حجت الاسلام مهدی طائب رئیس قرارگاه «عمار» گفت: نمی دانم آقای مطهری هدفش از این حرفها چیست، ایشان را در این قضیه صاحب هدف نمیدانم و معتقدم خود ایشان نمیداند دارد چه میگوید و پیشنهادم این است که پزشکی قانونی، ایشان را معاینه کند، چون حرفهایی که میزند قواره ندارند.
طائب با حضور در حسینیه جواد الائمه بیان داشت: مگر نمیگویید قدرت آقای هاشمی رفسنجانی با این دولت است؟ این دولت اصلاً قدرت دارد که قدرت آقای هاشمی بالا رفته باشد. این دولت را دولت قدرتمندی نمیدانم. دولت قدرتمند که به مردم فحش نمیدهد. دولت قدرتمند که با مجلس در نمیافتد. ایشان در بوشهر به مسئله برداشت از صندوق توسعه اعتراض کرده است که هی میگویند صندوق، صندوق. آقا بالاخره این قضیه انجام شده است یا نه؟ اگر نه، خب برنداشتی. اگر هست، بیا شجاعانه بگو برداشتهام. اینکه مسئله را همینطور معلق نگه دارید حاکی از ضعف است.
گزیده اظهارات مهدی طائب در زیر می آید:
نیروهایی که الان داریم با ۳۵ سال پیش قابل قیاس نیستند. ما ۳۵ سال قبل اصلاً تشخیص نمیدادیم فساد هست یا نیست! فکر میکنید فسادهایی که الان معلوم میشوند، در زمان جنگ نبوده است؟ بود، ولی اصلاً متوجه نبودیم روی زمین دارد چه اتفاقی میافتد. این جریاناتی که الان دارید تحت عنوان جریان [برخی فتنه گران] میبینید، پشتوانه مالیشان را در زمان جنگ بستند. همان موقعی که صنایع سنگین دست اینها بود. همان پولهایی که باید در جنگ خرج میکردند، در جاهای دیگر خرج کردند و پشتوانههایی برای خودشان ساختند و بعداً بورس را به آن افزودند، ولی در این هنگامه آدم تربیت شد و این آدمها فهمیدند که بد است. اگر جمهوری اسلامی نداشتیم، برای امروزمان آدم تربیت نمیشد و اصلاً نمیشد به افراد نمره بدهیم، یعنی ریزش و رویش.
مسعود رجوی در رفته است، مسعود رجویهای دیگر در نرفتهاند. در ایران و غیر ایران که ملاک نیست. ملاک این است که دشمن در اینجا سرمایهگذاری کرده و دشمن از عقرب جهنم هم به ما نزدیکتر است. شیطان گفت به بنیآدم نزدیک میشوم «مجری الدم» مثل خونی که در رگهایشان میگردد، پیش اینها میروم. دم دستمان است. شما از عبدالله بن عباس به امیرالمؤمنین(ع) نزدیکتر میشناسید؟ عبدالله بن عباس پولها را برداشت و در رفت. از عبیدالله بن عباس به امام حسن مجتبی(ع) نزدیکتر میخواهید؟ امام حسن(ع) را به معاویه فروخت. آقای علی مطهری پسر شهید است دیگر. میخواهی چه کارش کنی؟ پسر شهید مطهری را میتوانید بگویید ما فاسدش کردیم؟
نمی دانم آقای مطهری هدفش از این حرفها چیست، ایشان را در این قضیه صاحب هدف نمیدانم و معتقدم خود ایشان نمیداند دارد چه میگوید و پیشنهادم این است که پزشکی قانونی، ایشان را معاینه کند، چون حرفهایی که میزند قواره ندارند. حرف باید خطی داشته باشد. شما یا حزباللهی هستی، پیشنهاد حزباللهی میدهی یا حزباللهی نیستی پیشنهاد ضد حزباللهی میدهی. ایشان در همین سخنرانیاش به ساپورت حمله کرده است، یعنی لباس چسبان. از ایشان سئوال میکنم طرفداران آقای میرحسین موسوی چه کسانی بودند؟ چه کسانی را آقای میرحسین موسوی به خیابان میکشید؟ همه عالم و آدم فهمیدند ساپورتپوشها چه کسانی هستند. ماشینها را که نگاه میکردی پر از اینها بود و آقای میرحسین موسوی اگر سر کار میآمد، میخواست این تیپ را به قدرت برساند.
