آيا روابط ايران و روسيه ميتواند شراکت استراتژيک باشد يا تنها منافع کوتاه مدت روسيه است که موجب گسترش روابط دو کشور شده است؟ اين سوالي است که با گرم تر شدن روابط دو کشور به ذهن ميرسد. وقتي به سابقه روابط ايران و روسيه نگاه ميکنيم متوجه ميشويم روسيه هميشه زماني به ايران نزديک شده که به دنبال دستيابي به منفعتي بوده است، اين امر در روابط ميان کشورها طبيعي است. اما خطر زماني ايجاد ميشود که پس از مرتفع شدن منافع روسيه نه تنها دست دوستي خود را عقب ميکشد بلکه از وارد کردن هيچ ضربهاي به دوست سابق خود ابا نميکند. اين روندي است که در تمام دوره قاجار ميان دو کشور برقرار بوده و بيشترين ضربه به ايران از جانب تزارها وارد شده است. در زمان پهلوي اما با اتحادي که ميان ايران و آمريکا برقرار بود روسيه جاي زيادي در سياست خارجي تهران نداشت و عجيب نيست که در اين دوره منطقهاي از ايران جدا نشده است! پس از پيروزي انقلاب و پاک شدن جاي پاي آمريکا در ايران، مجال نزديکي ايران براي روسيه ايجاد شد.
در قرن حاضر وجود نهادهاي بينالمللي تا حدودي مانع ازاين ميشود که کشوري با جنگ قسمتي از سرزمين کشور ديگر را تصاحب کند و به اين طريق راه قديمي روسها براي دست يابي به آبهاي آزاد و گرم بسته شد و روسها ديگر نميتوانستند اهداف پتر کبير را براي تصاحب به ايران دنبال کنند. اما راهي ديگر براي منتفع شدن روسيه از ايران ايجاد شد. تقابل ايران و آمريکا از يک طرف و کمک تسهيلاتي روسيه به ايران از سوي ديگر مهمترين عواملي بود که موجبات ايجاد رابطه دو کشو را فراهم کرد، اما جالب اين است که روسيه هنوز بر همان رويه استوار مانده است. ادامه سياست دوستي روسي هنگامي خود را نشان ميدهد که معروفترين قراردادهاي منعقده ميان ايران و روسيه در سالهاي اخير با خلف وعده روسها همراه شده است.
با توجه به سابقه روسها خيلي بعيد است روزي روسيه به عنوان «شريک استراتژيک» ايران مطرح شود. به قول سرگئي شاشکوف يک پژوهشگر مسائل استراتژيک روسيه، روابط ايران و روسيه بر خلاف آنچه تصور ميشود چندان عميق و استراتژيک نيست و تحولات دائمي منطقه و پيشبيني حوادث در آينده روابط دو کشور را دائما دستخوش تغيير ميکند. مسائل مهم منطقهاي ايران مواضع ايران و روسيه را به هم پيوند داده است. اين مسايل از يک طرف شامل مسائلي است که به واسطه همسايگي دو کشور پديد آمده است و از طرف ديگر شامل مسايلي است تا در مقابله با آمريکا و غرب در منطقه و جهان اين دو کشور را به هم نزديک کرده است.
رژيم حقوقي حاکم بر درياي خزر و ديگر بحرانهاي حاکم بر منطقه از جمله حوزههايي است که موجب نزديکي دو کشور در مسائل منطقه اي ميشود. اما در اين ميان يک مسئله وجود دارد؛ روسيه در بحرانهايي همسو با ايران عمل ميکند که بتواند مخالفت خود با آمريکا را نشان دهد نه ارتباط استراتژيک با ايران. ايدئولوژي حاکم بر سياست خارجي روسيه مبتني بر دوستي با ايران نيست، بلکه براساس تقابل با آمريکا است.
منفعت ديگر ايران براي روسيه تاثير ايران بر تحولات جهان اسلام است. روسيه ميداند همکاري با ايران ميتواند موازنه لازم براي روسيه در محيط پيراموني آن که توسط کشورهاي اسلامي احاطه شده، به وجود آورد. علاوه بر آن دستاوردهاي کلان مالي که روسيه از همکاريهاي اقتصادياش با ايران به دست آورده چيزي نيست که مسکو بتواند به راحتي از کنار آن بگذرد يا ناديده بگيرد. مهمترين اين همکاريها، پرونده مشترک هستهاي است که مهمترين پروژه اقتصادي و تجاري مشترک دو کشور محسوب ميشود.
به طور کلي بايد گفت که روابط تهران - مسکو بيش از آنکه تابع يک عمق استراتژيک باشد، تابع منافع فعلي روسيه است و بعيد نيست هنگامي که به اهداف خود رسيد همه شراکتها را فراموش کند. يکي از مشکلات احتمالي ايران اين است که از تجربه تاريخي خود استفاده نکند و همين امر بارها موجب شود به کشور ضربه بخورد. اگر تنها نگاهي به گذشته بيندازيم متوجه ميشويم در برابر روسيه بايد محتاط بود.