سال گذشته کارشناسان حیات وحش اداره کل حفاظت محیط زیست گیلان بعد از تماس مردم بومی مبنی بر مشاهده ی یک قلاده پلنگ ، موفق شدند این پلنگ ماده را که به نظر میآمد به دلیل جراحت و بارش سنگین برف به حاشیه روستای سجیدان منطقه سیاهکلرود شهرستان رودسر پناه آورده بود زنده گیری کنند . پلنگ مورد نظر که " آرزو" نام دارد به تهران منتقل شد و دامپزشکان حیات وحش بعد از بررسی سی تی اسکن پی به آسیب جدی و شکستگی از ناحیه مهره های کمر و قطع نخاع که موجب فلج اندام های تحتانی حیوان شده بود بردند و براساس همین تشخیص؛ مرگ آرام (یوتانایز) که بوسیله ی دوز بالای مواد بیهوشی انجام میشود در نظر گرفتند اما با مخالفت جراحان حیات وحش که تصمیم به جراحی حیوان داشتند در نهایت آرزو به تیغ جراحی سپرده شد و در کمال ناباوری بعد از بهبود روی پاهای خود ایستاد و بعد از اندک مدتی توانست راه برود و در نهایت جهت مونیتورینگ برای تایید سلامت اکولوژیکی و رفتارشناسی به محوطه ی حفاظت باراجین قزوین منتقل و طی هفته ی گذشته نیز بعد از تایید سلامت آرزو و قدرت برای شکار و تغذیه، این حیوانِ در معرض خطر انقراض در طبیعت و زیستگاه خود رهاسازی شد.
اما چند نکته قابل تامل در زنجیره ی اتفاقات بد و خوبی که برای آرزو رخ داد وجود دارد :
- چرا و چگونه این پلنگ زخمی و دچار شکستگی مهره های کمر شد ؟
این پلنگ ماده 4 ساله در تله های سیمی گرفتار شده بود . استفاده از تله های سیمی ضخیم برای به دام انداختن گراز با هدف حفاظت از مزارع در منطقه شمال کشور معمول است. این تله ها طوری طراحی شده اند که وقتی حیوانی در آن گرفتار شود هرچه بیشتر تقلا کند گرفتارتر و تله تنگ تر میشود که در این صورت صدمات زیادی به حیوان وارد میشود و متاسفانه آرزو نیز از این قاعده مستثنا نبود . در این مورد؛ انسانها و جوامع بومی به حریم و زیستگاه طبیعی حیوانات بیش از اندازه وارد شده اند و بدتر آنکه برای حفاظت از خود و مزارعشان دست به کشتار و به تله انداختن جانورانی (مانند گراز) میزنند که منبع تغذیه گوشتخواران این زیستگاهها هستند. گرسنگی و نبود غذای کافی میتواند باعث تحریک حیوان برای ورود به روستاها و حتی حمله به انسان و دامهایش باشد. همچنین باید به این موضوع اذعان داشت که تله گذاری در محدوده ی زیستگاه مربوط به گربه سانان بزرگ صدمه ایی جبران ناپذیر برای تنوع زیستی است ونیاز به پیگیری و تنبیه افرادی دارد که نسبت به موضوع کم شدن جمعیت و انقراض گربه سانان بزرگ ایران بی اهمیتند و متوجه اهمیت جنس ماده ی این گربه سانان بزرگ به جهت اهمیت باروری اشان نیستند. کاهش ظرفیت زیست پذیری در جایی که زندگی انسان با حیوانات وحشی گره خورده است امری بدیهی است زیرا انسان از هر جهت محدوده را برای خود و خانواده و دام و زمین زراعی اش ایمن می کند و بازنده ی این همجواری حیات وحش است .
