دبیرکل حزب مردمسالاری گفت: اصولگراها دست خود را رو میکنند، میگویند مذاکره اشکالی ندارد ولی ما باید مذاکره کنیم. یعنی با اصل مذاکره مشکلی ندارند ولی میگویند که اصولگراها باید مذاکره کنند. او همچنین گفت: با غیبت اکثریت مردم قطعا انتخابات رقابتی نخواهیم داشت. متن مصاحبه مصطفی کواکبیان با خبرگزاری برنا به شرح زیر است:
نظر شما درباره آرایش سیاسی انتخابات 1400 ایران چیست؟
در مورد آرایش احتمالی سیاسی انتخابات 1400 باید ببینیم چه زمینههایی پیش خواهد آمد. لذا چند نکته قابل ذکر است، اول: باور من این است که همه جناحهای سیاسی و احزاب اگر بخواهند یک انتخابات پرشوری داشته باشند، باید به مطالبات مردم برگردند. یعنی اگر مردم در صحنه انتخابات نیایند، عملا انتخابات رقابتی شکل نمیگیرد و حداکثر به همان تعدادی که در انتخابات مجلس دیدیم، اینجا هم همان سی، چهل درصد شرکت میکنند و در آن صورت هم مهم نیست که دیگر چه کسی رئیسجمهور با یک رای حداقلی شود که این فایدهای ندارد. حالا ممکن است کسانی این وسط بیایند و ادعای پیروزی هم بکنند ولی عملا در غیبت اکثریت مردم ایران، این پیروزی چندان خوشایند نظام و دلچسب مردم نیست. لذا اولین و مهمترین بحث میزان حضور مردم پای صندوقهای رای است و اگر این مشکل را حل نکنیم، انتخابات فایدهای ندارد. البته من معتقدم هفت، هشت ماه فرصت داریم و در این هفت، هشت ماه امکان امیدبخشی به مردم برای حضور پای صندوق رای وجود دارد که اولین و مهمترین زمینه آن حل مشکلات معیشتی مردم است. مردم در تنگنای شدید معیشتی قرار دارند و لذا خیلیها میگویند ما برای نان شب خود ماندهایم و به چه درد ما میخورد که بیاییم انتخابات داشته باشیم! یک مسئله هم نحوه تایید صلاحیتها از سوی شورای نگهبان است که آیا واقعا میخواهد انبساطیتر یا انقباضیتر عمل کند. گاهی حرفهایی که زده میشود، نشان میدهد که چندان تفاوتی نکرده است. گاهی مثلا گفته میشود که خانمها هم میتوانند ثبتنام کنند ولی بلافاصله گفته میشود که نظر فقهای شورای نگهبان تغییر نکرده است. خب این چه فایدهای دارد؟ یا این که ما میبینیم مجلس به صورت شتابزده و با عجله یک طرحی را تصویب میکند که نتیجه آن بحث یک موجود مفلوک و بیخاصیت از رئیسجمهور دربیاید. بالاخره براساس قانون اساسی بعد از مقام رهبری بالاترین مقام رسمی کشور، رئیسجمهور است. به ایشان بگویند شما باید پنج تا مشاوران خود را معرفی کنید تا شورای نگهبان با آنها مصاحبه کند و برنامه خودت را بگویی تا شورای نگهبان بررسی کند یا داوطلبان باید روحیه جهادی داشته باشند و آرمانگرا باشند، این حرفها را در طرح آوردهاند. حالا ممکن است به این دوره ریاست جمهوری نرسد ولی برخی تلاش اینها این است که حتما برسانند.
