سخنرانی و جلسه حضور وزیر خارجه در مجلس و اتفاقات و صحبت ها و مباحث مطرح شده در آن از چند جهت قابل توجه بود.
در ابتدا به عنوان مقدمه می توان گفت اینکه یک دانش آموخته سیاسی در مَسند سیاست خارجی نشسته یک مولفه مهم به حساب می آید چرا که در فهم درست پدیده های این حوزه می تواند مفید و موثر باشد: فهم منابع و شاخص های قدرت و ساختار نظام بین الملل، آشنایی با سازمان های جهانی، درک بازیگری و کنشگری و از همه مهمتر آشنایی با مفاهیم و نظریه های سیاست می تواند در طراحی مناسب راهبردها و اقدامات سیاسی تاثیر جدی داشته باشد. البته فاکتورهای دیگری از قبیل ویژگی های شخصیتی، میزان دخالت و نقش آفرینی دیگر عوامل ذی مدخل نیز می تواند در نحوه نقش آفرینی فرد در جایگاهش تاثیر داشته باشد.
از جلسه ۱۵ تیر ماه ۹۹ مجلس چند نکته قابل استخراج است:
۱- بیشتر صحبت های ظریف "تحلیل" بود تا گزارش عملکرد. در تحلیل هم اختلاف نظر وجود دارد. شخصا چنین فهمی از عرصه جهانی ندارم که "در حال گذار" هست. وضعیتی که ایشان تحت عنوان "گذار" مطرح کردند وضعیتی "تک چند قطبی" است و اتفاقا برخوردی که با "برجام" شد نشان از همین وضعیت داشت. قطب اروپا و قطب روسیه و چین و قطب کشورهای دیگر در مقابل آمریکا با همراهی اون همراه شدند و با مخالفتش، مخالف و ناهمراه شدند. اینکه ما در حال گذار هستیم درست تر است؛ چرا که به نظر هنوز نحوه تعامل ما با منطقی که در راستای منافع ملی مان باشد در سطح جهانی از منظر اندیشه ای شکل نگرفته است. راهبردها هم عمیق نیستند.
۲-ظریف به عنوان وزیر بهتر از این می توانست حرف از سیاست خارجی و دستگاه وزارت خارجه بزند. وی سیاست خارجه را از دولت جدا کرد که می تواند تا حدودی درست باشد اما این به معنای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نمی تواند باشد.
۳-اینکه در ساختار وزارت خارجه "بخش اقتصادی" تعریف شده، مشخصه مهمی است که البته باید تاثیر آن را بر افزایش تعاملات و تبادلات تجاری و اقتصادی از منظر منافع ملی دید.
۴.ظریف روی "منافع ملی" تاکید داشت و همچنین در اینکه در سیاست خارجی باید "انسجام" باشد و "همه ما در یک کشتی نشسته ایم" و "مصالح مردم ایران" باید دنبال شود. این عبارت ها در هنگام مبارزه و رقابت و جنگ از اهمیت زیادی برخوردارند که باید رعایت شوند. هر چند اختلاف نظر در هنگام نظرورزی می تواند امری طبیعی باشد ولی در هنگام تصمیم و اجرا قاعدتا باید همراهی، همکاری و پذیرش باشد والا انسجام و منافع ملی و مصالح مردم در خطر می افتد و غرق شدگی اتفاق خواهد افتاد.
۵-ظریف روی "شفافیت" فعالیت های دستگاه خارجه در عرصه جهانی و "هماهنگی" با عوامل دخیل در سیاست خارجی تاکید داشتند که هر کدام از این ها می تواند در جای خود به طور دقیق تحلیل و ارزیابی شوند.
۶-اختلاف در کنش سیاسی و نظر تحلیلی، امری طبیعی است و نشانه بلوغ است که اگر بر مبنای "گفتگو" پیش برود می تواند منافع بیشماری داشته باشد. اما آنچه در مجلس افتاد، اختلاف نظری نبود که بر اساس گفتگو باشد بلکه بیشتر دعوا، جدل و فحش بود و هر چه هم ظریف تلاش کرد که با ظرافت خود را به معترضان و مخالفان نزدیک کند که من پیرو رهبرم (توصیف فعالیت دستگاه دیپلماسی ذیل نظر رهبری و استناد تعریف از شخصیتش به سخنان ایشان)؛ یا اینکه با سردار سلیمانی هماهنگی داشتم؛ سیاست خارجی من در راستای محور مقاومت بوده است؛ و باید مقابل آمریکا ایستاد؛ شما نمایندگان ملت هستید و غیره؛ در آخر انگ دروغگویی و شاید خیانت به او زده شد.
برگردم به مقدمه در مورد سیاست شناسی یک سیاستمدار به عنوان یکامتیاز فوق العاده و این نکته که ایران در حال حاضر در عرصه خارجی در وضعیت تحریم های سخت قرار دارد. وضع اقتصادی داخل بخاطر تورم و فقر و گرانی خراب است. یک جور انزوای سیاسی بر ایران تحمیل شده و کارآمدی و حکمرانی زیر سوال رفته است. این وضعیت، نشان از یک خلا توانمند سازی جدی و مشکل هم افزایی در عرصه کنش سیاسی بر اساس منافع عموم مردم دارد.
"برجام"هر چند که عملا با شکست مواجه شد اما چون حاصل "دانش سیاست" و "تجربه سیاسی" بود "بهترین تصمیم در موقعیت" بود و لذا برگ مهمی در تاریخ معاصر ایران در عرصه سیاستمداری به حساب می آید.
صحنه جدال مجلس به طور جدی نشان داد که "سیاست، عرصه کنش جمعی است" ولی مع الاسف این نکته انگار هنوز از جانب خیلی از سیاسیون ایرانی فهم نشده است که برای حل این مشکل، نیاز به "فرهنگ سیاسی جدیدی" در بین سیاستمداران هستیم که در آن "توانمند سازی و هم افزایی و منافع ملی" یک اصل بنیادین آن باشد.
جدال در مجلس نشان داد که کنشگری سیاسی در ایران سخت و تحلیل آنسختتر و پیچیده تر است.