شما به اینها حمله میکنی، بعد میگویی چرا این آقایان در حصر هستند؟ بیعدالتی است. آزادشان کنید. این دو تا را چه جوری جمع کنیم؟ شما بالاخره کی و چی را داری میگویی؟ از آن طرف میرحسین موسوی را میخواهد از حصر در بیاورد، از این طرف به دولت می گوید تو چهار هزار میلیارد برداشت کردی. همینها طرفدار آزاد شدن میرحسین هستند. اگر اینها را ناعادل میدانی، پس چطور حرف آنها را میزنی؟ این تشویش نشان میدهد ایشان فهم تمرکز روی مسائل ملی و جهانی را ندارد و هر چه را که به نظرش میرسد میآید و میگوید. واقعاً ایشان را صاحب قوه تشخیص نمیدانم و برایش از این حیث نگرانم. البته هیچ اعتقادی هم ندارم که حرفهایش مهم است. بنده اگر جای نمایندهها بودم هیچی نمیگفتم و اجازه میدادم حرفهایش را تا آخر بزند و برود سر جایش بنشیند. مردم ما دیگر از این مراحل گذشتهاند که این حرفها برایشان خطر باشد. مردم فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده و خیلی سعه صدر پیدا کردهاند و خیلی گسترش ذهنی دارند. اگر بودم فقط یک چیز را از ایشان میپرسیدم و آن هم اینکه شما میگویی این خلاف قانون است. چرا؟ توضیح بدهد، چون حصر اینها عین قانون است. شما نماینده مجلس هستی و قسم خوردهای پاسدار قانون اساسی باشی و دائماً میگویی خلاف قانون! خلاف قانون! اگر قانون اساسی را بلد نباشی، چه جوری میخواهی از حقوق این ملت دفاع کنی؟ ما این همه حقوقدان داریم. به همه آنها بگویید آیا این خلاف قانون است؟ میگویند مصوبات شورای امنیت ملی حاکم بر همه قوانین است. حصر این آقایان مصوبه شورای امنیت ملی است. هر موقع لازم باشد مصوبه میگذارد و آنها را از حصر در میآورد، ولی همین شورای موجود میگوید اینها را از حصر در نیاورید. حالا شما سلیقهات با آقای احمدینژاد نمیخواند، دلیل نمیشود کار قانونی را زیر سئوال ببری.
در باب رفراندوم که ایشان دارد راه آقای بنیصدر را میرود، چون اولین کسی که رفراندوم را مطرح کرد آقای بنیصدر بود و ایشان گفت ایران به بنبست رسیده است و برای خروج از بنبست باید رفراندوم بدهیم. بنبست آقای بنیصدر چه بود؟ او میخواست هر چه میگوید عمل شود. قانون اساسی آن موقع هم رئیسجمهور و نخستوزیر گذاشته بود و اختیارات امر دست نخستوزیر بود. نخستوزیر را هم باید آقای رئیسجمهور به مجلس معرفی کرد و مجلس هم رأی میداد. آقای بنیصدر هر چه همپالکی خودش بود به مجلس معرفی کرد و مجلس هم رأی نداد. آخر سر آمد و گفت این نمیشود. بنبست است. چه کار کنیم؟ رفراندوم بگذارید این اصل را عوض کنید. امام فرمود تو خودت را عوض کن. انقلاب راه خودش را میرود.
حالا هم هر رئیسجمهوری که میآید، وقتی میبیند در چهارچوب قوانین موجود نمیخواهد حرکت کند، اولین چیزی که به ذهنش میرسد رفراندوم گذاشتن است. اینکه راهحل نشد. حالا فرض کنیم رفراندوم گذاشتیم و آنچه را که به نظر شما راهحل است اجرا کردیم و در همان مسیر به بنبست رسیدیم. آن وقت چه کار کنیم؟ باز رفراندوم بگذاریم؟ آن وقت سنگ روی سنگ بند میشود؟
آقای روحانی در بحث تلویزیونی گفت من مشکل اقتصاد را حل میکنم. ایشان حتماً میدانست وضع اقتصاد ما چیست. قول ۱۰۰ روزه و سه ماهه خیلی قول سنگینی بود. کسی که اقتصاددان بود میدانست طی ۱۰۰ روز یک آش را نمیشود هم زد. بعد شش ماهه و یک ساله. ایشان وقتی داشت قول میداد، واقعاً بر چه مبنایی قول میداد؟ تصویر و تصور آقایان این بود که ما در مذاکرات موفق میشویم و تحریمها رفع میشوند و تولید نفت را به چهار پنج میلیون بشکه میرسانیم. پول نفت هم که بشکهای ۱۰۰ دلار است. پنج میلیون بشکه میفروشیم و پول از آسمان روی ایران میبارد و خرجش میکنیم و رفاه عجیب و غریبی برای مردم میآوریم و همه قفلها را باز میکنیم و بعد همه میفهمند اصولگرایی غلط و ملیگرایی و مذاکره درست است. واقعاً به این موضوع مطمئن بودند. آقای زنگنه در مصاحبه بعد از وزارت نفتش در پاسخ به این سئوال که برنامه شما چیست، گفت میخواهیم تولید را بالا ببریم. معلوم میشد بسیار به مذاکرات مطمئن بودند.