لذا نکته دوم و مهم برخورد شورای نگهبان با بررسی صلاحیتهای داوطلبان است. بالاخره احزاب در کشور دنبال شرکت و کسب قدرت هستند اما اگر به آنها بگوییم که مثلا یک جریانی هیچ نامزدی ندارد، انتخابات رقابتی نخواهیم داشت. ما در انتخابات مجلس یازدهم، در تهران هفت، هشت تا حزب بودیم که لیست دادیم ولی در بسیاری از شهرها اصلا ما کاندیدا نداشتیم. به قول فوتبالیها یک رقابت خانگی بود. یعنی بین خود آنها بود. من در یک مصاحبهای گفته بودم که اگر دویست نفر در کل کشور داشته باشیم، حتما یک لیست سراسری میدهیم ولی واقعا ما به زور شصت نفر داشتیم. این را در مجلس هم گفتم. نکته سوم مشخص شدن میزان اختیارات خود رئیسجمهور به صورت شفاف است. الان رئیسجمهور میگوید که مردم سراغ مشکلات را از تحریمها بگیرند یعنی عملا اختیار همه کارها دست من نیست که البته در این رابطه هم طرح «جمهوریت سوم» را ما ارائه کردیم که بخشهایی از قانون اساسی باید بازنگری شود. حالا ممکن است به انتخابات خرداد 1400 نرسد برگزاری رفراندوم آن ولی چنین ایدهای برای دلگرم کردن مردم مهم است که مشخصا تفکیک وظایف و یک امیدواری به مردم دادن است. نکته چهارم این که بین خود جریانات سیاسی کشور چه میزانی از اتحاد و انسجام باشد. البته الان به نظر میرسد که در بین اصلاحطلبان انسجام بیشتری وجود دارد و البته در نحوه دستیابی بر سر اجماع بر سر یک کاندیدا ما اختلاف داریم و ما قبلا طرح پارلمان اصلاحات را مطرح کردیم. حالا بگوییم این سی و دو تا حزب که در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هستند، مثلا باید دوسوم آنها نظر بدهند. حالا طرح پارلمان اصلاحات را که ما معتقد بودیم چهار هزار نفر از کل کشور باید باشند به دلیل کرونا میتوان به صورت مجازی برگزار کرد و کاندیداهای مختلف بیایند خود و برنامههای خود را عرضه کنند و یکی از دل آن افراد بیرون بیاید.
ما الان چند مسئله در بحث اصلاحطلبها داریم که یکی همین است که چه کار کنیم به یک سازوکاری برای دستیابی به کاندیدای اجماعی که اتفاقنظر بیشتر روی آنها وجود دارد و یک بحث هم این است که ما معتقد هستیم دیگر بس است که کاندیدای قرضی و نیابتی و اجارهای داشته باشیم. ما باید از دل اصلاحطلبها یکی را که میتواند مورد اتفاق نظر واقع شود، به دست بیاوریم. این مباحث و موضوعات الان بین اصلاحطلبها مطرح است ولی اختلاف درون جناحی چندان وجود ندارد اما این موضوعات وجود دارد و باید اینها حل شود اما در بین اصولگراها اساسا اختلاف بر سر افراد است. آنها حتی نامزدهای خود را هم تعیین کردند. مثلا برای برخی افراد جریان سنتی اصولگرایان، آقای رئیسی مطرح است و البته خود آقای رئیسی این را قبول نمیکند و میگوید که من برای دستگاه قضا آمدم. جریان تندرو و افراطی آنها دنبال سعید جلیلی هستند، جبهه پایداری بیشتر او را دنبال میکند. حالا یک سری هستند که میگویند تحولخواه هستند و مثلا آقای قالیباف را مطرح میکنند. البته خود آقای قالیباف بیشتر میخواهد تا اطرافیان و گروههای طرفدار. منظور من این است که اختلاف بین جریانات اصلاحطلبی و اصولگرایی این است که در بین جریانات اصلاحطلبی، سر موضوعات ما الان اختلاف داریم. بحث اشخاص خیلی نیست ولی در آنجا اصلا موضوع برای آنها مهم نیست و سر اشخاص اختلاف دارند. لذا اینها باید حل شود. یک سری این وسط هم ممکن است که باشند. جناح دولتی هم مثلا یک سری افرادی را بخواهد بیاورد و مطرح کند و روی آقای علی لاریجانی بخواهند توافقاتی داشته باشند. خب این هم در آرایش سیاسی مؤثر است. ما در صحبتهای خود گفتیم که اگر آن مکانیسم دستیابی به اجماع را قبول داشته باشیم، ما تابع آن مکانیسم هستیم. حالا خود بنده مثلا دفعه پیش سال 96 کاندیدا بودم ولی چون هیچ مکانیسمی در کار نبود و البته تأیید صلاحیت هم که نشدیم، اما امروز من معتقدم که اگر آن مکانیسم باشد، من حتما کاندیدا میشوم یعنی روی یک معیاری و طبیعی است از دل آن مکانیسم کسی که رأی نیاورد باید تابع جمع باشد ولی اگر آن مکانیسم نباشد، در حزب مردمسالاری ما یک تصمیم دیگری میگیریم. 30 بهمن1399 امسال نوزدهمین کنگره حزب ما خواهد بود که ما گفتیم در آنجا که به یک تصمیمی میرسیم. در یک جمعبندی من میخواهم بگویم که ابهامات زیادی بر سر راه بحث انتخابات ریاست جمهوری 1400 هست. در مورد شوراها یک کمی ابهامات کمتر است. البته یک طرحهایی نمایندگان مجلس فعلی آوردند و نمیدانم کی تصویب شود؟ در شوراها بحث رقابتهای طایفگی و خانوادگی مطرح میشود و شاید مردم انگیزه بیشتری برای مشارکت دارند. ما در حزب خود اختیار را به شوراهای اجرایی هر استان واگذار کردیم. هر استان تصمیم بگیرند که اگر میخواهند لیست بدهند و اگر میخواهند لیست ندهند، میخواهند توافق کنند یا نکنند، آن دیگر به خود آنها مربوط است. ما از تهران نمیخواهیم دخالت کنیم. این خلاصهای از بحث انتخابات ریاستجمهوری بود.
