پرونده مصادره مفاخر، هنر و آثارِ تاریخی ایران توسط کشورهای همسایه سنگین شده و از آن طرف بیتوجهی متولیانِ ایرانی به این موضوع. کشورهای برآمده از نقشه ایرانِ فرهنگی با استفاده از این بیدقتی، هر روز گامی جدید برای مصادره شخصیتها و مفاخر فرهنگی فارسیزبانِ ایرانی برمیدارند.
به گزارش ایسنا، «خانه-موزه فارابی در ترکیه افتتاح شد!»؛ خبر کوتاه بود و شاید مانند خبرهای زیادی از این دست واکنشی را در مسئولان ایرانی برنیانگیزد. خانه-موزه فارابی فیلسوف و دانشمند بزرگ ایرانی به مناسبت هزاروصدوپنجاهمین سالگرد تولد او که قرار است در سال ۲۰۲۰ توسط یونسکو جشن گرفته شود، توسط دانشگاه ملی فارابی قزاقستان و شهرداری استانبول، با حمایت شورای همکاری کشورهای ترکزبان و سفارت قزاقستان در ترکیه افتتاح شد.
شاید بگویند فقط یک موزه افتتاح شده در کشوری غیر از ایران به نام یک شخصیت فارسیزبانِ زاده قزاقستان در ایرانِ فرهنگی؛ پس واکنش برای چیست؟
پاسخ به این پرسش نیاز به یک یادآوری در طول همین چند سال اخیر دارد، وقتی کشور آذربایجان قصدِ نامِ «نظامی گنجوی» را کرد، ترکیه زبان «ابنسینا» را ترکی دانست و «مولانا» را برای خود به یک برند تبدیل کرد، آذربایجان خیز برداشت تا «شاهنامه» را به نام خود کند و کشور امارات با ساختِ نمونهای از «بادگیر» قصد کرد تا روش ساختِ آن را به نام خود به یونسکو بدهد، یا حتی وقتی آذربایجان برای ثبت نگارگری ایرانی در یونسکو به نام خود قصد کرد یا در راه ثبتِ جهانی «تار» و «چوگان» به نام خود قدم برداشت و حتی تاجیکستان تصویر «ابنسینا» را روی اسکناس ۲۰ سامانی خود ثبت کرد.
دلایلی که هر کدام به خودی خود میتوانند قدم جدید ترکیه برای احداث موزه «فارابی» را به یک هشدار تبدیل کنند، هشداری که نمونههای قبلی آن نشان داده به مرور ترکیه و قزاقستان «فارابی» فارسیزبان را به نام خود میدانند و لاغیر.
مفاخر کشورمان را فریز کردهایم تا بقیه از آنها استفاده کنند
علیرضا دبیرنژاد – موزهدار و عضو ایکوم ایران – ایجاد چنین موزهای را یک نشانه برای اتفاقات بعدی که میتواند با نام و شخصیتِ «ابونصر محمد بن محمد طرخانی» ملقب به «فارابی» رخ دهد، میداند، یعنی حتی ثبت او برای کشور ترکیه!
او در گفتوگو با ایسنا میگوید: چیزهایی در کشورمان وجود دارد که میراث و افتخار همه کشور است، اما وقتی از آنها هیچ استفادهای نشود، در شرایطی که قابل بهرهبرداری هستند، به سرمایهای برای کشورهای دیگر تبدیل میشوند، سرمایههای کشورمان از دست میروند و سودی ندارند، مانند بذری که وقتی نکاریم به نتیجه و محصولی نمیرسد.
او بخشی از این میراث را که بیشتر مفاخر کشور هستند، غیرملموس میداند و ادامه میدهد: این مفاخر وقتی به میراث ملموس تبدیل نشوند و از آنها بهره فرهنگی معاصر گرفته نشده و ثبت و ضبط نشوند، وارد حیات چرخه امروزی هم نمیشوند.