مذاکرات بر سر چی؟ ادعای امریکاییها هستهای بود. آقا هم راه را باز گذاشتند و گفتند بروید مذاکره کنید. حالا رفتید مذاکره کرده، همه قولها را هم داده، همه چیز را هم تعطیل کرده و حالا به اینجا رسیدهاید که امریکاییها بر اساس اخبار بینالمللی هیچ چیزی برای شما روی میز نگذاشتهاند. حالا دارد به شما میگوید موشکهایت را جمع کن. تو هوافضا میخواهی چه کار؟ برد موشکهای تو فوقش باید ۳۰۰ کیلومتر باشد، آن هم تحت نظارت من باید تولید شود. ای بابا! کار را به اینجا رسانده است، حالا چه کار کنیم؟ نه قانون اساسی اجازه میدهد، نه غیرت مردم، نه استقلال مردم و نه شعارهای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اجازه میدهند. این حرفها اولین چیزی را که زیر سئوال میبرد استقلال ماست. حالا اجازه نمیدهد. ایشان هم گفته است اقتصاد را درست میکنم و گیر کرده است. چه کار کنیم؟ رفراندوم بگذاریم. رفراندوم سر چی؟ سر اینکه موشک میخواهیم یا نه؟ حالا رفراندوم کردیم و به این نتیجه رسیدیم موشک نمیخواهیم. تمام میشود؟ حالا امریکاییها میگویند شما در ایران حقوق بشر را باید رعایت کنید. حقوق بشر چیست؟ یکی از اموری که در ایران ممنوع است همجنسبازی است. آقای هادوی دادستان اول انقلاب بود. یک نفر دیگر هم هست که اسمش یادم رفته است. خیلی هم آدم شجاع و از جبهه ملی بود. پیرمرد بود و مصاحبه و بسیار اظهار شجاعت میکرد. قضیه برای سال ۵۸ است. گفت رسماً از امریکا برایم نامه نوشتهاند که در ایران یک همجنسباز را محاکمه کرده و حقوق بشر را زیر پا گذاشتهاید. گفت من هم با کمال شجاعت جواب دادم به شما ربطی ندارد. عجب شجاعتی! خندهمان گرفت، ولی الان آنها به دنبال این هستند که مانند امریکا و انگلیس که همجنسبازی قانونی شده است، میگویند حقوق بشر اقتضا میکند در ایران همجنسبازی قانونی شود. حالا فرض کنید رفراندوم گذاشتید و این را هم قبول کردید. حالا میگوید قانون اساسی شما دینی است. این را باید کنار بگذارید. عاقبت رفراندومها به اینجاها میکشد. شناخت شما از طرف مقابلت کامل نیست. اگر شناختت کامل باشد، نیاز به رفراندوم نداری. با همین قانون اساسی پدر دشمن را در آوردهایم و با همین قانون ساسی جلو رفتهایم.
پیشبینی هم میشد آقای روحانی خیلی زودتر از چیزی که تصور میرود خسته شود. احساسم این است که ایشان خسته شده است.