مثلا در مورد آقای قالیباف شما صحبت کردید، الان میگویند وقتی بایدن در انتخابات آمریکا پیروز شده است، باید به گزینه رئیسجمهوری نظامی فکر کرد که نماد آن حداقل در ایران امثال ایشان و آقای محسن رضایی هستند. آقای جلیلی هم میگویند که برجام نتیجهای نداشته، پس نیازی نیست که به برجام برگردیم. به نظر شما رئیسجمهور آینده باید درقبال این اتفاقی که در آمریکا افتاد، چه خصوصیتی داشته باشد؟
نتیجه انتخابات آمریکا کمی در پیچیدگی و ابهام فرو رفته است. من از اول هم گفتم که سه سناریو داریم؛ یک سناریوی آن پیروزی بایدن بود، شکست ترامپ بود و یک سناریوی آن پیروزی ترامپ بود و شکست بایدن. این در صورتی بود که رقبا شکست را میپذیرفتند. یک سناریو هم این بود که این را نپذیرند که پیشبینی هم میشد که این سناریوی سوم بیشتر مطرح شود. حالا الان دیوان عالی باید تصمیم بگیرد. الان یک تصمیم مثل آن چند دوره قبل که بین بوشپسر و الگور رقابت بود و خب عملا الگور آن موقع نتوانست کاری کند و به نفع بوشپسر کنار رفت. یک موقع هم نه موضوع واگذار به بحث کنگره میشود که البته نه به آن مفهومی که تعداد آراء مردمی یا الکترال کدام بیشتر است، از هر دو جهت الان بایدن جلو است مگر این که ثابت شود که تقلب جدی در این آراء الکترال یا نمایندگی آراء عمومی باشد. حالا به خاطر نحوه شمارش و در نظر گرفتن آراء پستی بعد از انتخابات و تقلبی در مورد احراز هویت و خیلی چیزها که گفتند مردهها رأی دادند. لذا من فکر میکنم که شاید به این زودیها مشخص نشود و یک کمی زمان نیاز داشته باشد. البته تا اول ژانویه که 11 دی ماه باشد، روز تحلیف است و ممکن است که از آن هم بگذرد. هرچند که به تعبیر آقای بایدن این یک مشروعیتزدایی از دموکراسی آمریکاییها است. ممکن است که به کنگره ارجاع شود و بگویند تعداد ایالتها در بیست و هفت تا ایالت ترامپ پیروز شده است و در بیست و سه ایالت بایدن پیروز شده است یعنی جدا از آن آراء الکترال و جدا از آرای مردم، در هر صورت دولت جدیدی که میآید، باید تکلیف ایران درباره تحریمهای ظالمانه و یکجانبهای که آمریکاییها وضع کردند، مشخص شود. این رفع تحریمها واقعا مهم است. اینکه ما بیاییم بگوییم که تحریمها اهمیتی ندارد، این واقعا فشار اقتصادی که روی مردم است را ما میبینیم. کشورهایی که حتی در دارو و درمان هم ما را تحریم کنند و نگذارند مهمترین موردی که نفت است، صادر شود و جوری هم صادر شد، نتوانیم پول آن را برگردانیم، این وضعیت بسیار نابهسامان است. لذا حتما مردم از کسانی که دارای ایده و برنامه برای رفع تحریمها باشند استقبال میکنند. اگر عدهای بگویند ما بلد هستیم و تحریمها را دور میزنیم، ما اگر بلد بودیم که در این مدت این کار را میکردیم. این که ما بگوییم که نگاه ما به داخل است و کاری به اینها نداریم خب اگر ما میتوانستیم مشکلات خود را حل میکردیم. نمیتوانیم با وجود تحریمها هرگونه بحثی داشته باشیم.
