چهارم اردیبهشت هر سال یادآور اراده خسروانوشیروان ساسانی پیرامون پدیداری کانونی برای ترزبانی (ترجمه) است.
اگر چه پیشینهی این کار را باید در مصر باستان، روزگار هخامنشیان و حتی پادشاهی اردشیر و شاپور ساسانی جستجو کرد، اما برای نخستین در جهان خسرو انوشیروان روز چهارم اردیبهشت سال ۵۵۲ ترسایی (میلادی) فرمان داد بنیادی در سازوکاری گسترده و سازمان یافته٬ در شهرهای سلوکیه، تیسفون و گندیشاپور به نگارش و برگردان (تالیف و ترجمه) کتاب پرداخته٬ پژوهشها و دست نوشتههای پرشمار و گوناگونی درباره فلسفه، پزشکی، کیمیا، اخترشناسی، خنیاگری، گیتاشناسی (جغرافیا) از زبانهای یونانی، رومی، سریانی، هندی و .... به زبان پهلوی برگردانده شود.
ازاینرو خسرو انوشیروان را باید پایهگذار جنبش ترجمه دانست که این رویکرد وی نه تنها در بالندگی دانش آن روزگار جایگاهی ارزنده داشت که در دوره اسلامی نیز زمینهساز پیدایی« نهضت ترجمه» و «عصر طلایی تمدن اسلامی» گردید. زیرا ساخت «بیتالحکمه» به هنگام خلافت هارونالرشید عباسی که آن را آغازگر پیشرفت دانش و تمدن اسلامی دانستهاند با الگوبرداری از جنبش ترزبانی (ترجمه) ساسانیان و به دست کارگزاران ایرانی انجام گرفت.
رویدادنویسان ایرانی و انیرانی، خسرو انوشیران ساسانی را پادشاهی دانشدوست، فرهیخته، دادگر و آزاداندیش خواندهاند که بخشی از وقت خود را با دانشمندان سپری کرده، همواره دربار خویش را برای گفتگوها میان اندیشمندان آماده میکرد. چنانکه در هنگامهای که در بیابانهای حجاز درس خواندن و دانستن ننگ به شمار میآمد و جنگهای قبیلگی خونینی به راه میافتاد انوشیروان فرمان داد بر سر در دانشگاه گندیشاپور بنویسند: دانش برتر از شمشیر است.
آگاثیاس رخدادنگار یونانی درباره انوشیروان میگوید: « او موبدان را جمع میکرد تا در آفرینش جهان و مسائل فلسفی بحث کنند.»
ابو حنیفهدینوری نیز در کتاب الاخبارالطوال میگوید: «هیچ یک از پادشاهان ایران را دانشدوست تر از انوشیروان ندیده که ارباب حکمت وادب را به خود نزدیک میکرد.»
به باور ابنبلخی نیز در کتاب فارسنامه: «چون پادشاهی به خسرو انوشروان عادل قرار گرفت هر کجا کتابی در مورد حکمت وسیاست مییافت، میخواند.»
خسرو اول به نقش سازندهی داد و ستدهای فرهنگی از یک سو و جایگاه ارزندهی ایران میان دو اندیشهی هندی در خاور و یونانی و سریانی در باختر از سوی دیگر به خوبی پی برده بود، بنابراین کوشید با گردآوری کتاب از این فرهنگها و ترزبانی (ترجمه) آنها دانش و تمدن ایرانی را توانمندتر و سترگتر سازد.
از اینرو برزویه پزشک با گروهی از فرزانگان ایرانی، رهسپار هند شدند تا دانشهای گوناگون این سرزمین را فرا گرفته، کتابهایی را نیز برای ترزبانی به ایران بیاورند که کتاب «پنج تنتره یا کلیله و دمنه» و کتاب «حکمت هندیان »از این جرگه هستند.
اندکی پس از آن نیز کتابهای دیگری مانند «سیرک » در پزشکی، «زیج هندوان» و «خانههای ماه»، «کوشایهندی» و «زایچه» در اخترشناسی به دست استادان هندی دانشگاه گندیشاپور از زبان سانسکریت به زبان پهلوی برگردانده شدند.
انوشیروان در کنار ارج گذاری به فرهنگ هندوان٬ نگاهی ویژه نیز به فلسفه یونان داشت. او با همراهی سریانیهای شام و ترسایان ایرانی که زبان پهلوی و یونانی را میدانستند به بررسی نوشتههای ارستو وافلاتون پرداخت.
