برای اولین بار در دوره آغاز موجهای مدرنیته، حجاب و نحوه پوشش زن ایرانی در زمان مشروطه مورد توجه محافل روشنفکری ایران قرار گرفت. اما در زمان رضا شاه کشف حجاب زن با جدیت بیشتری پیگیری شد. شهربانی با سرکوب زنان در خیابان این مسئولیت را برعهده گرفت و صدیقه دولت آبادی نخستین زن ایرانی بود که به پشتوانه شهربانی، بدون حجاب در اماکن عمومی ظاهر شد. در دوره رضاشاه پوشش از امر خصوصی وارد عرصه اجتماعی و سیاسی شد. در همان زمان هم حکومت عرصه عمومی را صحنه جدال حجاب که امری دینی است، کرد. اما در آن دوره، زنان با هدایت روحانیت و حضور شبانه در اجتماع در برابر این قانون مقاومت کردند. مقاومت زنان هفت سال ادامه داشت. جنگ جهانی دوم و فروپاشی دولت از رخدادهایی بود که به نفع مقاومت زنان حامی حجاب بود و در این برهه زمانی واژه اجبار از حجاب حذف میشود. به عبارتی در آن زمان، عاملی خارجی و فروپاشی ساختار سیاسی، سیاستهای رسمی ضدحجاب را که تعادل دوره قبل را برهم زده بود، متوقف کرد. پس از انقلاب اسلامی حجاب الزام قانونی یافت و پوشش دینی در تقابل با گفتمان غرب و بازگشت به خویش در مدارس و دانشگاهها و نهادهای دولتی از وظیفه دینی به سیاسی تبدیل شد. دهه 60 مفاهیمی همانند شهادت و تهاجم فرهنگی که متفاوت از گفتمان دوران پهلوی بود حجاب را در حوزه گفتمانی خود راه داد. در دهه شصت، خانواده به عنوان ابزار سنتی، گفتمان اسلامی را همراهی میکرد. در این دوره حجب و حیا، محرم و نامحرم، خواهران مسلمان، خانواده اصیل و مذهبی، عناصری بود که بیش از پیش گفتمان انقلاب را تقویت میکرد و به نشانهای قوی از حامیان انقلاب تبدیل شد. کوچه، مسجد و خیابان مکانهایی برای قضاوت خوبی و بدی زنان و خانوادههای ایران بود. در دهه شصت بی حجابی به شدت سرکوب میشد.
سیاستگذاریهای حجاب با ابزار سرکوب، پوشش دینی را پوشش مناسب و در خور زن ایرانی معرفی کرد. در نیمه دوم دهۀ هفتاد، حجاب با آغاز موج دموکراسی و سیاستهای دولت برای توسعه سیاسی، عقلانیت سیاسی و مدنی ارتقا یافت و حجاب این بار در متن جامعه مدنی و به یکی از مولفههای سیاسی مطالبات فردی تبدیل شد تا آنجا که به صورت نسبی در قالب مفهوم آزادی در گفتمان نیمه دوم دهه هفتاد قرار گرفت. کارکرد خانواده به عنوان یک نهاد سنتی و حامی سیاست، دیگر مطابق دورههای قبل نبود، بلکه در این دوره با گسترش ورود دختران و زنان به دانشگاهها، افزایش تعداد سینماها و رسانههای غیر دولتی تا حدودی عقلانیت مستقل از دولت در اختیار خانوادهها قرار گرفت. همراه با توسعه شبکههای اجتماعی حجاب وارد چرخه مد شد. فهمهای متفاوت از متن مقدس، حجاب را از تجربه سیاسی و قضاوتهای اخلاقی به جایگاهی خصوصی در ارتباطات اجتماعی تغییر داد. دهه هشتاد حجاب و پوشش را دوباره وارد عرصه سیاسی گفتمانی این دوره کرد. سرکوب غیرفرهنگی بدحجابی، توجه به نهاد خانواده و سیاستهای خانهداری زنان در این دوره اهمیت یافت. نیمه دوم دهه 90 با افزایش رو به رشد تکنولوژیهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی، عقلانیت و سطح آگاهی زنان و مردم افزایش یافت. مد و حجاب در این دوره با رشد چشمگیری دست به تنوع زد، طراحی چادرهای جدید و زیباسازی حجاب و مانتوهای جلو باز به سرعت افزایش یافت. از سال 97 به بعد مقاومت زنان در برابر قانون حجاب، بعضا با حمایت خانواده و همسر صورت میگرفت. با افزایش استقلال زنان از خانواده و همچنین انتخابی بودن حجاب در خانواده تا حدی به میزان آزادی زنان کمک کرد. در برهههای زمانی، پیوند زنان با قدرت سیاسی متفاوت بود؛ بطوریکه گاهی در قدرت ادغام شدند ولی از نیمه دوم دهه هفتاد تاکنون حجاب نسبتا به عرصه عمومی تعلق دارد. گسترش مد با شدت و تنوع بیشتری در دهه نود همراه بود، مانتوهای دکمه دار به تدریج جای خود را به مانتوهای جلو باز داده و حجاب در چرخه مد و زیبا شناسی با گذر زمان عرفی تر شده است.
