تا 40 سال قبل وقتی از سینمای ژاپن حرف میزدیم اسمهایی نظیر توشیرو میفونه و آکیرا کوروساوا و آثاری مثل راشومون و هفت سامورایی، به ذهنمان میآمد اما چند سال بعد، چند جوان حرفهای و پرشور، مانند سامورایی که جریان جنگ را عوض میکرد، تاریخ سینما و انیمیشن سازی ژاپن و جهان را تغییر دادند.
ایسائو تاکاهاتا متولد 1935 که آپریل 2018 فوت کرد، در اوایل دهه 60 میلادی کارش را در استودیو توئی که انیمیشن میساخت شروع کرد؛ اما علاقه و سررشته او کارگردانی بود و هیچ اطلاعی از انیماتوری نداشت و اولین انیمیشن خود را در 1968 به نام «ماجراجوییهای هوروس، شاهزاده خورشید» ساخت و با وجود این که استانداردهای جدیدی در انیمیشن مدرن ایجاد کرد اما در گیشه ناموفق بود. وی در آن سالها در استودیوهای دیگری هم کار کرد و آثار فاخری مانند «آن شرلی با موهای قرمز» و «هایدی دختری در کوهستان» را ساخت.
هایائو میازاکی در سال 1963 به عنوان انیماتور وارد توئی شد و یک دوستی و همکاری 50 ساله را با تاکاهاتا آغاز کرد. وی انیمیشن موفق «قلعه کاگلیوسترو» را طراحی کرد و بعد با ساخت « ناوسیکا از دره باد» نشان داد که صاحب سبک است و بسیار حرفهای و هنرمند؛ اما عدم محبوبیت انیمه در بین مردم و کشمشهای تاکاهاتا با کارفرمایانش به دلیل پروژه ناموفقشان، باعث شد هیازاکی به وی ایده ساخت استودیو خودشان را بدهد، ایدهای که همه چیز را متحول کرد.
میازاکی، جو هیساشی که موزیکدان بود و تاکاهاتا که در واقع کاشف آنها بود، در سال 1985 استودیو جیبلی را تاسیس کردند. جیبلی نام یک هواپیمای ایتالیایی است و میازاکی به دلیل علاقه وافر به هواپیما، نامش را روی استودیو گذاشت. به دلیل عدم آشنایی مردم با انیمه که به دلیل ضعف در تبلیغات بود، انیمهها بازخوردی نداشتند و به همین دلیل استودیوها با انیماتورها قرارداد دائمی نمیبستند و حقوق پایینی میدادند، درجیبلی هم ساعات کاری طولانی بود اما کارمندان آنجا را مانند خانه دوم خود میدانستند و باعث تحول اساسی در انیمیشنها شدند.
آنها در ابتدا «همسایه من توتورو» و سپس «لاپورتا قلعهای در آسمان» و «مدفن کرمهای شب تاب» را ساختند که همگی شاهکار بودند اما ناشناخته بودند. اما مدیر پیشین جیبلی و تهیه کننده آن یعنی، توشیرو سوزوکی با برقراری ارتباط با چند آژانس تبلیغاتی و پخش کردن تبلیغات در تلویزیون باعث شد انیمه «سرویس تحویل کیکی» فروش خوبی داشته باشد و استودیو توان ادامه دادن داشته باشد. این کار بسیار موثر بود و در ابتدا دهه نود میلادی با ساخت انیمیشنهایی مانند «تنها دیروز» رکورد فروش سینمای ژاپن را شکشتند.
جیبلی دیگر بهترینها را میساخت و در سال 1997 با «پرنسس مونونوکه» بار دیگر رکورد فروش را شکست و از آن مهمتر در خارج از مرزها مخصوصا، آمریکا فروش فوقالعادهای داشت، روندی که با «شهر اشباح» که اسکار بهترین انیمیشن و بیشترین فروش را داشت، ادامه پیدا کرد.
این تحول مدیون خالقانش است: میازاکی و تاکاهاتا شخصیتهایی خلق میکردند که نماینده انسانها بودند و تلفیقی از خیر و شر بودند، برعکس فلسفه دیگر سازندگان ژاپنی و غربی، شخصیتهای سیاه هم دارای رگههایی از روشنایی بودند و شخصیت اولها هم گاهی اوقات وظیفه اصلی خود را فراموش میکردند، مانند شخصیت آشتیاکا در پرنسس مونونوکه، که ماموریت خود را فراموش میکند و دل به شاهزاده خانم میبندد. آثار این استودیو همانند جامعه ژاپن که دارای شخصیتهای فانتزی و اسطورهای بینهایتی است، پر از المانهای فانتزی است، به طوری که در همسایه من توتورو، آن دختر بچهها با روح جنگل یعنی توتورو آشنا میشوند و اتوبوس به شکل گربه آن هم قطعا از یادها نمیرود، شخصیتی که لوگو این استودیو هم هست.
فرهنگ سامورایی به خوبی در انیمهها قابل مشاهده است، میازاکی که همه قابلیتها را داشت و فیلمنامه نویسی، طراحی و کارگردانی را انجام میداد، در پرنسس مونونوکه، حرص و طمع انسان را نشان داد، طمعی که طبیعت را هم شامل میشود و نابود میکند و بنا بر مثلی ژاپنی که میگوید: طبیعت مادر زمین است و سامورایی مادر خود را بر هر چیز مقدم میدارد؛ شخصیتی خلق میکند که باید جنگل را نشان دهد. در آثار جیبلی، دختران برخلاف نمونههای هالیوودی که منتظرند شاهزادهای سوار بر اسب آنها را نجات دهند، خود شخصیتی مستقل و فعال هستند و به خوبی در همه این اصل وجود دارد، همانطور که میازاکی در مورد شهر اشباح میگوید: من قهرمان زنی خلق کردم که یک دختر بچه معمولی است . برای همین مخاطب میتواند با او همدردی کند.
روزهای کودکی که در جنگ و بمباران گذشت باعث ساخت آثار ضد جنگ هم شد. تاکاهاتا که در 9 سالگی شاهد ویران شدن شهرش بود با کارگردانی مدفن کرمهای شب تاب، خواهر و برادری که به دلیل جنگ آواره شدهاند راهی یک سفر طولانی شدند. شخصیت پردازی قوی و داستان قابل فهم و ساده باعث ماندگاری آن شده است. در سال 2002 هم به علت حمله آمریکا به عراق، میازاکی با وجود برنده اسکار شدن، مراسم را تحریم کرد و با ساخت « قلعه متحرک هاول» که بسیار موفق هم بود، بیزاری خود از نبرد را نشان داد.
جیبلی بر خلاف دیگران همچنان از گرافیکهای کامپیوتری استفاده نمیکند و تنها 10 درصد کار را کامپیوتر انجام میدهد و بجای ساختن پارک تفریحی، موزه خود را در توکیو در سال 2001 افتتاح کرد. میازاکی و تاکاهاتا به همراه موسیقیهای زیبای هیساشی، به خوبی سنت و مدرنیته را با هم تلفیق کردند و با بیانی ساده و جدید و مطمئن، صنعت انیمه جهان را وارد هزاره جدیدی کردند.
سید مهدی داودی