برخی وقایع که در کشور رخ میدهد میتوان با رصد دقیق و بازتابهای آن نبض جامعه را و یا بهتر است بگویم حال جامعه را فهمید. برای مثال شکست تلخ یزدانی کشتیگیر پرافتخار کشورمان مقابل تیلور آمریکایی از جمله وقایعی است که با بررسی بازتابهای اجتماعی آن میتوان فهمید حال جامعه خوب است یا بد.
یکی از بازتابهایی که این شکست داشت و بنده را نگران و ناخشنود کرد اعلام خوشحالی عدهای از هموطنان از این شکست بود. در واقع به نظر میرسد حداقل بخشی از جامعه ولو اندک آنقدر نسبت به سیاستمداران دچار بغض شدهاند که حاضرند شکست تیمهای ورزشی کشورمان را ببینند تا سوء استفادهای از پیروزی احتمالی رخ ندهد. البته همانطور که عرض کردم عمده بازتابها همدردی و همراهی با یزدانی و بعضا هم نقد فنی وی بود و آنچه که بدان میپردازدم محدود بود ولی این موضوع عمیقا جای بررسی و کنکاش دارد. هرچند همه میدانیم یزدانی و یزدانیها صرفا برای ایران و پرچم کشورمان در میدان حاضر میشوند و ارتباطی بین این موضوع با سیاستمداران و مسئولان و ایضا تصمیمهای شان ندارد. ولی وقایع یکسال اخیر موجب شده شکاف عمودی شکل گرفته در جامعه روز به روز عمیقتر شده و باعث شود حتی برخی نقاط اشتراکی هم که وجود دارد حذف شود.
بنده قبلا نیز چه در قالب یادداشت و چه در قالب سخنرانیهای آکادمیک به مسئولان تاکید و اصرار کردم که تا دیر نشده فکری به حال این موضوع کنند. اینکه گفته شود این افراد قلیل هستند پس میتوان آنان را ندید گرفت ترفند قابل قبولی نیست و فرار از مشکلات است. تصمیمگیران و مسئولان ناچارند احساس وظیفه کرده و پا به میدان بگذارند و فکری برای این درد اجتماعی کنند. ناگفته پیداست که مسائل اجتماعی قابل چشمپوشی نیست و سیگنالی ولو ضعیف میتواند در پی رخدادهای بعدی تبدیل به جریانی ویرانگر شود.
فلذا به جاست به کمک گرفتن از کارشناسان خبره و تدابیر به روز شده و جدی فکری عاجل کرد. نکته مهم این است که ما برای ترمیم این شکاف اجتماعی بایستی حتی از مسیرهای سریعتر حرکت کنیم تا زودتر به هدف برسیم. اینکه دست روی دست بگذاریم تا اقتصاد یک روزی به سر و سامان برسد و بعد از آن شرایط تغییر کند غلط است. مردم تشنه صداقت و شفافیت غیرشعاری هستند. همان چیزی که این روزها کمتر میتواند دید و شنید. امیدوارم چنین هشدارهایی جدی گرفته شود.