هر روز که به انتخابات ریاست جمهوری آینده نزدیک تر می شویم بر تعداد کاندیداها به سرعت افزوده می شود . البته معلوم نیست که چه تعدادی از آنان از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده و صلاحیت شان تایید گردد . شاید برخی ائتلاف ها و برخی رد صلاحیت ها در عمل تعداد کاندیداهای ریاست جمهوری را در زمان برگزاری انتخابات حداکثر به سه یا چهار نفر کاهش دهد . اما به راستی چرا تعداد کاندیداها این قدر زیاد است ؟ چه انگیزه ای موجب حضور این افراد برای کاندیداتوری و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده شده است ؟ و چرا دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا تا به امروز موفق به اجماع بر سر یک کاندیدای واحد نشده اند ؟
بررسی این مسئله و یافتن پاسخ برای آن از این جهت مهم و حیاتی است که ایران تحت فشار گسترده ترین و بی سابقه ترین تحریم های جهانی و بین المللی قرار دارد . درآمد ارزی به شدت کاهش یافته و مبادلات تجاری با موانع جدی رو به روست . بنابر نظر کارشناسان اقتصادی در خوشبینانه ترین حالت ، کشور در سال ۹۲ با بیش از ۴۰۰ تریلیون ریال کسری بودجه مواجه خواهد بود و اگر مجلس و دولت نتوانند بودجه شفاف و عملیاتی ای تنظیم کنند و دولت توانمند و با کفایتی سکان اداره کشور را در دست نگیرد به زودی ما به ناچار به سمت اقتصاد ریاضتی پیش خواهیم رفت و با توجه به وضعیت شکننده و لرزان بخش های مختلف اقتصادی اعم از تولید و تجارت ، کشاورزی و خدمات ، هرگونه تشدید فشار و عدم تدبیر ، کشور را با خطرات جدی رو به رو خواهد کرد . در بخش سیاسی نیز شکاف بین اصولگرایان و تشدید تنش در بین آنان احتمال هرگونه همکاری را در بین آنان به شدت کاهش داده است . دیگر شیخوخیت سالاری و ریش سفیدی در بین آنان موجب اجماع و وحدت نمی شود . از سوی دیگر در بین بخش ها و گروه های مختلف در جبهه اصلاحات نیز به نظر می رسد اراده کافی برای وحدت نظر و رویه وجود ندارد . لذا با توجه به این وضعیت و شرایط دشوار پیش رو ، ضرورت دریافتن چرایی عدم رسیدن به اجماع در دو جناح فعال در عرصه سیاسی کشور روشن می شود . به راستی این تعدد کاندیدا و تکثر نیروها و گروه ها ناشی از چیست ؟ و چرا نیروهای فعال در دو جناح موفق به وحدت و دست یابی به اجماع بر سر یک کاندیدای مشخص نشدند ؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت اگر چه به نظر می رسد عدم اجماع در دو جناح مختلف را باید به طور جداگانه بررسی کرد و دلایل در دو جناح مختلف ، متفاوت است اما در نگاهی کلی تر شاید بتوان برای این عدم اجماع در هر دو جناح دلایل مشترکی یافت . چنان که بسیاری از نخبگان بارها گفته اند یکی از دلایل این تعداد زیاد و گسترده افراد در صحنه رقابت و کاندیداتوری عدم وجود احزاب توانمند و ملی و سراسری است . در واقع فقدان احزاب قوی و عدم جایگاه مناسب احزاب در فضای سیاسی و انتخاباتی کشور نکته ای است که فکر می کنم حالا دیگر
. اگر طی سالهای اخیر به احزاب توجه بیشتری می شد و انتخابات حزبی در دستور کار قرار می گرفت، نه کاندیداها جرات می کردند بدون برنامه روشن وارد عرصه شوند و بعدها از پاسخگویی درباره وعده های خود طفره روند و نه شاهد تعدد کاندیداهای بدون پشتوانه حزبی بودیم
همه به آن معترف باشند تا جایی که برخی شنیده ها حاکی از آن است محمود احمدی نژاد که طی هشت سال ریاست خود بر این جمهوری همواره علیه احزاب و فعالیت حزبی سخن می گفت در پی تاسیس و راه اندازی حزب است تا بدین وسیله حضور خود در سیاست و قدرت را تضمین نماید . اما غیر از این ، دلایل و عوامل دیگری نیز در این تعداد زیاد کاندیداها نقش دارد . به نظر می رسد یکی از مهم ترین این عوامل بر هم خوردن توازن بین دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در ساختار قدرت است . این عدم تعادل موجب شده تا هر یک از این دو جناح به گروه ها و دسته های کوچک تری تقسیم شوند و هر یک بی توجه به دیگری به راه خود رود . گروه ها و دسته هایی که در شرایط تعادل دو جناح ترجیح می دادند تا منافع خود را در ذیل یکی از این دو جناح تعریف کنند . اما هنگامی که این تعادل و توازن بین دو جناح به هم خورد هر یک از این گروه ها و دسته ها ترجیح می دهند خود مستقیما منافع خود را نمایندگی کنند بنابر این گستردگی گروه های سیاسی بیش از هر چیز نشانه گستردگی گروه های اجتماعی ای است که در ذیل نظام تعریف می شوند و این بدان معنا نیست که این گروه ها اکثریت جامعه را تشکیل می دهند بلکه صرفا شامل گروه هایی می شوند که در عرصه سیاسی و قدرت نمایندگانی دارند . از سوی دیگر پیدا شدن جناح سومی از دل جریان اصولگرایی که نه تنها هر دو جناح را به یکسان تهدید می کند بلکه خیلی هم به قواعد بازی اعتنایی ندارد موجب شده تا فضای سیاسی را هر چه بیش تر غیر قابل پیش بینی کند . در واقع جناح نوپدید از واگرایی دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در چهار سال گذشته نهایت استفاده را برده و بر قدرت خود افزوده است . اگر اصلاح طلبان با خانه نشینی اجباری نتوانستند مطالبات حامیان خود را نمایندگی کنند اصولگرایان نیز همه اعتبار و سرمایه خود را صرف دفاع و حمایت از گروهی کردند که در نهایت آن را جریان انحرافی نامیدند . لذا باید گفت ما در زمانه واگرایی نیروهای سیاسی اجتماعی به سر می بریم و در چنین شرایطی جمع بندی مطالبات جامعه در ذیل برنامه ها و شعارهای یک یا دو کاندیدا تقریبا غیر ممکن می شود و هر فردی بنا به عقبه سیاسی و اجتماعی خود فکر می کند می تواند اکثریت را با خود همراه کند فلذا افراد بسیاری برای حضور در صحنه رقابت های انتخاباتی « احساس وظیفه » می کنند که این خود برای انتخابات ریاست جمهوری و کشور مفید نیست . اگر طی سالهای اخیر به احزاب توجه بیشتری می شد و انتخابات حزبی در دستور کار قرار می گرفت، نه کاندیداها جرات می کردند بدون برنامه روشن وارد عرصه شوند و بعدها از پاسخگویی درباره وعده های خود طفره روند و نه شاهد تعدد کاندیداهای بدون پشتوانه حزبی بودیم. باید پذیرفت که انتخابات حزبی بهترین راهکار پیش رو برای تقویت نظام انتخاباتی کشور است که باید به سمت آن پیش رفت.