افزون بر آن هنگامی که چند تن از فلاسفه نوافلاتونی و پزشکان رومی روزگار ژوستینین امپراتور روم از کشور خود گریختند، خسرو انوشیروان با آغوشی باز آنان را پناه داده از دانششان در کار ترزبانی (ترجمه) بهرهی فراوان برد.
برخی براین باورند نگرشهای فلسفی که پس از اسلام «خسروانین پهلویین» نامیده شد که حاج ملا هادی سبزواری و ملاصدرا از آن بهرهی فراوان بردهاند، به دست فلاسفه ساسانی در دانشگاه گندیشاپور ساخته و پرداخته شده بود.
همچنین به گفتهی یاقوت حموی در «معجمالبلدان» گروهی از پژوهشگران ایرانی که «گشتهی دفتران» نامیده میشدند در شهر ارجان با دبیرهی (خط) ویژهیی به نام گشته یا گشتک کتابهایی در جستار فلسفه از سراسر جهان گردآوری میکردند. به همین شوند(دلیل) دوران پادشاهی خسرو انوشیروان را به گفتهی آرتور کریستینسن باید اوج پیشرفت دانش و فرهنگ در ایران به شمار آورد.
با برآمدن دین اسلام به ایران بنیاد نگارش و برگردان کتاب نیمه کاره رها شد، اما آنچه که ساسانیان در اینباره انجام داده بودند راه را برای شکوفایی تمدن اسلامی هموار ساخت. چنانکه وزرای ایرانی دستگاه خلافت عباسی مانند خاندان برامکه و نوبخت با بهرهگیری از نهاد ترزبانی (ترجمه) نیاکان خود در ساختاری تازه زمینه ساز پدیداری بیت الحکمه میان سالهای ۱۹۳- ۱۷۰ هجری شدند.
رینولد نیکلسون خاورشناس انگلیسی در رویه ۲۸ کتاب تاریخ ادبیاتعرب در اینباره میگوید: «اگر اعراب در دوره امویان نقش ملت غالب را در عالم اسلام بازی میکردند و دیگر ملتهای اسلامی را به دیده دیگری مینگرستند٬ اکنون کار برعکس شده٬ اینک ما از یک عصر ملی٬ عربی به یک دوره نهضت ایرانی و فرهنگ ایران منتقل میشویم ».
به گفتهی ابنالندیم در کتاب الفهرست، این وزرا با سود جستن از دبیران و نویسندگان ایرانی مانند عبدالله پسر مقفع، احمد بلاذری، جبله پسر سالم، اسحاق پسر یزید، زادویه پسر شاهویه اصفهانی، فضل پسر سهل بهرام پسر مردانشاه و.....کتابها و داستانهای بسیاری بهجامانده از ایران باستان آیین نامه، تاجنامه، مزدکنامه، دارا و بت زرین، کناش و داستانهای بهرام چوبین، شهربراز و پرویز، رستم و اسفندیار، بهرام و نرسی٬، بلوهر و بوذاسف، مشکدانه و موبدان ا از پهلوی به عربی ترزبانی ( ترجمه) نمودند.
چنانکه کتابهای روزگار ساسانی مانند خداینامک با نام «سِیَرالمُلوک»٬ پنجاتنترا با نام «کلیله و دمنه» و هزارافسان با نام «الفلیلة ولیلة» که به آن داستانهای هزار یک شب عربی هم میگویند به فرهنگ اعراب راه یافتند.
با برگردان و ترزبانی داستانها٬ گزارشها و یافتههای دانشمندان و نویسندگان ایرانی به زبان عربی٬ مسلمانان با اندیشههای سرزمینهای دیگر آشنا شده، بستر شکوفایی دانش و فرهنگ اسلامی فراهم گردید.
بدین گونه در پی آمیزش و پیوند اندیشهها و آموزههای اسلامی با فرهنگهای دیگر به ویژه ایرانیان دگرگونیای کارساز و شگرف در تاریخ اسلام پدید آمد که از آن با نامهای «نهضت ترجمه» و «عصر طلایی تمدن اسلامی» یاد میکنند٬ که بیگمان ریشهی آن را باید در جنبش ترزبانی (ترجمه) ساسانی جستجو کرد. چنان که ابن خلدون در سده هشتم هجری میگوید: «از غرائبی که رخ داده این است که در جامعه اسلامی بیشتر پیشوایان و پرچمداران علم ایرانی هستند.»
اشکان زارعی
یارینامه:
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، محمد محمدی
تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، احمد تفضلی
تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا
راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عربی؛ آذرتاش آذرنوش
تمدن ساسانی، علی سامی
ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستینسن
ایران در عهد خسرو انوشیروان، حسین صفرینیا