در 4 سال ریاست جمهوری ترامپ به غیر از معدود کشورهایی مانند اسرائیل و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، مابقی کشورهای دنیا یا از آمریکا فاصله می گرفتند یا تا جای ممکن سعی می کردند با آن مدارا کنند تا ببینند دورِ بعدی انتخابات ریاست جمهوری چه سرانجامی پیدا می کند.
حتی برخی از کشورها روزها بعد از انتخابات نیز به نهایی شدن پیروزی بایدن تردید داشتند و با تاخیر به او تبریک گفتند. آنها بواسطه ی ترس از بر هم خوردن معادلات قدرت در آمریکا، سعی می کردند خود را از تبعات احتمالی ورود مجدد ترامپ، ایمن نگاه دارند. اکنون چراغ های روابط مجددا روشن شدند. تماس های تلفنی بایدن با مسئولین انگلیسی، فرانسوی، روسی و آلمانی و رایزنی پیرامون مسائل جهانی و بویژه برجام، آغاز جدیدی بر پیگیریِ راهبریِ ایالات متحده مبتنی بر چندجانبه گرایی با ابزار تعامل با قدرتهای جهانی است.
در برهه انتخابات آمریکا، برجام از معدود پرونده هایی بود که طرفین مواضع کاملاً شفاف پیرامون آن داشتند. ترامپ آنرا خسارت محض و بایدن آنرا موافقتنامه ای سودمند می دانست که با صراحت می گفت به آن بر خواهد گشت.
آنهایی که برجام را سودمند می انگاشتند، انتظار داشتند جزء مواردی باشد که با فرمان اجرایی بایدن به مدار بر می گردد. بایدن اما و احتمالاً زیر نفوذ مشاورانش نگاهش به برجام تغییر کارکردی پیدا کرده و نه الزاماً ماهوی! یعنی بایدن همچنان بر مفید بودن برجام پایبند است اما نمی خواهد از سودمندیِ خاصیتِ اهرمی آن به سادگی بگذرد.
برجام مادامی برای بایدن مفید است که دروازه ای باشد به مسائل دیگر. البته به این معنا نیست که فی نفسه بی اهمیت باشد. اهمیت مضاعف آن زمانی است که فیلتری به گشودن سایر دغدغه هایش پیرامون ایران باشد.
بایدن حتی اگر بدون دردسر تمایل به اعاده ی برجام داشته باشد، نیروهای ثالث اروپایی و غیراروپایی برایش سنگ اندازی خواهند کرد؛ کشورهایی که مخالف عادی سازی روابط ایران در قالب برجام هستند، بویژه برخی از آنها که برجام را دریچه ای به خاتمه ی مشکلات ایران و آمریکا در شکل کلی آن می بینند.
نفع استراتژیک آنها در چالش همیشگی ایران و غرب است، هر گونه نشانه ای برای بهبود شرایط را زنگ خطری برای خودشان می دانند. روسیه نمونه ای از این دسته است. به محض آشکار شدن روزنه هایی برای دیپلماسی و امید به مذاکرات ایران و آمریکا، چراغ هشدار روسیه توسط وزیر امور خارجه اش روشن شد. هشدار جدی به ایران پیرامون حضورش در سوریه! یعنی ایرانِ مطلوبِ چین و محور عبری-عربی و بویژه روسیه، ایرانی است که با غرب چالش داشته باشد.
اینجاست که برجام دیگر از شاکله ی ماهوی فاصله می گیرد و تلاش ها پیرامون آن فی نفسه برای برجام نیست، برجام مقدمه ای می شود برای اهدافی دیگر! مسائل به فراتر از برجام ترقی پیدا می کند. مصوبه مجلس برای از سر گیری بخش هایی از فعالیت های هسته ای از همین زاویه قابل تحلیل است. در جبهه ی مقابل اما نوعی جابجایی نقش در شرفِ شکل گیری است. پلیس های خوب و بد تعویض شیفت کرده اند. مادامیکه که ترامپ بود اروپاییها حداقل در حوزه ی حرف درمانی، در نقش حامیان برجام و پلیس مثبت ظاهر شده بودند، اکنون اما بایدن جای آنها را گرفته است و اروپاییها سنگ ها و اما و اگرها را راهبری خواهند کرد.
نمونه اش صحبت های فرانسوی ها هستند که اظهار می کردند برای برگشت به برجام این ایران است که بایستی قدم اول را بردارد. سخنانی غیرمنطقی و بی پایه! اما نشانگر نوعی تقسیم کار و وسیله شدن برجام برای نیل به مقاصدی دیگر!
اکنون برجام از هر دو سو به وسیله شدن تقلیل یافته است، از آن طرف وسیله ای برای کشاندن ایران پای میز مذاکره و بسط مسئله به موضوعات دیگری مانند برنامه های موشکی و فعالیت های منطقه ای ایران؛ از این سو برجام اهرمی برای زدودنِ تحریم های قبل و بعد از برجام است!
فازغ از چالش های جدی بایدن در آمریکا و دست و پنجه نرم کردن با شکاف ها، بی عدالتی ها و تبعیض های متعدد نهادی و برخی ها که وارث ترامپ هستند، در حوزه سیاست خارجی سرمایه های خوبی برایش به ارث گذاشته است. سرمایه هایی که بایدن به سادگی از منفعت آنها نخواهد گذشت. از جمله ی آنها تحریم های اِعمالی علیه ایران است.
به نظر می رسد دو موضوع، دغدغه ی اصلی بایدن را به خودش مشغول خواهد کرد، یکی رتق و فتق بحرانهای داخلی و دیگری تمرکز بر مهار چین و گسیلِ نیروها و توجهاتش از سایر مسائل به آنجا! این دو مورد قادرند که ایران را از سیبل بودن فاصله بدهند و فرصت ایده آلی برای رهایی ایجاد کنند؛ اگر در چشمِ زعمایِ قوم، فرصت انگاشته شوند!