مگر نمیگویید قدرت آقای هاشمی رفسنجانی با این دولت است؟ این دولت اصلاً قدرت دارد که قدرت آقای هاشمی بالا رفته باشد. این دولت را دولت قدرتمندی نمیدانم. دولت قدرتمند که به مردم فحش نمیدهد. دولت قدرتمند که با مجلس در نمیافتد. ایشان در بوشهر به مسئله برداشت از صندوق توسعه اعتراض کرده است که هی میگویند صندوق، صندوق. آقا بالاخره این قضیه انجام شده است یا نه؟ اگر نه، خب برنداشتی. اگر هست، بیا شجاعانه بگو برداشتهام. اینکه مسئله را همینطور معلق نگه دارید حاکی از ضعف است. سراغ رفراندوم رفتن یعنی ناتوان بودهای. در شکستن تحریم این راهی بود که همه میتوانستند بروند. خب رفتید. چه به دست آوردید؟ قدرت آقای هاشمی زیاد شد؟ کجا زیاد شده است؟ آقای هاشمی بود و این نیروها را هم داشت. اعتقادم این است که در مجموع قضیه قدرت آقای هاشمی روز به روز کمتر میشود و هر چیزی که رو شود، بهتر حل میشود. آقای هاشمی دار و ندارش را به میدان آورد و انصافاً هم وقتی تابلو شدند، آقای هاشمی چند تا جوان داشت؟ این دولت، دولت آقای هاشمی است دیگر. چند درصدش جوان هستند؟ بالندگی آقای هاشمی زمانی بود که میتوانست نیروهای جوان پای کار به خطزن داشته باشد. موجودیشان همین است.
اگر جد مرا از قبر در میآوردند، تجربهاش بیشتر بود. تجربه زمانی به درد میخورد که بغل دست یک جوان قرار بگیرد. جوان بغل دست اینها کیست؟ چه کسی برای اینها کار میکند؟ ذات نظام جمهوری اسلامی ایران اگر قوی نبود، اینها همان روزهای اول زمین خورده بودند. اینقدر به سپاه فحش میدهند، ولی بالاخره سپاه دارد کار علمی را میچرخاند. روزهای اول چقدر به قرارگاه خاتم فحش دادند که سرهنگ برگردند به... آقای هاشمی اگر قدرت داشت، بعد از رفتن آقای مهدوی کنی در این مجلس خبرگان رئیس میشد. دولت که دستشان است، بنابراین باید در مجلس خبرگان موجود رئیس میشد.
در داستان قرض از صندوق توسعه اگر یادتان باشد خیلی به آقای احمدینژاد هجوم بود. در آنجا گفتم این قضیه، ایراد بر احمدینژاد نیست. پول نفت نیست، مجبوریم این کار را بکنیم. حالا او باشد یا هر کس دیگری. الان اوضاع اقتصادی و درآمدها و خرجها با مجموعه حواشی که داریم، بالاخره ایجاب میکند وقتی پول کم دارند از هر جا که شدنی است بردارند، اما مشکل کار این است که بیایید و به مجلس بگویید در این قسمت پول نداریم، مجلس مجوز بده که ما برداشت کنیم. راه درستش این است. برداشت پنهانی غلط است، چون یعنی حفظ شعارهایی که دادیم یا عدم قبول شکست در شعارها. در زمان احمدینژاد کمرش را شکستید از بس گفتید. حالا دارید درست مثل او کار میکنید. بیا بگو من غلط کردم. او راه را درست میرفت. بانک مرکزی! چه چیز را نسبت به آن موقع تغییر دادهای؟ بگو ما میخواستیم بیاییم و به قدرت برسیم و این حرفها را زدیم. یک عده هم میخندند و میگویند نوش جانت. قرار است کار بشود، حالا یا تو یا آن.
موافق بازگشت ایشان نیستم. تاریخ مصرف ایشان تمام شده است، مدل کار هم دیگر به ایشان نمیخورد. باید به سراغ چهرههای جدید بروید و ما آنقدر چهره جدید داریم که نیازی به امثال آقای احمدینژاد نیست. ما مدل آقای احمدینژاد زیاد داریم که آن نواقص را نداشته باشد. یک دانه که نیستند. دارید دنیا را اداره میکنید. اگر نیرو نداشتیم که نمیتوانستیم دنیا را اداره کنیم. دایره را تنگ گرفته بودیم و دائماً بین قدیمیها چرخیدیم و اینجوری شد. به اعتقاد من این دفعه دیگر آخرین خط رفتن به سراغ قدیمیها بود. بابا! برو سراغ جدیدها. یک نفر را آوردی، کار تمام شد. برو سراغ نفر بعدی. در تاریخ نمانید. جلو بیایید. آقای احمدینژاد مال زمانه خودش بود و تمام شد. ما نیروهای خوب زیاد داریم که به وقتش جلو میآیند.