نکته دوم این که بیاییم و بگوییم که مذاکره کاملا ممنوع است، البته برای این هم باید فکری کنیم و نباید خود را از مذاکره بترسانیم. ازآن طرف هم بگوییم که زود برویم مذاکره کنیم و خیلی ذوقزده بشویم. ما بالاخره براساس منافع ملی و اصل عزت میتوانیم مذاکره را با آمریکا داشته باشیم. رهبری هم گفتند که با این دولت فعلی یعنی با ترامپ، ما مذاکرهای نداریم. یعنی راه باز است که با دولت آینده بخواهد این مذاکره شکل بگیرد، ولی بعضی از این اصولگراها دست خود را رو میکنند، میگویند مذاکره اشکالی ندارد ولی ما باید مذاکره کنیم. یعنی با اصل مذاکره مشکلی ندارند ولی میگویند که اصولگراها باید مذاکره کنند. حالا اصلا تخصص و فن دیپلماسی و فن مذاکره انگار برای آنان مهم نیست. من میگویم جدای از اینکه فرد اصلاحطلب یا اصولگرا باشد باید حافظ منافع ملی باشد و مهم نیست که چه کسی برود مذاکره کند، مهم این است که در چه موضوعاتی بخواهد بحث کند و چه قدر به نفع منافع ملی ما است.
نکته سوم غیر از آن بحث تحریم و بحث مذاکره، بحث برجام است که اتفاقا از آن دو تا نکته باید متمایز شود. اصلا برجام یک معاهده بینالمللی بوده و آمریکا از آن خارج شده است. حالا اگر بخواهد برگردد ما یک کاهش تعهدات برجامی داشتیم، باید ما سرجای قبلی خود برگردیم. لذا اینجا هم خیلی ذوقزده نمیشویم و بگوییم که آمریکا باید در برجام بیاید. اگر ببینیم که آمریکا به برجام برگشت و تحریمها را برداشت و بعضی از خسارتهایی که ما در این مدت دیدیم را جبران کردند، خب بحث برجام هم میشود انجام شود، و به نظر میرسد که بایدن قول داده که برگردد. اگر برگردد باید الزامات آن را هم بپذیرد. ما سر مفاد برجام نمیرویم که بحث کنیم که چه باشد و چه نباشد. بله ما شاید یک موضوعاتی غیر از برجام با آمریکاییها داشته باشیم که به صورت دو تا کشور و به صورت دو واحد سیاسی مستقل مینشینیم و بحث میکنیم و مسائلی را که داریم روی میزمیگذاریم و بحث میکنیم.
من یک چیزی که به عنوان نکته چهارم میخواهم بگویم غیر از تحریم و غیر از مذاکره و غیر از برجام این است که بعضیها خیلی تمایل دارند که ما موضوع اول سیاست خارجی آمریکا باشیم. برای چی؟ این نکته مهمی است. من میخواهم بگویم که ما باید تلاش کنیم که مثل سایر کشورها کاری کنیم که کار به مذاکره هم کشیده نشود و ما موضوع اول نباشیم. به اندازه کافی الان آمریکا مشکل دارد و باید انرژی صرف کند. خود همین کرونا شوخی نیست، روزانه حدود صد و بیست هزار نفر مبتلا میشوند و چند هزار نفر میمیرند، خب بروند اینها را حل کنند. رقابت اقتصادی با چین که برای آمریکا مهم است. رقابت امنیتی با روسیه دارند که بحث مهمی است و بحث مربوط به همین نژادپرستی که از ماجرای جورج فلوید پیش آمد را باید حل کنند یا گافهایی که ترامپ داده است، الی ماشاالله از تعهدات خارجی یکجانبه بیرون آمده است. از محیط زیست گرفته، از تغییر اقلیم و معاهده پاریس گرفته تا برجام. لذا من میخواهم بگویم که آمریکا سرگرم کار خود باشد، اگر بیاید به ما بپردازد خود این یک مقداری در بحثهای دیپلماسی به نظر من باید تجدیدنظر کنیم و همه دنیا هم تلاش میکند که خیلی در تیررس تحریمها و تهدیدها واقع نشود.
به عنوان نکته پنجم و آخرین نکتهای که بنده میگویم این است که ما انسجام داخلی و هدف داخلی خود را اگر حفظ کنیم، همهجا میتوانیم منافع ملی خود را به دست بیاوریم ولی اگر ما که هنوز نه به دار و نه به بار است در آمریکا بیاییم بگوییم ما هیچ مذاکرهای نداریم. یعنی به خاطر رقابتهای انتخاباتی داخلی خود، منافع ملی را تحتالشعاع قرار بدهیم. این درست نیست زیرا رفع تحریمها یعنی گشایش اقتصادی و بهتر شدن وضعیت معیشت مردم. لذا من این پنج تا اصلی که گفتم، بحث رفع تحریمها، بحث امکان مذاکره، بحث بازگشت آمریکا به برجام و بحث در اولویت قرار نگرفتن در سیاست خارجی آمریکا و بحث اتفاقنظر و وحدت در داخل، اینها اگر باشد، یک مقدار باید به مردم مراجعه کنیم که کی مرد این همه بحثها میتواند باشد.