او علمی مانند پزشکی سنتی یا علوم مرتبط به گذشته را بخشی از سرمایه کشور میداند که باید بین فضای زندگیِ امروزی نقشی عملی داشته باشند و بیان میکند: اینکه فقط اسمی در گذشته را مطرح کنیم، فایده ندارد، اینها خود به خود فریز میشوند و به مرور از بین میروند.
دبیرنژاد بخشِ دیگر این روایت را به فریز کردن مفاخر فرهنگی کشور مربوط میداند و ادامه میدهد: هجمه و بهرهبرداری دیگران از مفاخر ما با همین برخوردها انجام میشود. در کشور این همه مفاخر فرهنگی و دستاوردهای علمی، ادبی و فرهنگی داریم، اما چقدر برای این دستاوردها روشهای جدیدی پیدا کردهایم که آنها را ثبت و ضبط و از آنها بهرهبرداری کنیم و بتوانیم برای چرخه امروزی از آنها برند جهانی درآوردیم؟
لوور از داوینچی ایتالیایی استفاده میکند و ترکیه مولانا را برند خود کرده
او با اشاره به رفتارهای موزه لوور با تابلو «مونالیزا» اثر لئوناردو داوینچی و ایجاد یک برند جهانی برای خود در این زمینه، تاکید میکند: موزه لوور با این رفتارها برای خود راه ارتزاق درست کرده، در حالی که لئوناردو داوینچی اصلا فرانسوی نیست. از سوی دیگر ایتالیا نیز امسال به مناسبت چندصدمین سال تولد این نقاش مشهور، در تدارک اجرایی کردن برنامههایی است که تا بتواند برند لئوناردو را در سطح جهانی استفاده و از آن بهرهبرداری فرهنگی و اقتصادی کند.
این موزهدار با اشاره به رفتارهای کشور ترکیه در استفاده از برند «مولانا» در طول سالهای گذشته، ادامه میدهد: ترکیه هرساله با این برند یک چرخه گردشگری برای خود ایجاد میکند و از آن برندی جهانی ساخته است.
او این سوال را مطرح میکند که ما از دانشمندان خود از «ابن سینا» گرفته تا «فارابی» در کدام موزههای کشور، تجلی، تحقق و نمودی برای این چهرههای شاخص علمی و ادبی میتوانیم داشته باشیم؟
کِی برای مفاخرمان چرخه اقتصادی ایجاد کردهایم؟
دبیرنژاد همچنین به رفتار کشور ترکیه در استفاده از رمان «معصومیت» اورهان پاموک و ایجاد یک چرخه اقتصادی براساس آن اشاره میکند و میگوید: کافی است بشماریم که در ایران چند نویسنده و مفاخر و آثار برجسته داریم، که برایشان حتی یک قدم هم برنداشتهایم؟ به عنوان مثال چه زمانی آمدهایم برای «سندباد» در ایران کاری تولید کنیم، یا پهلوانان و مفاخرمان مانند «پوریای ولی» تا دانشمندانی مثل «زکریای رازی»، «ابن سینا» یا «فارابی» را به بقیه معرفی کنیم، این در حالی است که متاسفانه بسیاری از شخصیتهای ما آن طرف شناختهشدهتر از داخل کشور هستند.
او با تاکید بر اینکه براساس اصول جهانی امروزه هر کشور که برای هر اثری زودتر گام جلو بگذارد، چه ترکیه برای فارابی باشد و چه آذربایجان برای نظامی، برایشان یک گام رو به جلو است، ادامه میدهد: برای این شخصیتها موزه میسازند یا مدال در نظر میگیرند، گامی که در ایران برای فارابی در حد یک جشنواره سالانه و یک عنوان تعریف شده و نه بیشتر از آن.
