ظریفی چند روز پس از ماجرای دردبارِ زلزله در کرمانشاه در صفحه شخصی اش نوشت: اگر ما تا به امروز زنده ایم، بیشتر به این دلیل است که هنوز در محلِ زندگی مان زمین نلرزیده است!
این جمله نکته دردناکی در خود نهفته دارد و آن اینکه: ما با اقبال و شانس است که روزگار می گذرانیم و نفس کشیدمان بسته به این است که کِی زمینِ اطراف مان به زلزال میفتد و در هنگام زلزله چقدر شانس رفیقِ راهمان است. وگرنه که، در همه این سال ها زلزله پُشتِ زلزله بر سر این سرزمین هوار شده و دریغ از تمهیدی برای کاهش دردِ مردمی که هر از چندی، گرفتار اهریمن زلزله می شوند و خان و مانی که به رنج سالیان تدارک دیده اند را در چند صدم ثانیه از کف می دهند و گه گاه بی آنکه مجال گفتن آهی پیدا کنند، با هزار سالِگان سر به سر می شوند و اگر زنده بمانند هم که، تازه اول مصیبت است و باید داغ رفتگانِ شان را تا نفسِ واپسین بر دوش کشند و بر کژاقبالی خود لعنت فرستند که چرا زنده مانده اند و با عزیزان شان پَر نکشیدند...
این قصه سوگبار سرزمین ما است که هنوز با همه بلاهایی که زلزله بر سرمان آورده ، باور نداریم که کشور ما بر روی گسل های کوچک و بزرگی بنا شده که هر از چند سالی فعال می شوند. گسل هایی که حالا با بهایی گران، نشان مان داده اند که به درد و غم ما بی اعتنا هستند و کورانه به بلعیدن زندگی ها و جوانی های مان دست می یازند! در حال و هوایی که بسیاری از کشورهای زلزله خیز، طبیعت به ظاهر رام ناشدنی را با تحقیق و کار پُر مشقت آرام کرده اند و زلزله را به امری کم ضرر بدل کرده اند اما در کشور ما، زمین لرزه هنوز هم سَر و سیمایی هیولایی دارد و شاید به همان میزان جان می گیرد که در قرون گذشته می گرفت و همچنان واکنش ما به کمک های امدادی محصور است و تمهید های ضد زلزله در میان سیاستگزاران شهری همان قدر نادیدنی است که دندانِ مُرغ!
در این چند روزی که از ماجرای زلزله در کرمانشاه می گذرد، بسیاری در رسانه ها نیش پیکان انتقادهای شان را به سوی «مسکن مهر» نشانه رفته اند وتمام کاسه کوزه های مصیبت اخیر یا دست کم بخش بزرگی از آن را بر سر دولت «مهروز» شکسته اند. در این که مسکن مهر نیز همانند اکثر قریب به اتفاق سیاست های آن هشت سال کذا، سیاستی بیشتر نمایشی بود و به جای کارِ درخور با هدف «نمایشِ کار» در پیش گرفته شده بود، کمتر می توان تردید داشت اما نکته انتقادی ماجرا این جاست که مشکل بنیادی ما سیستم مدیریتی است که فارغ از این دولت و آن دولت، در ترمیم سیاست های نادرست از خود جُربزه نمایانی نشان نمی دهد!
این نخستین زلزله ای نبود که گریبان هموطنان مان را گرفت. در دولت های پیشین نیز هنگام زلزله ما با مشکلات امدادی و پس از آن اِسکان صدمه دیدگان و... رو در رو بوده ایم و پس از چندی که روزهای عزاداری پایان می پذیرفت، مسوولین به رویِ مبارک خود نمی آوردند که حالا امسال نه، چند سال دیگر زمین به لرزه در خواهد آمد و باید تدبیری اساسی اندیشید برای این همه ماتم و اندوهی که می شود با اندکی مسوولیت از میزان دهشتبار آن کاست.
اگر امروز می شود مسکن های مهر را یکی از مقصرین اصلی در رقم خوردن چنین فاجعه ای نشان داد، پس تکلیف زلزله های پیشین چه می شود؟ زلزله هایی که در مناطقی روی دادند که هنوز نه خبری از معجزه هزاره سوم بود و نه از شاهکارش «مسکن مهر»! تکلیف ما با زلزله های بعدی چه خواهد بود اگر در مناطقی روی دهند که در آنها خبری از ساختمان های مسکن مهر نیست؟ در آن هنگام باید گریبان چه نهادی را چسبید؟ به راستی جز این است که بیشتر دولت های بر سر کار آمده معضل زلزله و بلایای طبیعی را به دولت بعدی سپرده اند و خوشحال از اینکه :« چون من و تو نباشیم که بشنویم، چه دعا چه ناسزا»!