گروه سياسي-خاطره ميرزا: جنبش دانشجويي از زمان تشکيل دانشگاههاي مدرن در ايران و بويژه پس از شانزدهم آذر 1332 تاکنون فراز و نشيبهاي زيادي را پشت سر گذاشته است؛ اما آنچه در هفتههاي اخير درباره دانشگاه و دانشجويان ملموس تر است، خروج جنبش دانشجويي از سکون و بازگشت دانشگاه به مسير جريان سازي است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین،جنبش دانشجويي يکي از جنبشهاي اجتماعي محسوب ميشود که از ويژگيهايي همچون هويت جمعي مشترک، تمرکز بر موضوعات سياسي يا اجتماعي خاص و حرکات اعتراضي در قالب بسيج عمومي دانشجويان برخوردار است. در واقع جنبش دانشجوئي، کوششي است در راستاي رسيدن به اهداف و آرمانهاي مشترک، که با شبکههاي تعامل غيررسمي انجام ميشود. اين حرکت، رهبري مشخصي ندارد و با ورود به منازعات سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه، عموما تغييرات تند و راديکال در اين زمينهها را پيگيري ميکند و همين باعث ايجاد منازعات و اختلافات بين آنها و حکومت ميشود و اين امر منحصر به ايران نيست. اما در ايران ميتوان تقسيم بندي روشنتري از حرکات دانشجويي انجام داد.
جنبش دانشجويي در بيست سال نخست حيات خود تا شانزدهم آذر 1332، بيشتر تحت تاثير حزب توده قرار داشت و بسياري از دانشجويان عضو اين حزب بودند. در سال 1327 پس از غيرقانوني اعلام شدن فعاليتهاي حزب توده، اين حزب اقدام به تشکيل سازمان دانشجويان دانشگاه تهران کرد که ارتباط تشکيلاتي قوياي با انجمن بينالمللي دانشجويان در پراگ برقرار کرد. همين موجب تقويت ايدئولوژي چپگراي مارکسيستي در بين دانشجويان داشت که تا انقلاب سال 1357 هم ادامه داشت؛ هرچند در مقاطعي تفکرات ضد استعماري و ضد استبدادي در آن تقويت شد و به مرور زمان رنگ و بوي اسلامي به خود گرفت. در مقطع زماني منتهي به سال 32، نيروهاي اسلامگرا و همچنين ملي گرايان ليبرال در دانشگاه در مقابل چپها قرار داشتند. فعاليت تشکلهاي اسلامي با رويکرد چپ هم منجر به تشکيل نهضت خداپرستان سوسياليست در سال 1322 شد. سازمان دانشجويي جبهه ملي هم در سال 1329 براي مقابله با تودهايها تشکيل شد. اين گروههاي دانشجويي، طيف فکري دانشجويان در آن سالها را به خوبي نشان ميدهد. پس از کودتاي 28 مرداد 32 شاهد کاهش فعاليتهاي دانشجويي بوديم هرچند اتفاق بزرگ 16 آذر 1332 در همين دوران رکود فعاليتهاي دانشجويي رخ داد و در تاريخ ماندگار شد. از سال 1333 تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، کنفدراسيون جهاني محصلين و دانشجويان ايراني – اتحاديه ملي (معروف به کنفدراسيون) به عنوان سازماني متشکل از دانشجويان ايراني مقيم خارج (عمدتاً اروپاي غربي و ايالات متحده) يکي از تاثيرگذارترين گروههاي دانشجويي آن دوران بود که در يکي دو دههٔ قبل از انقلاب 57 به يکي از سازمانهاي مخالف رژيم سلطنتي ايران بدل شد و جمع زيادي از دانشجويان ايراني را عليه حکومت بسيج کرد که تظاهرات بزرگ در آلمان و آمريکا همزمان با سفر شاه به آن کشورها، از جمله اقدامات آنها بود. گروههاي چريکي داخل کشور از جمله مجاهدين خلق نيز بيشتر در بين دانشجويان فعال بودند. آنها فعاليتهاي مسلحانه را در دستور کار قرار دادند و به مرور توسط جريانهاي دانشجويي اسلام گرا به حاشيه رانده شدند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، انجمنهاي اسلامي، هدايت جنبش دانشجويي را در اختيار گرفتند. شکلگيري اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان و سازمان دانشجويان مسلمان،به پيدايش دفتر تحکيم وحدت انجاميد که تا دو دهه مهمترين تشکل دانشجويي در ايران بود. دفتر تحکيم وحدت در مقابل بسيج دانشجويي قرار داشت و در رويدادهاي دوره اصلاحات، از سال 1376 نقش بسيار مهمي در ايجاد انسجام در جنبش دانشجويي ايفا ميکرد. اما پس از حوادث 18 تير 78 تلاش براي به حاشيه راندن دفتر تحکيم وحدت افزايش يافت و برخي رويدادهاي سياسي هم در سالهاي بعد که جريان اصلاحات را به حاشيه برد به اين روند کمک کرد چراکه پيوستگي جنبش دانشجويي با جريان اصلاحات موجب شد با افول جريان اصلاحات، جنبش دانشجويي نيز دچار سرخوردگي شود. همان زمان دفتر تحکيم وحدت منحل و به دو طيف شيراز و علامه تقسيم شد و به مرور از ساحت دانشگاه حذف شد تا صرفا تشکلهاي سياسي اصولگرا در دانشگاهها فعاليت داشته باشند؛ هرچند در ظاهر انجمن اسلامي هم در دانشگاهها فعال بود.
با روي کار آمدن دولت احمدي نژاد جريان دانشجويي بيش از پيش دچار انفعال شد و اگرچه در نخستين شانزده آذر دولت احمدي نژاد و همچنين در جريان انتخابات پرحاشيه سال 1388، فعاليتهايي داشت، اما هرگز در قامت يک جنبش جريان ساز ظاهر نشد. اين روند به مدت يک دهه ادامه داشت و با گسترش بيماري کرونا و مجازي شدن دانشگاهها، آخرين اميدها براي مرجعيت جنبش دانشجويي نقش بر آب شد.
اما اواخر شهريور سال جاري و پس از مرگ مهسا اميني که به اعتراضات گسترده در کشور منجر شد، جنبش دانشجويي هم وارد عرصه شد و نسل جديد دانشجوياني که غالبا در حادثه بزرگ 18 تير 78 به دنيا نيامده بودند يا در دوران اوج جنبش دانشجويي در دوران اصلاحات، کودک کم سن و سالي بودند، حضوري پررنگ در اعتراضات داشتند. اين حضور با برگزاري تجمعات اعتراضي، نه فقط در دانشگاههاي اصلي و مادر، بلکه در بسياري از دانشگاههاي ديگر در سراسر کشور نشان داد که صرفنظر از ماهيت اعتراضات، جنبش دانشجويي بار ديگر در صدد ايفاي نقش خود به عنوان يک جنبش جريان ساز اجتماعي است؛ جنبشي که هم از نگرش سياسي برخوردار است و هم مطالبات اجتماعي و فرهنگي را دنبال ميکند. هرچند رويکردي تندتر و صريح تر نسبت به جنبش دانشجويي در دهههاي گذشته دارد و کمتر از آنها آرمان طلب است.