تا اول مهر امسال چند روزی بیشتر باقی نمانده است !امسال هم مثل همه ی سال های قبل، اول مهر با زنگ یکی از مدارس تهران البته با دستان وزیر جدید شروع می شود و یک سال دیگر با دغدغه هایی که هیچ گاه بنا نیست تمام شود، شروع خواهد شد و بار دیگر کلاس هایی که روزگاری هیجان شروعش بی اندازه بود، به رخوتی عجیب گرفتار می شوند و همه چیز در قالب بخشنامه ادامه پیدا می کند. امسال، دوباره انبان وزیر جدیدمان را به انتظار می نشینیم که نیک می دانیم هیچ دردی را از این نهاد برطرف نخواهد کرد!
همین چند روز پیش کتاب " به اجاقت قسم..." محمد بهمن بیگی که خاطرات آموزشی وی را شامل می شد، می خواندم. مردی که یک تنه، تمام انرژی اش را برای هدفش گذاشته بود و از انواع ناملایمات ها به قدرت همتش عبور می کرد. مردی که جز به موفقیت و ارتقا به چیزی دیگر نمی اندیشید! مردی که خود قدم بر می داشت و به اتاق وکیل و وزیر و استاندار و... می رفت تا شاید بتواند کاری کند و مجموعه ای را از فقدان علم آموزی رهایی بخشد و الحق که کاری کرد کارستان که امروز عشایر ایران به نام این بزرگمرد افتخار می کنند. وقتی تلاش بی وقفه ی آن بزرگ را با رخوت این نهاد پرطمطراق مقایسه می کنم، نهاد آموزشی مان را جز انبوهی از شعارهای بی قدر نمی بینم. بهمن بیگی عشق داشت، دلش برای مردمان عشایر میتپید و اسیر بخشنامه و میز نبود! نهاد ما را میز در هم کشیده است و در اسارت بخشنامه اش درآورده است. هفت ماه طلبکاری حق التدریس نیروی شاغلش برای هیچ کس مهم نیست! بوق و کرنای رتبه بندی اش که از هر دوره به دوره ی دیگر می رود ، هیچ اهمیتی ندارد! رشته های انسانی و ریاضی در این سیستم هیچ اعتباری ندارند و هیچ دلی را هم به درد نمی آورند! این که همه ی این حرف ها گفته می شود و هیچ کس هم نمی شنود، کلیشه ای بی مقدار شده است ولی باز هم امیدمان به این است که شاید روزی از دل این نهاد پرطمطراق مردی بیرون آید که با عشق به کودکان این مرز و بوم، برخیزد و طرحی نو دراندازد. طرحی که جز به آموزش و خردورزی نیندیشد و بهمن بیگی وار دل در طَبَقِ اخلاص نهد و کاری برای این مجموعه کند کارستان که بی شک جز عشق و مهر. دوایی برای درد آموزش و پرورش نیست و نخواهد بود....
با همه ی این تفاسیر امسال هم چند روز دیگر اول مهر شروع خواهد شد و کلیشه ی یک سال تحصیلی دیگر ادامه پیدا خواهد کرد و ما همچنان امیدوار باقی خواهیم ماند....
*معلم