بيراه نيست اگر احمدينژاد را جنجاليترين رئيس دولت در جمهوري اسلامي بدانيم. کسي که حيات سياسياش به عنوان رئيس جمهور کشور فراز و نشيبهاي بسياري داشت و پس از پايان دوره رياست جمهوري نيز از جنجال فاصله نگرفت. احمدينژاد در 4 سال اول رياست جمهوري براي اصولگرايان کعبه آمال و آرزو بود، اما ديري نپاييد که افتخار اصولگرايي تبديل به فردي منفور براي عدهاي از هم طيفانش شد. پس از ماجراي خانهنشيني 11 روزه رئيس جمهور در سال 90 و تضاد آشکار سياستهاي وي با رهبري، احمدينژاد در چشم بسياري از کساني که تا پيش از آن از مريدان او بودند، تبديل به چهرهاي منفور شد. اين اولين نقطهاي بود که اختلاف نظر احمدينژاد با رهبر موجب از دست رفتن بخشي از هواداران وي شد. اما همچنان عدهاي از هم طيفانش از وي به عنوان افتخار اصولگرايي ستايش ميکردند. دوران رياست جمهوري احمدينژاد به هر شکل تمام شد و وي جاي خود را به منتخب مردم داد. اما رئيس دولت مهرورز از همان سالهاي ابتدايي پايان دوره رياست جمهورياش، در اظهارنظرهايي به حضور احتمالي در انتخابات دور بعد اشاره ميکرد. در اين دوره همچنان احمدينژاد در ميان بخشي از اصولگرايان جايگاه قابل توجهي داشت و برخي گمانهزنيها از حمايت احتمالي اين طيف از وي خبر ميداد. با نزديک شدن به انتخابات و گسترش دامنه فعاليتهاي احمدينژاد ظن حضور وي در انتخابات تبديل به يقين شد، بويژه آنکه رئيس دولت نهم و دهم به رسم هميشگي خود سفرهاي استاني را در پيش گرفته بود. خبرهايي که از اتاق فکر اصولگرايان به گوش ميرسيد، هيچ کدام احمدينژاد را به طور قطعي رد يا تاييد نميکرد و گمانها به اين سو ميرفت که اصولگرايان با بيم و اميد حمايت از احمدينژاد دست و پنجه نرم ميکنند. گاه نيز سخنان دوپهلوي برخي چهرههاي اصولگرا نشان از تمايل نسبي آنها به حمايت از رئيس جمهور سابق داشت. اما ديدار احمدينژاد با رهبري به عمر سياسي رئيس جمهور پيشين پايان داد. پس از کسب اجازه احمدينژاد از رهبري براي حضور در انتخابات و عدم صلاحديد ايشان در اين امر، نه تنها احمدينژاد ناچارا و خلاف ميل باطني مجبور به کنارهگيري شد، بلکه براي بار دوم هواداران خود را از دست داد واندک حاميانش پشت وي را خالي کردند. پس از اظهارات صريح رهبري مبني بر عدم صلاحديد، به ناگاه نه تنها ورق حمايتهاي احتمالي برگشت، بلکه عده اي جسارت يافتند تخلفات پنهان احمدينژاد را نيز رو کنند. در اين ميان يک سوال مطرح ميشود. چرا پيش از آنکه رهبري صلاحديد خود را در مورد عدم حضور احمدينژاد مطرح کنند اصولگرايان در فکر حمايت از وي بودند؟ آن هم در شرايطي که برخي چهرههاي اصولگرا از ديدگاه رهبر در اين مورد با خبر بوده اند. آگاهي اين عده را ميتوان از آنجا فهميد که رهبري صراحتا اشاره کردند که بين عده اي اختلاف افتاده است که چرا ايشان پشت بلندگو موضع خود را نگفتهاند. چنين سخني به اين معناست که پيش از آنکه رهبر پشت بلندگو نظر خود را بيان کنند، آگاهي وجود داشته است. اما از اين مهم تر، مگر تخلفات و مفاسد مالي احمدينژاد و اطرافيانش بر کسي پوشيده است؟ پس چرا تا پيش از اظهار نظر رهبري برخي اصولگرايان در پي حمايت از کسي بودند که پرونده مفاسد و تخلفاتش همچنان باز است؟