۰
يکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۷

برنامه هسته ای و رقابتهای سیاسی

سید قائم موسوی
طلیعه فعالیت های هسته ای ایران به قبل از انقلاب اسلامی 1357 بر می گردد. اما آمریکا که خود از حامیان اصلی و فراهم کننده ی راکتور اتمی تهران بود اکنون در منتهی الیه درجه مخالفت با آن قرار دارد.
برنامه هسته ای و رقابتهای سیاسی
طلیعه فعالیت های هسته ای ایران به قبل از انقلاب اسلامی 1357 بر می گردد. اما آمریکا که خود از حامیان اصلی و فراهم کننده ی راکتور اتمی تهران بود اکنون در منتهی الیه درجه مخالفت با آن قرار دارد.
پروسه ی اتمی شدن کشورهای صاحب این فناوری را که تورق کنیم هیچکدام حتی کسر کوچکی از چالش های ایران را نیز نداشتند. اکنون برنامه ی هسته ای ایران در خارج و داخل درگیرِ معضلات شدیدی شده و فراتر از ظرفیت خودش بزرگ شده است.
چالش هسته ای در خارج بهانه ی فشار و در داخل تبدیل به مستمسکی برای قطب بندی شده است. در کل فعالیت های هسته ای مصداق تمثیل «آش نخورده و دهان سوخته» شده است. از نقطه نظر اصالت سود یا فایده گرایی از منظر اصل «بیشترین خیر برای بیشترین افراد» برنامه هسته ای، فی نفسه ماهیت اصلی اش از حیزِ انتفاع افتاده و تبدیل به ابزاری در راستای اهداف دیگر شده است.
منظور این است که برنامه ی هسته ای برای نفسِ برنامه ی هسته ای نیست. خارجی ها و بالاخص کسانی که تضاد ماهوی و ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی دارند با علمِ به اینکه حداقل از برهه ای به این سو و با نظارت بی سابقه ی نهادهای نظارتی بر فعالیتهای هسته ای ایران امکان انحراف در آن به صفر رسیده است ولی بنا ندارند شمشیر داموکلس را از بالای سر کشور بردارند.
برنامه هسته ای تبدیل به ابزاری برای خدمت به اهداف دیگر شده است. این اهداف برای کشورهای مختلف متفاوت است. از آمریکا، اسرائیل و کشورهای اروپایی گرفته تا چین، روسیه و کشورهای منطقه! برای کشورهای غربی این چالشِ همیشگی حفره ای برای اجماع و اعمالِ تحریم علیه ایران است تا اینگونه، هم بخش بزرگی از ظرفیت کشور را به خود مشغول کنند و هم آن را از سایر کارکردهای ضروری غافل نمایند. تمرکز ایران بر هزینه های هسته ای، کلیت کشور را در سایر حوزه های اجتماعی، سیاسی، امنیتی و بویژه مسائل معیشتی دچار چالش هایی کرده است. روسیه و چین آن را از رهگذر حفظِ تضاد دائمی ایران با غرب می نگرند و با این نگاه ضمن استمرار چالش، ایران برای آنها بازیگرِ سر به راهی خواهد بود. در مناسبت های مختلف نیز می توانند با کارت ایران با غربی ها بازی کنند و سیاست ها یکی به میخ و یکی به نعل را در پیش بگیرند!
در ایران اما غالبا معتقدند ای کاش از همان اول بدون اینکه کسی بفهمد ایران تماماً هسته ای می شد و وضعیت در شرایط غیرقابل برگشتی قرار می گرفت. پروسه ای که سایر کشورها و مخصوصا هند و پاکستان رفتند. آنها بدون هیاهو هسته ای شدند و یک هزارم ایران نیز هزینه ای پرداخت نکردند. در ایران اما برنامه ی هسته ای با درد زایید و هنوز به بلوغ نرسیده موجب بروز مشکلاتی شد. از مدار تخصصی و سیاست متناسب خارج شد و با افتادن در کوی و بامها تبدیل به پروبلماتیک عمومی شد.
اکنون برنامه هسته ای همچنان برگِ مهمی در محاسبات خارجی و داخلی محسوب می شود. بخشی از حاکمیت آن را به مثابه ی اولین خاکریز می بیند که اگر فرو بریزد سایر خاکریزها هم به تبع آن دیر یا زود از دست خواهند رفت. تبدیل به مسئله مرگ و زندگی شده است. گذشته از اینکه انتقال آن از امری سیاسی به امری همگانی موضوع را حیثیتی هم کرد. از ابتدای امر بایستی مشکل در دالان های تخصصی-فنی حل و فصل می شد نه در عرصه و اعیان عمومی. بازی در زمین بازی باید تعیین تکلیف می شد نه با کشاندن آن به سکوهای تماشاگران!
بخشی نیز آنرا نه خاکریز که سیبل می بینند، امری که باعث شد دشمنان با تاسی به آن کلیت کشور را تبدیل به خاکریز کنند. کما اینکه ترکش های تحریم ها زیر و بم کشور را درگیر خودش کرده است و حریم خاکریز را تا سفره های مردم هم گسترش داده است.
هر کدام از این دو نگاه مسیرهای متفاوتی را دنبال می کنند. دولت همچنان زیرگذر دیپلماسی را دوا می داند و سایر بخش ها روگذر مقاومت را! هر دو هم سیاست های یکدیگر را تخطئه کرده و به کلی مضر می دانند. آنها زیرگذر را منتهی به غرق شدن کشور ارزیابی می کنند و اینها روگذر را منتهی به سقوط کشور می دانند!
آنچه گفته شده است خوشبینانه است، تصور کنید اگر برنامه هسته ای در حد آیتمی در بازیهای سیاسی داخلی تقلیل یابد، (چیزی که در طرح راهبردی مجلس تا اندازه ای عیان است) گلی خواهد بود که به سبزه نیز آراسته شد!
 
کد مطلب: 140993
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *