گروه اجتماعي - محبوبه بيدکي: افزايش بيکاري در هر جامعهاي شرايطي نامطلوب را به دنبال دارد و اين پديده اغلب باعث افزايش آمار طلاق، فقر، فساد، بزهکاري، قاچاق و توزيع ناعادلانه درآمد ميشود که تمامياين موارد هزينههاي اجتماعي فراواني را در پي دارند.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،دکتر مجيد ابهري آسيبشناس و جامعه شناس در گفتگو با «مردم سالاري» در رابطه با اشتغالزايي از نگاه رفتارشناسي اجتماعي تاکيد کرد: اشتغال بعنوان يکي از بخشهاي اساسي تلاش، تحصيل و تجربه اندوزي هر فرد در زندگي لازمه حرکت مستمر به سوي تکامل تحصيلي و تجربي است. مسئوليت ايجاد اشتغال در کشور برعهده گروهها،سازمانها و نهادهاي مختلفي است؛ از جمله دولت و وزارتخانههايي که بودجههاي متفاوت و هنگفت دريافت ميکنند تا برنامههاي مختلفي براي کارآفريني و اشتغالزايي در کشورارائه دهند. گروه دوم افرادي هستند که خود يا اقوام نزديک آنها مانند پدر و مادر يا آشنايان نزديک آنها داراي سرمايه هستند و آن را در اختيار جوانان تحصيل کرده و باتجربه خود قرار ميدهند.
وي با اشاره به اشتغالزايي و کارآفريني فردي تصريح کرد:گروه سوم افرادي هستند که خود بدنبال ايجاد اشتغال هستند که به صورت دستفروشي يا توليدات فردي و خانگي است، متاسفانه در سالهاي اخير، مسئله اشتغال بيشتر جنبه گفتگو و سخنراني داشته، اما برنامه ريزي و اجراي آن کمرنگ بوده است.
اين آسيب شناس اجتماعي ادامه داد:کارآفريني در خصوص جوانان بيشتر جنبه تجربه اندوزي دارد، به اين معنا که اگر در دوران دبيرستان يا دانشگاه به دانش آموزان، حرفه و مهارت در رابطه با مشاغل مختلف آموزش داده ميشد همچنين ابزار توليد و سرمايه اوليه در اختيار آنان قرار ميگرفت، در حال حاضر تا اين اندازه بيکاري در کشور وجود نداشت.
وي با اشاره به فارغ التحصيلان بيکار در کشور، يادآور شد: بنظر ميرسد بين4تا6ميليون بيکار با تحصيلات بالا در کشور وجود دارد که اين مسئله مايه تاسف است و باعث دلسردي و افسردگي جوانان و در عين حال خروج آنان از کشور بصورت قاچاق براي مهاجرت يا به صورت خروج قانوني براي ادامه تحصيل صورت ميگيرد. جوانان براي کاريابي و اشتغال آفريني از کشور خارج ميشوند تا بلکه در کشورهاي ديگر به اهداف خود برسند، در حاليکه طبق ضرب المثل معروف، صداي ساز و دُهُل از دور خوش است و در کشورهاي ديگر نيز چندان زمينه اشتغال وجود ندارد.
وي ادامه داد: کشورهاي مهاجرپذير با ارائه مشاغل سطح پاييني از جمله کارگري، نظافتچي يا مشاغلي که نيازمند تجربههاي فني و حرفه اي مانند تراشکاري، نقاشي ساختمان، فلزکاري، بنايي و کارهايي از اين قبيل، که جوانان ما در کشور تحصيلات يا تجارب مرتبط با اينگونه مشاغل را کسب کرده اند، مهاجران را جذب ميکنند.
ابهري با بيان اينکه اشتغالزايي بايد داراي سازمان مدون باشد، تاکيد کرد: تا زماني که اشتغالزايي و کارآفريني در کشور داراي سازمان مدون و منطقي نباشد، بلاتکليفي و گمگشتگي هويتي براي جوانان وجود خواهد داشت، چرا که مدتي قبل يکي از مسئولين سطح بالاي کشور گفت، بنده ميتوانم با يک ميليون تومان شغل ايجاد کنم، مشخص نيست اين مسئول محترم با اين مبلغ قرار بود چه شغلي ايجاد کند! اگر منظور از اشتغال، فروش سيگار، آدامس يا نوار زخم و امثال اين بوده که بله با يک ميليون تومان ميتوان از اينگونه مشاغل ايجاد نمود، اما اگر منظور از شغل به مفهوم لغوي و تعريف آن از نظر سازمان مديريت، عبارت است از فعاليتي که منجر به توليد و کسب درآمد ميشود، بديهي است که با يک ميليون تومان نميتوان کار و کسب توليدي با درآمد مناسب جهت تشکيل و اداره خانواده بدست آورد.
وي در ادامه با انتقاد از برگزاري نشست و همايش به جاي عملکرد مثبت،اظهار داشت: در کشور حرف،همايش و سخنراني بسيار زياد است که اين مسئله خود مشکل اساسي محسوب ميشود،اما عملکرد مناسب و مثبتي صورت نميگيرد. ايجاد اشتغال بايد داراي الفباي سازماني و مديريت باشد. مسئولان بايد اشتغال را تعريف کنند و در نظر بگيرند که چه توليداتي بدست آوريم و چگونه بايد بفروش برسد. بي ترديد مشاغلي از قبيل لوله کشي و کارهاي عمراني نيز در رديف کارآفريني قرار ميگيرند اما متاسفانه در کشور به آموزشهاي فني و حرفه اي توجه چنداني نميشود.اين جامعه شناس تصريح کرد: بنده در زمان دانشجويي در کشورهاي اروپايي از نزديک شاهد انتخاب رشتههاي فني و حرفه اي توسط دانش آموزان در دانشگاهها بودم. آنان با در اختيار قرار دادن ابزار کار در کشور اشتغالزايي ميکنند و سازمانهاي کارآفرين، ارتباط خود را با داوطلبان قطع نميکنند.
آموزشهاي نوين را براي جوانان مهيا کنيد
اين آسيب شناس يادآور شد:ارتباط پيوسته بايد ميان سازمان يا نهاد کارآفرين و فرد برقرار گردد. آموزشهاي نوين، کارآمد، مدرن و ابزارهاي بروز در اختيار جوانان قرار گيرد و سازمانهاي کارآفرين بايد جوانان را حمايت کرده و ابزارها و تکنولوژيهاي روز را در اختيار آنان قرار دهند.
اين جامعه شناس با بيان اينکه ايجاداشتغال و کارآفريني، فروش وسايل و اقلام در وسايل حمل و نقل عمومينيست، گفت: جوانان مستعد و توانمند ايراني که در کشورهاي ديگر همواره بالاتر و برتر بودند، در حال حاضر با حمايت متوليان امر در زمينه کارآفريني ميتوانند سرآمد متخصصين و کارآفرينان باشند که با تحصيل در دانشگاههاي ايران يا کشورهاي ياد شده تجربه کسب کردهاند.
وي تاکيد کرد:جوانان بعد از فارغ التحصيلي بايد با ابزارآلات، مواداوليه، ماشين آلات جديد و روشهاي نوين توليد آشنا شده و آنها را بکار بندند. بسياري از جوانان ايراني که با شهامت به توليد مشغول شده اند متاسفانه در زمينه ارائه توليدات و محصولات خود با بن بست مواجه شده اند، چراکه با سرمايه گذاري هزينههاي هنگفتي را با پشتوانه و حمايت خانوادهها يا بدون پشتوانه ايجاد کرده اند اما بدليل عدم تجربه نظارت و حمايت مسئولان موفق نبوده و با شکست مواجه شده اند، لذا بعد ازمهيا شدن روشهاي توليد و عرضه ابزار توليد بايد در زمينه فروش و بازاريابي با اتکاء به تجارب سازمانهاي مربوطه اقدام کنند.
وي با بيان اينکه خانوادهها بايد براي آغاز آموزش فرزندان خود و شغل و حرفه آنان تلاش کنند، گفت: خانوادهها با حمايت از آموختن حرفه به فرزندان خود، در آينده داراي فرزنداني باتجربه و تحصيلکرده خواهند شد، اما متاسفانه در کشور ما بخصوص در 50 سال اخير از هر نوجواني که در مورد شغل آينده آنان سوال شود، در جواب بلافاصله به حرفه دکتر يا مهندسي اشاره ميکنند، در حاليکه يک کارگر فني و باتجربه، افسر، آتش نشان، يک راننده مجرب يا يک خلبان ميتواند بسيار مفيد و سودمند براي جامعه خود و خانواده اش باشد، لذا اين نظريه که همه جوانان بايد دکتر و مهندس باشند اشتباه است.چه بسيار کارگران ماهري که درآمد سرشاري دارند و به درجات بالايي از تخصص و تجربه رسيدهاند.
دکتر ابهري در پايان خاطرنشان کرد: آموزشهاي حين تحصيل يا نظريات آموزشهاي حرفهاي بايد به موازات رشد فرهنگ و تحصيل در خانواده و مدارس به سمت درآمدزايي مثبت سوق داده شود.ايجاد تعاونيهاي توليد در دانشگاهها و مدارس ميتواند بسيار سودمند و مفيد باشد، بعنوان مثال، در کشورهايي مثل فيليپين، تايلند و پاکستان تعاونيهاي دانشگاهي با ترکيب دانشجويان و برخي از اساتيد اقدام به توليد و عرضه شغل در جامعه نموده و درآمدهاي کلاني کسب کردهاند.
بنظر ميرسد که رسانهها، دولت، خانوادهها و آموزش و پرورش بايد حول يک محور آموزشي و تربيتي با رشد و ارتقاء توانمنديهاي فکري، تحصيلي و تجربي اقدام به اشتغالزايي و کارآفريني نمايند تا از بيکاري، سرگشتگي و بي هويتي فرزندان ما پيشگيري کنند.