اگر ساکنان حاشیه ی زیستگاههای مهم ،حیواناتی را که در این زیستگاه به سر میبرند همچون همسایه ی دیوار به دیوار خود قبول کنند شکار و تله گذاری بی معنا خواهد شد و قطعا مردم برای محدوده و نوع تغذیه آن ها احترام قایل میشوند ،نه تنها حیوانات وحشی را دشمن خود نمیدانند بلکه به این همسایه ی دیوار به دیوار به چشم یک سرمایه ی ملی مینگرند و به آنها کمک هم خواهند کرد . ایمنی زیستگاهها بعد از اهمیت تغذیه و آبشخور به خودی خود فاکتور بسیار مهمی برای حفاظت از گونه های آسیب پذیر به شمار میآید .
- آرزو چگونه و بدست چه کسانی نجات پیدا کرد؟
این پلنگ ماده که بدلیل جراحات بسیار و برف سنگین به حاشیه ی روستای سجیدان پناه آورده بود توسط مردم بومی مشاهده شد اما بواسطه ی مهربانی و طبیعت دوستی این مردم شریف که مراتب را به سازمان محیط زیست اطلاع داده بودند به جای ترسیدن و حمله به پلنگ ،سبب ساز زنده گیری و نجات او توسط کارشناسان شدند . همچنین متخصصان دامپزشکی حیات وحش که با مرگ آرام آرزو و نگهداری تخمدان های حیوان ( به منظور حفاظت از ذخیره ژنتیکی ) مخالفت کردند و به او امید زندگی بخشیدند نیز در نجات او سهم به سزایی داشتند .مهمترین نکته این است که چرا دامپزشکان خیلی سریع و بدون اینکه حاضر باشند تا وقت بیشتری را صرف یک حیوان در خطر انقراض کنند مرگ آرام (یوتایزر) را برایش در نظر میگیرند ؟ این نوع تصمیم گیری عجولانه کاملا به ضرر تنوع زیستی است.
جدای از جنبه های احساسی که ماجرای گرفتاری و نجات آرزو در پی داشت و برانگیختن حس تنبیه برای تله گذاران ،هیچ تشویقی برای مردمی که به آرزو کمک کردند در نظر گرفته نشد . آموزش های زیست محیطی به سمت تک بعدی بودن در خصوص تنبیه و زندانی و جریمه برای متخلفان و انعکاس آن در رسانه ها محدود میشود ؛اما اگر ریز بین تر به ماجرای آرزو نگاه کنیم نکته ایی در آن وجود دارد که میتواند در آموزش خرده فرهنگهای پنهان در بطن جامعه بسیار موثر باشد مثلا به عنوان پاداش و تشویق عمل پسندیده ی مردم روستای سجیدان چه خوب میشد اگر دولتمردان یک دوره ی آموزشی برای مواجه و رویارویی صحیح با حیوانات حیات وحش برای مردم برگزار میکردند و در ضمنِ آن به کودکان ساکن روستا نیز آموزش هایی در همین خصوص داده میشد و اما همانطور که تنبیه های متخلفان زیست محیطی در رسانه ها منعکس میشود این تشویق ها و تسهیلات نیز منعکس شده تا افکار عمومی را نسبت به نجات حیوانات زخمی حساس کند . انعکاس گسترده ی جریمه های مالی و زندانی برای هنجار شکنان عرصه ی محیط زیست یک بُعد از گسترش (تنبیه) در فرهنگ است اما بُعد فراموش شده در محیط زیست تشویق است که در خیلی موارد می تواند بسیار تاثیر گذارتر از تنبیه باشد.
وقت آن است که کودکان ما به جای فاصله گرفتن از طبیعت و پرداختن به آموزش هایی که کودکان را فقط به سمت کنکور هدایت می کند از نتایج خشونت بار تهدیدات بالقوه و بالفعل تنوع زیستی آگاه شوند و خرده فرهنگ های زندگی مبتنی بر احترام به طبیعت همچون گذشتگان این سرزمین در وجودشان نهادینه شود و این تعلیم و آموزش باید صرفا به عهده ی نهادها و افرادی باشد که اطلاعات دقیقی در خصوص آن دارند و البته عنصر بسیار مهم برای تقویت این خرده فرهنگ ها ،تشویق و آگاه سازی از شرایط زیستی حیوانات است.
ساغر شمسی