به روشني مشخص و مبرهن است که محمود احمدينژاد علاقه وافري به کارهاي رسانهاي و نمايشي دارد.او حتي در زماني هم که عنوان رياست جمهوري را يدک ميکشيد اصرار و تمايل داشت که کوچکترين اقدامات دولت اش در بوق شود. الحق هم که دراين زمينه استاد و متبحر بود و است.
هر زماني هم که عرصه تنگ ميشد و از تيم خود نااميد ميگشت از آنجا که سخنور قابلي بود مقابل دوربين تلويزيون مينشست و فضا را به نفع دولتاش تغيير ميداد. او بلد بود با چه ادبياتي با مردم عامي سخن بگويد و چگونه آنان را تهييج کند. در حقيقت وي خيلي زياد رگ خواب ملت را ميفهميد و ميدانست. اتفاقا يکي از دلايل خط عوض کردنهاي وي هم به همين دليل بود. او در موسمي تشخيص داد جامعه با مرحوم هاشمي زاويه دارد و به همين دليل روي اين موج سوار شد و سال 1384 به مقصود رسيد. در سال 88 هم متوجه شد همچنان بر روياين موج البته با تغييراتي ميتواند سوار شود. پس استراتژي اصلي خود را با برخي تغييرات جزئي حفظ کرد و در مناظرههاي داغ آن سال باز هم از هاشمي مايه گذاشت هرچند که رقيب او ميرحسين موسوي بود. احمدينژاد به جاي آن که با رقيب خود مچ بيندازد از حاميان پشت پرده وي سخن گفت و پاي مرحومهاشمي، ناطق نوري و خاتمي را به ميان کشيد تا به جامعه القا کند تمام جريانهاي سياسي دست به دست هم دادند تا او را به زمين بزنند.
احمدينژاد با زهم موفق بود. در طول دوران دولت دوماش هم ديگر به هاشمي و اطرافياناش کاري نداشت چرا که ميدانست جامعه ديگر حساسيتي به مرحوم هاشمي ندارد زيرا ديگر قدرت سابق را ندارد. از همين رو فوکوس وي بر برادران لاريجاني بود تا اين بار از اين طريق به هدف خود برسد. بايد اذعان کرد او دراين فقره هم موفق بود. البته در طول دوران دولت دوماش وي با علم بر فضاي جامعه بر روي ايرانيگري نيز تاکيد داشت تا ثابت کند برخلاف ساير مسئولان نظام و حتي اصلاحطلبان به نياکانايرانيها اهميت ميدهد.بر سر همين مسائل و ساير موضوعات ديگر جريان حامي وي که اصولگرايان باشند پس از مدتي به حلقههاي اطراف احمدينژاد لقب انحرافي دادند ولي جالب اين بود که رئيس دولتهاي نهم و دهم حتي از اين موضوع هم در جهت تبليغات به نفع خود استفاده ميکرد.
اين مسائل را عرض کردم تا بگويم وي در موضوع سفر به گواتمالا نيز همين سيستم را پياده کرد. او ممنوع الخروج بود و پاسپورتاش ضبط شده بود ولي با يک حرکت رسانهاي در موقعيت برتر قرار گرفت. احمدينژاد هم به سفر خود رفت و هم بازي رسانهاي را به نفع خود کرد. هرکس ديگر بود اگر پاسپورتاش ضبط ميشد به خانه باز ميگشت و در نهايت يک توئيت اعتراضي مينوشت. ولي او نشست در فرودگاه با مردم عکس يادگاري گرفت تا دستور تغيير کند و وي سوار هواپيما شود.جالب است!