بالارفتن نرخ ارز و فلزات گران بها، آینده اقتصادی ایران را دچار ایستائی کامل نموده زیرا به میزانی که ارز گران میشود، ارزش پول داخلی و متعاقب آن قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند.
در ایجاد چنین فضایی در عرصه اقتصادی کشور کدامین عوامل مؤثرند و حکومت برای ساماندادن به شرایط نابود کننده اخلاق و ارزشهای مردم ساکن این دیار و مهمتر از آن اعتبار کشورمان چه اقداماتی میتواند انجام دهد؟
دولت در شرایط کنونی کسری بودجه قابل توجهی دارد و درگیر هزینههای کرونا نیز میباشد. درآمد حاصل از فروش نفت گاهش یافته و موجب کاهش درآمد ارزی کشور شده است. حکومت برای تأمین مخارج روزانه از بانک مرکزی بناچار قرض میکندو چاپ پول بدون پشتوانه افزونتر شده است.
این گونه عوامل دستبهدست میدهند تا تورم بالایی را تجربه کنیم و قدرت خرید مردم کاهش یافته و همزمان نرخ ارز و سکه رشد کند.
اعلام تولید منفی 6درصد توسط صندوق بینالمللی پول برای سال جاری در ایران و تامین هزینههای سنگین بهداشتی ناشی از هجوم کرونا باعث شده دولت در جستوجوی منابع درآمد برای تامین کسری بودجه 180هزار میلیارد تومانی خود برآید. لذا تلاش کرده اعتماد مردم را به بازار سرمایه جلب کند؛ بازاری که به تولید منجر نمیشود. تحریمهای آمریکا و مواضع اخیر شورای حکام علیه ایران هم فارغ از اینکه رئیس جمهور بعدی امریکا کدامین باشند مزید بر علت شده است.
وقتی مردم چنین وقایعی را میبینند، نگران میشوند و به سرعت پول خود را از بانکها بیرون میکشند و به بازارهای دیگر فکر میکنند تا ارزش پولشان از بین نرود.
تبلیغات وسیع دولت درباره بازار سرمایه و سهام عدالت در دو ماه اخیر این بازار را با رشد قابل توجهی همراه کرده است .
شواهد بسیار عریانی در دست است که مردمان این دیار نسبت به بورس هم بیاعتماد شده اند و تمایل دارند در بازارهای سکه و ارز سرمایهگذاری کنند . به همین دلایل تقاضا برای ارز و سکه بیشتر شده و به تبع آن قیمت آن نیز افزایش یافته است .
اگر تولید ناخالص ملی بالایی داشتیم و نقدینگی به میزان کافی وجود داشت. مشکل اشتغال و درآمد رفع و پول ارزش پیدا میکرد و چنین گسیختگی در همه امور اقتصادی حادث نمیشد.
زمانیکه در تمامی حوزههای اقتصادی دچار مشکل هستیم نمیتوان به ارزشمند شدن ریال خوشبین بود.
شرکتهای دولتی بخشی از سهام خود را همزمان با سهام عدالت وارد بورس کرده و ضمنا سفتهبازی هم انگیزه کاذبی برای سودآوری ایجاد کرده است .
مسوولان نیز بیمیل نیستند که بورس به صورت حبابی رشد کند زیرا از این منظر دولت، درآمدهای مالیاتیاش را وصول خواهد کرد.
سرمایهای که وارد بورس شده منجر به تولید ارزش افزوده نمیشود و با رشد منفی بدینگونه حباب بورس میشکند.
میتوان ادعا کرد در مقطع کنونی بخشی از جامعه به جای بورس در حوزه طلا و ارز سرمایهگذاری میکنند. حفظ ارزش سرمایه مردمان در دست دولت است و مسوولان موظفند با تغییر سیاست اقتصادی، به وضعیت سامان دهند. جلوگیری از برخی برخی اقدامات پرحاشیه و صرفهجویی در هزینهها، کسری بودجه را تا حدودی تأمین میکند. اما تنها راه نجات، تکیه به اقتصاد آزاد است.
نمیتوان در این شرایط برای ارز قیمت تعیین کرد و بازار ارز با دستور کنترل شدنی نیست. هر گونه امر و نهی و دستور فاقد پشتوانه علمی و اصولی، به اقتصاد ناتوان فعلی بیشتر آسیب میزند.
نمیشود اصول اقتصاد را زیر پا گذاشت و هرکاری را بدون توجه به الزامات این علم و بر مبنای تصمیمات خلق الساعه انجام داد. باید مشکلات اقتصادی در ابعاد کلان حل شود که به تحقق آن در آینده نزدیک امیدی نیست.
تیم اندیشمند و خبره اطاق فکر اقتصادی دولت باید بازنشسته شوند و بدانند که به خیر آنان امیدی نمانده است.