یوفا اعلام کرده است که هر 12 تیمی که اعلام حضور در سوپرلیگ کردند به ترتیب خروجشان جریمه خواهند شد و یوونتوس، رئال مادرید و بارسلونا که هنوز از این پروژه خارج نشدهاند جریمه سنگینتری خواهند داشت.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، خیلیها در این چند هفته از سوپرلیگ انتقاد کردند و موافقانی هم داشت. اما مرور حرفهای پرز که قرار بود نخستین رئیس این لیگ باشد، میتواند در فهم بهتر این مساله به ما کمک کند.
پرز گفتهبود که به دلیل کرونا تیمهای متمول بسیار آسیب دیدند و یوفا به آنها کمکی نکرد و برنامه پیشنهادی یوفا برای کمک به تیمها نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. او همچنین گفت که تنها چند تیم درآمدزایی بسیاری دارند اما حق این تیمها به آنها داده نمیشود و یوفا و فیفا نیز شفافیت مالی جالبی ندارند. او همچنین ذکر کرد که برخلاف باور عموم، این لیگ به تیمهای دیگر ضربه مالی نمیزند و حتی به آنها کمک نیز میکند و باعث ایجاد شکلی جدید از فوتبال میشود که هیجانیتر است و نوجوانان را بار دیگر به فوتبال مایل میکند.
حرفهای او از یک منظر صحیح است. منصفانه نیست که تیمهایی که زحمت زیادی میکشند، در یک صف با بقیه تیمها قرار بگیرند و به درآمد واقعی خودشان نرسند. برای مثال تیم منچستریونایتد اولین تیمی است که تبدیل به برند شد و آن نیز ثمره فعالیتهای مستمر و دقیق بازاریابان، استعدادیابان و فرگوسن بود که باعث شد در سراسر جهان شناخته شوند. به طور کلی در چند دهه اخیر به دلیل چند اتفاق مانند ایجاد قانون بوسمن، گسترش اینترنت، ایجاد شبکه اسکای اسپورت و کلا رفتن به سمتی که هر چیزی جهانی شود، فوتبال بیشترین نرخ جهانی شدن را دارد. مخالفت با روح فوتبال هم معنی ندارد زیرا با یک نگاه سطحی در لیگهای معتبر میبینیم که تیمهای متمول عناوین را درو میکنند. سوپرلیگ همچنین باعث رقابتیتر شدن لیگها نیز میشود چون با کاهش تمرکز تیمهای همیشه قهرمان از لیگ داخلی، فرصتی برای تیمهای دیگر پیش میاید که عرض اندامی کنند. همچنین یک تو دهنی به مقامات فوتبال نیز است زیرا فساد گستردهای وجود دارد و باعث میشود که دیکتاتوری آنها متزلزل شود و بدانند که باید رویه خود را تغییر دهند. البته همواره هرگاه قرار شد تغییری در فوتبال رخ دهد، عده زیادی با آن مخالفت کردند و معتقد بودند «روح فوتبال» آسیب میبیند و یک نمونه آن اعتراض به گذاشتن داورانی برای کنترل خط دروازه بود اما آن تغییر، تغییر مثبتی بود و باعث رسیدن تیمها به حقشان شد.
اما از منظری حرفهای پرز غلط است. فوتبال به انسانهای بسیاری فارغ از ملیت و جنسیتشان فرصتی برای درخشش تاریخ سازی داد. سیاهپوستان با اینکه نصف جمعیت برزیل را تشکیل میدهند اما تا دهه 30 میلادی اجازه حضور در تیمملی را نداشتند و برای مسئولان حضور آنها مایه شرمساری بود؛ اما سیاهان برزیلی تاریخ فوتبال برزیل و جهان را شکل دادند و کسی در جهان نیست که نام پله را نشنیده باشد. فوتبال به آنها هویت و عزت و اعتماد به نفس داد تا در این جهان تریبونی برای معرفی خودشان داشتهباشند و آمارهای مالی نمیتوانند و حق ندارند رویاهای یک انسان را از او بگیرند. هواداران تیمهای کوچک، دلیلی ندارند که حتما هر هفته بازی برترین تیمها را تماشا کنند. زیرا رویارویی تیمهای کوچک با غولهای فوتبال به آنها حس زندگی و تلاش و جنگندگی میدهد و جزو معدود راههایی است که فرودستان میتوانند «کلاه سیلندریها» را شکست دهند و بعد از یک هفته سخت کاری، با خانواده و دوستان خوش بگذرانند. تیمهای حاضر در سوپرلیگ میخواستند که حق پخش خود را مثل سابق از لیگهایشان بگیرند و این در حالی است که حضور تیمهای سوپرلیگ در رقابتهای داخلی و در صورت حضور در آنها، فرستادن تیم اصلی به میدان در هاله ابهام بود و دلیلی شد بر این ادعا که تنها به فکر پول هستند و کیفیت و احساسات پشیزی برایشان اهمیت ندارد. سوال دیگر این است که بازیکنان چگونه میتوانند حدود 70 بازی انجام دهند؟ این تعداد بازی باعث بالا رفتن تعداد مصدومیتها و طولانی شدن مدت ریکاوری و کم شدن عمر فوتبالی میشود.
از بعد روانشناسی نیز این امر صحیح نیست. زیرا هر شخصی دلش نمیخواهد که حتما تغییر کند یا اینکه کمال طلب باشد. برای مثال «سم آلاردایس» یک مربی کهنسال است که همواره مربیگری تیمهای در منطقه سقوط را قبول میکند و ما حق نداریم و دلیلی هم نداریم که او را به سمتی هل بدهیم که جز گزینههای سرمربیگری بزرگترین باشگاهها باشد.
فوتبال جزو شخصیت انسانهای بیشماری مخصوصا فقرا است و هدایت آن به سمتی که افراد متمول به سود واقعیشان برسند، امری غیرممکن است چون نمیتوان ذات را عوض و قانع کرد که از یگانه موقعیت و عشق خویش برای پیشرفت صرفنظر کند. برای حل این مشکل چه در فوتبال و چه در تمامی موارد، افراد ثروتمند باید دست فقرا را بگیرند تا محرومیتهای ابتدایی و اساسی از بین برود. اما در جهانی که جنگ بر پا میشود تا اسلحه به فروش رود، احتمالش صفر است که چنین کمکی صورت گیرد و در یک ضربالمثل میتوانیم وضعیت را شرح دهیم: چاه مکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی!
گزارش: سید مهدی داودی