مثل تمام سالهای گذشته، سال 98 نیز سپری شد. این سال اگرچه شباهتهایی با مابقی سالها داشت اما با اتفاقات تلخی که چاشنی آن بوده اند، تبدیل به نقطه ی عطفی خواهد شد. شعاع تاثیر و تأثر مجموعه اتفاقاتش در تارکِ تاریخ معاصر ایران سوسو خواهد زد. سالی که با سیل ویرانگر آغاز شد و با کرونای منحوس پایان یافت. سالی که در آن تضادها و اصطکاک های شدیدی در عرصه ی داخلی و خارجی کشور رقم خورد. سال 98 عرصه تنه زدنهایِ جدی بود. سالی که عفریته ی تحریم ظرفیتهای دولت – ملت را ترقیق کرد. سال تصمیم های آنی و هیجانیِ مبتنی بر محاسبات ضعیف! سالی که هیجانها را تشدید کرد. سالی که تا آستانه ی جنگی جدید پیش رفت. سالی که حوادث شگفت انگیز و غیرمترقبه ی زیادی در آن رخ داد. سالی که مدیریت اقتصاد تقریباً بدون نفت در آن بعد از حدود 70 سال تکرار شد. سالی که مدیریت عمومی جامعه محکِ تندی خورد. سالی که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیب های جدی دیدند.
سال 98 با سیل آغاز شد، سیل آغازین هر چند طغیان فعل و انفعالات جبری طبیعت بود(اگر چه مدیریت علمی متکی بر محاسبات دقیق قادر بود خسارات آن را حداقلی کند) اما سیل های بعدی نشان از فقدان ساز و کارهای مناسب برای مواجهه با ابعاد آن بوده است.
طوفان تصمیم خلق الساعه بنزینی در کنار ایزوله شدن مجلس از روند مکانیزم های تصمیم سازی- تصمیم گیری توأم با ادبیات باری به هر جهت ریاست جمهوری موجب هماوردی هایی خیابانی شد که پیامدهای نامیمونی در حیطه ی دولت-ملت داشت و موجی از سرخوردگی در سرمایه اجتماعی ایجاد کرد. تَرَک های جدی در شکاف های بالقوه ایجاد شد.
ترور سردار ایرانی طی یک اقدام تروریستی ناجوانمردانه روابط متشنج ایران و آمریکا را تا لبه پرتگاه جنگی ویرانگر پیش برد. شهادت سردار سلیمانی موج عظیمی از انرژی مثبت ایرانی ها را در برابر حرکت رذیلانه آمریکا ایجاد کرد، موقتاً زخم های آبانماه را مرهمی گذاشت، حرکتی که حاکمیت نتوانست یا نخواست از آن سکویی برای آشتی ملی ایجاد کند و با شیرینی آن، تلخکامی ناآرامی های آبانماه را تا اندازه ای بزداید. کج سلیقگی مدیریتی تشییع پیکر«سرباز وطن» نیز ناامید کننده بود. پاسخ محتاط ایران سایه شوم جنگ را از آسمان کشور زدود. طبق معمول عدم تناسبِ مشهودی در شعار و عمل در این پاسخ نیز هویدا بود.
در گیرودار فضای گرگ و میشیِ تبادل کنش و واکنش آمریکا و ایران، سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین و ماجراهای بعد از آن، آجرِ دیگری از اعتماد عمومی را نشانه رفت. مقاومت های ابتدایی برای انکار حاقِ واقعیت و شیفت آن به تئوری های آبکی و اعتراف دیرهنگام در نظرگاه عمومی حمل بر پنهانکاری شد.
برونداد مجموعه رخدادهای مذکور بعلاوه ی حاکمیت بلامنازع نهاد نظارتی شورای نگهبان در انتخابات باعث رقم خوردن کسرِ بی سابقه ای از مشارکت انتخاباتی شد. امری خطرناک که قادر است جایگاه لاغر نهادهای مردمی در پوزیشن حاکمیت را بیش از پیش تهدید کند.
هنوز ته مایه های اتفاقات خواسته و ناخواسته ی قبلی تمام نشده بود که شمایلِ کرونایِ چینی ابر تاریکِ دیگری را بر سپهر این مرز و بوم تحمیل کرد. مطابق معمول نادیده گرفتن عنصر زمان و تلاش برای تعویق آن موج دیگری از هجمه های مردمی را ایجاد کرد. مجدداً مسئولین متهم به اهمال و پنهانکاری شدند. بلاشک قدرت هژمونیک ویروس کرونا در سهولت انتقال مانند سایر کشورها، ایران را نیز درگیر می کرد ولی مقاومت مدیران در قطع زنجیره شیوع آن و فراتر از آن مقابله و مداخله ی نهادهای غیرتخصصی باعث تحمیل خسارتهای زیادی بر مردم و کادر درمانی و البته تجدیدنظرهای اجتماعی شده است. مردم در کنج خانه و توفیقِ اجباریِ قرنطینه دست به خانه تکانی های ذهنی میمونی زدند!
پروسه ی کشتنِ زمان و فقدان مکانیزم تصمیم سازی های بهینه، قصه ی آشنایی در کلیت و ساختار مدیریت کشور است. اساساً عنصر زمان و اهمیت حیاتی آن نادیده گرفته می شود. در همه ی مسائل یادشده، تصمیمات دستگاه سیاسی کشور واکنشی، دارای خصلتی پسینی و از سرِ ناچاری بوده است. امری که موجب ایجاد کارکردی توجیهی و لذا مورد توجه و اقبال عمومی قرار نمی گیرد. سازوکار حکمرانیِ مطلوب ایجاب می کند که قریب به اتفاق برنامه ها و مدیریت ها ابتکاری و پیشینی باشد تا با اراده و اشراف بر جنبه های متنوع آن با حداکثر مطلوبیت اجرایی شوند.
پارسال با تمام رنجها و تجربه هایش تمام شد، سال جدید تا اواخر بهارش درگیر کرونا خواهد بود. سال 99 با پروبلماتیک معیشتی و ناکارآمدیهای اقتصادی، انباشتِ نارضایتی های عمومی، بعلاوه تنش های رو به فزون خارجی در حوزه ی مسئله هسته ای و تنش با آمریکا بیش از پیش سال تصمیم های سخت خواهد بود. اولویت حاکمیت بایستی ترمیم اعتماد عمومی و سرمایه ی اجتماعی باشد.