با ایجاد موزه فارابی، ترکیه او را به نام خود ثبت کرد
این موزهدار ایجاد موزه برای شخصیتی مانند فارابی و معرفی کردن او در کشورش را نوعی ثبت «فارابی» برای خود میداند و ادامه میدهد: در نقطهای مانند فرانسه تابع یک برند به نام «مونالیزا» میشوند و به چرخه اقتصادی خود تزریق میکنند، اما ما در ایران نشستهایم و برای هیچ کدام از شخصیتها و مفاخرمان، موزه یا برندی ایجاد نمیکنیم تا دستکم از این راهها به مسیری درست برسیم. این کار طبیعتا مانند بذری است که در دامنمان مانده و روز به روز خشک میشود و دیگران یک روز آن را به شخصیتی برای خود تبدیل میکنند، حال این اثر میخواهد فرش ایرانی باشد، کتاب شاهنامه باشد یا شخصیتی فارسیزبان.
دبیرنژاد نمونه دیگر این شخیتها را «میرسید علی همدانی» میداند که بیشترین آثارش در ایران است و موزهاش در تاجیکستان و مقبرهاش در کشمیر. یا مولانا که همه چیزش را به ترکیه نسبت میدهند و ما این همه ادعای مولانا داریم، اما کدام مکان و مرکز فرهنگیمان در ایران است که به رصد کردن و جمع کردن اطلاعات مربوط به او میپردازد، حتی وقتی میخواهیم با مولانا مواجه شویم، به جز یک اسم که روی تابلویی در کنار یک خیابان است، هیچ جای دیگری نداریم.
فردا منتظر مصادره «شاهنامه» باشید
این موزهدار با تاکید بر اینکه از فردا باید منتظر «شاهنامه» باشیم که ناگهان کشوری با نام یک موزه یا یک برند یا جشنواره آن را مصادره کند، اظهار میکند: آنقدر که امکان دارد تا دیگر کشورها مانند تاجیکستان که با رستم و سهراب زندگی کرده و از آنها فیلم ساختهاند با شاهنامه خود را مطرح کند، در ایران امکانپذیر نیست.
او با اشاره به اینکه در هر حالت چیزی مانند «دنده کباب» یا یک شخصیت را ثبت میکنیم، اما در نهایت به نوع بهرهبرداری از آن شخصیت هیچ اهمیتی نمیدهیم، میگوید: در واقع ما هیچ نوع رویکرد و چشمانداز و مدیریتی برای بهرهبرداری و ثبت در این موارد نداریم. مهم است که توجه، سیاست و برنامهای برای بهرهبرداری و برندسازی داشته باشیم، چون ثبت هر شخصیت فقط یک گام برای بهرهبرداری است، نه همه چیزی که باید به آن برسیم.
فارابی کیست؟
ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷ هجری قمری در دهکده «وسیج» از ناحیه فاراب شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان به دنیا آمد. در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و در کنار «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه آموخت، سپس به حرّان سفر کرد و شاگرد «یوحنا بن حیلان» شد. از آغاز کار، هوش سرشار و علمآموزی او باعث شد تا همه موضوعاتی را که تدریس میشد، به خوبی یاد بگیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و وقتی به بغداد برگشت، گروهی از شاگردان، گرد او آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود.
در سال ۳۳۰ هجری قمری به دمشق رفت و به «سیفالدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. او در سال ۳۳۸ هجری قمری در سن هشتادسالگی در دمشق درگذشت.
مورخان اسلامی معتقدند فارابی فردی زهدپیشه و عزلتگزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آنکه سیفالدوله برایش از بیتالمال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت میورزید. فارابی در انواع علوم بیهمتا بود. چنانکه درباره هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتابهای وی معلوم میشود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا، هیئت، علوم نظامی، موسیقی، طبیعیات، الهیات، علوم مدنی، فقه و منطق مهارتِ زیادی داشت.
ابن سینا او را استاد خود میدانست و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام قائل بودند. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، «معلم ثانی» لقب دادهاند.