حالا گفتید که صحبت از مجلس شده است. در مجلس دهم که شاهد بودید که برجام را آتش زدند و همه آنها هم دولت را مقصر میدانند. به هر حال نقش مجلس یازدهم در این میان چیست؟
مجلس یازدهم دچار بحران مشروعیت سیاسی است زیرا بزرگترین مشکل آن این است که فقط نمایندگی پانزده درصد مردم را دارد. وقتی ما میگوییم که شصت درصد مردم غایب بودند، یعنی چهل درصد شرکت کردند. بر اساس آمارهایی که گفته میشود، این چهل درصد هم آنهایی که رأی آوردند و خیلی خوشبینانه ببینیم یکسوم اینها باشد یعنی پانزده درصد این مجلس دارد نمایندگی میکند. خب جایگاه آن از اصل انتخابات تضعیف شده است. شما همین انتخابات دور دوم را ببینید، گفتند در یک استان، آنکه رأی آورده است، بیست و هفت هزار از یک میلیون و هفتصد هزار واجد شرایط بوده است یعنی از دودرصد هم پایینتر بوده است. میگفتند که تعداد اعضایی که انتخابات را اجرا میکردند، بیشتر از تعداد این بوده است که رأی آورده. موضوع دیگر درباره این مجلس اینکه در همین ابتدای کار دوبار توسط رهبری توبیخ شدند، یکی در ماجرای بد و بیراهی که به دکتر ظریف گفتند و توهین کردند. یکی هم اخیرا گفتند که آقای رئیسجمهور باید اعدام شود و حکم هم بریدند. من از اول هم میدانستم. من خاطرهای که از مجلس دهم که دارم، همینها آمدند گفتند نامه استیضاح رئیسجمهور را امضا کنید. من از تریبون گفتم که ما اصلاحطلبها رشیدتر از آن هستیم که کار عبث و بیهوده انجام دهیم. به او برخورد و آمد سروصدا کرد. یکی از آنها برگشت و گفت یعنی ما رشید نیستیم و ما کار عبثی انجام میدهیم؟ دو روز بیشتر طول نکشید که ظاهرا یکی از این آقایان به بیت رهبری رفته بود و به ایشان گفته بودند که این بساط را جمع کنید و الان وقت استیضاح نیست. این در مجلس دهم بود و الان که آخرهای دوره است. معلوم بود که وقتی رهبری میگوید من میخواهم این دولت تا آخر بماند، دیگر بحث استیضاح یعنی چه؟ و بحث اعدام باید بشود یعنی چه؟ میخواهم بگویم که حالا در جزئیات و طرحها و مسائل دیگر نمیخواهم وارد شوم و نوع صحبتهایی که بعضی از این نمایندگان میکنند، آدم به یاد این میافتد که مانند کلاس اولیها تازه به کلاس میروند و هنوز فرق فراکسیون و کمیسیون را نمیدانند. حالا یک سال هم بکشد تا تجربه کسب کنند و بعد دیگر ببینیم بعدا چه میشود لذا من معتقدم که این شش ماه به نظر میرسد که کارنامه خیلی موفقی از خود نداشتند ولی باز هم به جلو برویم، ببینیم. ولی این سه نکته اساسی که اولا در غیبت اکثریت اینها رای آوردهاند و دیگر آنکه دو بار هم مورد توبیخ واقع شدند و سوم اینکه کارنامه 6 ماهه آنان گویاست. من هم در مجلس هشتم و هم در مجلس دهم بودم. ما نداشتیم که رهبری اینطور مستقیم مجلس را مخاطب قرار بدهند و اینطور به آنها تذکر بدهند. اینهایی که معتقدند که دو آتشه مدعی ذوب در ولایت بودند، خب باید با این مسئله کنار بیایند که چرا این کار را کردند و چرا این بحثها را کردند. به نظر من خیلی به نمایندهها هم مربوط نیست به خود هیات رئیسه مجلس مربوط است که میدان به این بحثها میدهد. یعنی اگر بخواهند میتوانند این میدان را برای آنها فراهم نکنند.
به هر حال امیدواریم که خداوند به همه ما بصیرت واقعی بدهد و روشنگری واقعی در وجود ما ایجاد شود که خب بتوانیم به نفع مردم باشیم.