سیر گفتمانی حجاب و وارد شدن انتخاب آزادانه حجاب به عرصه خصوصی، محاسبات گذشته را بر هم میزند. تا زمانی که مردم درباره موضوعی توافق جمعی دارند، نمیتوان حجاب را به وسیله جرم و گشت ارشاد به گفتمان سیاسی راه داد چرا که جامعه به سمت مدرن شدن در حرکت است. به نظر میرسد در شرایط جدید و افزایش حضور گشت ارشاد در خیابانها پیوند دادن زن از طریق حجاب و عفاف به قدرت سیاسی در مغایرت با فهمهای متفاوت از دین و مدارای اسلامی باشد، کما اینکه در حکومت علوی حقوق اقلیتها در مسئله حجاب حفظ شد و ماجرای معروف درآوردن خلخال از زن یهود رنجش خاطر ایشان را رقم زد. حجاب زنان از نیمه دوم دهه هفتاد از تجربه سیاسی مستقل شد و به عرصه عمومی و جامعه تعلق یافت و ارتباطات اجتماعی قضاوتهای اخلاقی را تغییر داد، مثلا کم حجابی دلیلی بر بی دینی نبود. شبهای قدر و عزاداریهای امام حسین با حضور اقلیتهایی که بدحجاب خوانده میشوند پابرجا است. به تدریج کارهای انسان دوستانه و ویژگیهای اخلاقی همانند درستکاری، صداقت و خدمات رسانی به انسانهای نیازمند به کمک، معیار قضاوتهای اخلاقی را تغییر داد به طوری که ظاهر افراد قضاوت نمیشود. البته در نیمه دوم دهه هفتاد آزادی و استقلال اقتصادی زنان مهم تر از نحوه پوشش زنان بود.
در مجموع به نظر میرسد گشت ارشاد با افزایش رعب و وحشت در بین زنان در شأن و تقدس زنان ایرانی نیست چرا که حریم زن را نا امن کرده و تلقی جرم از بی حجابی، حقارت عمومی و تقابل با نهادهای قدرت را افزایش میدهد. در گذشته اگر خانوادهها در حفظ پوشش زنان نهاد قدرت را یاری میکردند اما در شرایط فعلی پوشش زنان با انتخاب آزادانه در خانوادهها عجین شده است. در شرایط فعلی عرصه عمومی با افزایش تکنولوژی و گسترش رسانههای غیر دولتی و اجتماعی، زنان را در عدم حمایت از حجاب اجباری یاری میکنند. به عنوان مثال مردان و بخشی از زنان که به واسطه علایق دینی و نه منافع سیاسی، حجاب را برگزیدند گشت ارشاد را مانعی برای انتخاب آزادانه حجاب خود تلقی میکنند. استقلال نسبی جامعه از سیاست در شرایط زمانی جدید ضرورت توجه نواندیشان دینی و محافل علمی و دانشگاهی، نگاهی متفاوت از گذشته را برای رفع این چالش میطلبد، همچنان که اخیرا تقابل زنان سنتی و مدرن را در خیابان، مترو، اتوبوس مشاهده کردیم. این تقابل و دو دستگی برای نظام هزینهبر است؛ همبستگی و دوستی مدنی در عرصه عمومی این تقابل را میتواند تا حدی کاهش دهد. در شرایط فعلی زنان قوی تر از گذشته و مستقل از خانواده سنتی هستند. کوچه، خیابان، شبکههای اجتمای، مترو و اتوبوس هر کدام به مکانی برای مقاومت تبدیل شده است و گاها خانواده و عرصه عمومی هم به حمایت زنان سرکوب شده میپردازند. نگاه چند جانبه گرایی به مد و پوشاک باتوجه به فرهنگ دینی، ملی و بومی میتواند جایگزین بهتری برای گشت ارشاد و غیر امنیتی کردن این مسئله باشد چرا که رسیدن به خیر متعالی همه آحاد جامه بدون در نظر گرفتن رضایت و اختیار امکان پذیر نیست، همانطور که خدا هم در قرآن میفرماید لااکراه فی دین.
در شرایط فعلی که معیشت و رفاه جامعه در شان مردم صبور ایران نیست، این نابسامانیهای اقتصادی میتواند به همراه گسترش فشار بر زنان همدیگر را جهت رویارویی با سیاست گذاریهای نامطلوب یاری کنند. ضرروت تعریف جدید از موضوع حجاب و عفاف، ورود نواندیشان دینی، محافل دانشگاهی و علمی و واگذاری تعریفی نو از حجاب به این نهادها را میطلبد؛ ضمن این که توجه به معشیت مردم با حکمرانی مطلوب میتواند این تقابل و رویاروییها بین مردم و حکومت را به سمت حفظ همبستگی در جامعه هدایت کند.