سریال خانه امن، اثر آقای احمدرضا معظمی است. شناختی از ایشان ندارم. مجالی شد تا این سریال را ببینم. در این سریال و حتی اثر دیگر این کارگردان (ترور خاموش) نقش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی سطح بالا خیلی برجسته است. این نیروهای جان بر کف تلاش های زیادی برای ایجاد امنیت انجام میدهند تا خانه ایرانیان را امن نگه دارند. در سریال، نشان داده می شود که این نیروها با توانایی بالا و متنوعی که دارند و تجهیزات مدرنی که استفاده میکنند در مقابل تروریستها و خلافکاران بین المللی، موفق هستند و به واسطه این تلاشها است که ایران امنیت دارد. در این سریال، به صراحت نشان داده می شود که برخی کشورهای عربی، اسرائیل و امریکا برای نا امنکردن ایران تلاش های زیادی میکنند و برای این منظور از نیروهای داخلی مخالف جمهوری اسلامی ایران مثل گروه رجوی و افراد گریزان از خانواده و مشکل دار و نیروهای خارجی جهانی استفاده میکنند.
ایراندوستی و ایرانی خواهی و وطن پرستی، مشخصه فیلم است که مشخصه خوبی است ولی نمود ایراندوستی از نظر فکری و عملی باید بهتر نشان داده شود. در عین حالی که هر موضوعی یک طرف سفید و یک طرف سیاه دارد اما همیشه و در همه حال و همه جا نمیتوان این قاعده را پیاده کرد. همیشه نمیتوان مخالفان را خارجیها و افراد مشکلدار و گمراهان معرفی کرد؛ باید جایی برای وجود اشکال در داخل هم گذاشت؛ چرا که اگر اینگونه نباشد نمیتوان هیچ انتقادی کرد و صرفا قانون "یا با ما یا بر ما" حاکم میشود. حال آنکه این قانون برای مدیریت کلان در عرصه ملی نمیتواند ساری و جاری باشد و باید تنوع نگاهها و سلایق و نگرشها دیده شود. چرا که حکمرانی، امری تعاملی است و یک طرفه نیست.
در این سریال، به نحوی طرف دشمن، ضعیف تصویر شده است که به نظر در عالم واقع اینگونه نباشد. نشان دادن قدرت طرف مخالف و تامل و برنامه ریزی برای تقابل درست، نشانه قدرت است و باید به آن توجه شود. در خانه امن، جایی برای نقش دانشگاهیان و اهل علم دیده نشده است. هر چند استفاده از تکنولوژیها و ابزارهای مدرن به نحو کامل ترسیم شده است اما خط مقدم سریال، کارکنان، مدیران و تصمیم گیران بخشی خاص هستند.جای تنوع تحلیل و تاثیر آن در تصمیم گیریها نیامده است. در سریال، ابعاد پیچیده فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی موضوعات مبتلا به مطرح نمیشود و صرفا با یک گذر ساده و گفتگوهای خیلی سطحی، کار را پیش می برند.
تصویر شده که افراد ایرانی که وارد تشکیلات داعش شدند کسانی هستند که از "خانواده" و "جامعه" ایرانی بریدهاند. جالب اینجاست وقتی در بخش امنیتی مورد بازخواست قرار میگیرند، به عمق فاجعه پی میبرند و متنبه هم میشوند. این تنبه، البته دیگر دیر است و فرد نمیتواند به دامن خانواده و جامعه خود برگردد. در این میان سوال این است که چرا خانواده و علی الخصوص جامعه ایرانی نمیتواند این افراد را قبل از اغفال توسط بیگانگان و خارجیها، هوشیار و آگاه کند؟!
این سریال در معرفی قدرت نهادهای امنیتی بهتر از این می توانست عمل کند که جنبه شعاری پیدا نکند. بدترین صحنه فیلم، صحنه کشتن خاوری است؛ خاوری، داغی است که بر دل ایرانیها است و هنوز هم تسکین نیافته است. چون که در عالم واقع چنین اتفاقی نیفتاده است و خاوری و عوامل آن زنده اند. این صحنه، این حس را به مخاطب انتقال میکند نکند تمام فیلم از سنخ اتفاقات مربوط به خاوری باشد!
عبدالرحمن حسنیفر