماهنگ کردن استراتژیهای خود در لیبی و سوریه به دنبال تحکیم نفوذ و تقویت اهرم خود در هر دو عرصه است. این رویکرد حساب شده بر تلاش آنکارا جهت قرار دادن خود به عنوان یک بازیگر ضروری در مدیترانه تأکید میکند و مانورهای تاکتیکی را به دستاوردهای ژئوپلیتیکی گستردهتر تبدیل میکند و در عین حال از چالشهایی که جاهطلبیهای ترکیه را تهدید میکند، جلوگیری مینماید.
با این حال، این استراتژی پرمخاطره ترکیه را در معرض دید قرار میدهد. تنشهای در لیبی و سوریه مستلزم تنظیم مجدد دائمی است، زیرا پیشرفتها در یک عرصه میتواند به سرعت در عرصه دیگر آشکار شود. بازگشت دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده به کاخ سفید شاید مهمترین عامل تعیینکنندهای است که پویایی منطقه را شکل میدهد. رویکرد معاملاتی ترامپ در سیاست خارجی میتواند فرصتهایی را برای آنکارا فراهم کند تا با توسل به رویکردی تهاجمیتر نقش خود را تثبیت کند، بهویژه که از موقعیت استراتژیک خود در دریای مدیترانه استفاده میکند.
با این حال، همین رویکرد، شبح عدم مشارکت بیشتر ایالات متحده از درگیریهای منطقهای را افزایش میدهد و ترکیه را با چالشهای فزایندهای از سوی مسکو، اسرائیل و دیگر قدرتهای منطقهای بدون حمایت متحدان غربی سنتیاش مواجه میکند. عدم قطعیت این محیط ژئوپلیتیکی بر بیثباتی دستاوردهای ترکیه تأکید میکند؛ جایی که پیشرفتها در یک نمایش میتواند به سرعت در نمایش دیگری آشکار شود و استراتژی مدیترانهای آنکارا را بر لبه تیغ قرار دهد.
در نهایت، استراتژی مدیترانهای ترکیه منعکسکننده جاهطلبی و آسیبپذیری این بازیگر است، رقصی ظریف بر روی شنهای متحرک که در آن هر پیشرفتی خطر ایجاد زنجیرهای از چالشها را به دنبال دارد. درست مانند آنکارا که لیبی و سوریه را به عنوان تئاترهای به هم پیوسته میبیند، بازیگران غربی باید از این تغییر استقبال کنند تا روابط دوجانبه خود را با ترکیه تنظیم کرده و منافع مشترک در ثبات دریایی و توسعه منطقهای را به رسمیت بشناسند.
در لیبی، این به معنای حمایت از یک روند سیاسی است که ترتیبات انحصاری ترک-روسی را تعدیل میکند و در عین حال ثبات و فراگیری را برای همسویی با اولویتهای مشترک ترک-غربی ترویج میکند. در سوریه، کاهش هدفمند تحریمها و تلاشهای بازسازی مرتبط با یک چارچوب سیاسی فراگیر میتواند از تلاشهای ثبات حمایت کرده و نیازهای فوری را برطرف کند.
بازیگران غربی با تثبیت تعامل خود با ترکیه در جهت منافع متقابل و اهداف مشترک، میتوانند رقابت را به همکاری تبدیل کنند. این ارزیابی مجدد در شکل دادن به اینکه آیا بازی مدیترانهای ترکیه به سنگ بنای ثبات منطقهای یا پایهای برای شکنندگی پایدار تبدیل میشود، بسیار مهم خواهد بود.