بدون تردید بسیاری بر این عقیده اند که کشور در یک مرحله ی پیشا بحرانی قرار دارد. دغدغه ها و چالش های بزرگ که ماهیتی رو به جلو داشته اند و از تضارب آنها اندیشه های رهایی بخش طلوع می کردند، جای خود را به صرفِ انرژی برای برون رفت از مسائلی پیش پا افتاده چون صفوف روغن و قیمت مرغ داده است. یعنی سیاست ها ماهیتِ استعلایی خود را به نوعی از روزمرگیِ پسرفت گونه ای واگذار کردند.
ترکیب نامتعارف و نامیمون تحریم-سوء مدیریت؛ شرایط اقتصادی کشور را در نقطه ی حساس و تعیین کننده ای قرار داد. این دو که اولویت زمانی و علی آنها مکمل یکدیگر است، مشکلات عدیده ای در کلیت کشور ایجاد کرده است که مهمترین آنها تخریب روابط سه گانه ی زیر است:
تعارض شدید در سیاست خارجی و بن بست تعاملات سیاسی و بویژه اقتصادی-بانکی با کشورهای جهان. اصطکاک شدید و فاصله سیستم با نخبگان غیرحکومتی و منتقدین چارچوب مند. گسستِ جدیِ رابطه ی دولت-ملت و ناامیدیِ مردم از امکانِ بهبودی اوضاع با مکانیزم عادی و روش های مسالمت آمیز.
برای هر کدام از سه محور بالا مصادیق فراوانی قابل ذکر است. بلوکه شدن پولهای ایران در سایر کشورها، انسداد راههای تاثیرپذیری سیاست رسمی از نقطه نظرات گره گشایِ نخبگانِ بیرون از دایره ی قدرت رسمی و بی توجهیِ مردم به انتخابات از این نمونه اند.
به نظر می رسد کشور نیاز به یک «تعامل جدید» داشته باشد تا بتواند با سه اقدام رهایی، احیاء و انجام اصلاحات؛ روابط سه جانبه با جهان خارج، نخبگان منتقد و مردم را بهبود ببخشد.
رهایی موجب خروج کشور از بن بست تعارض و تضاد با خارج خواهد شد. برخورد و بی اعتنایی نسبت به فعالین دلسوز و قدرتمند نظام را ترمیم می کند و مردم را نیز از دست و پا زدن در چرخه ی تورم و بی ثباتی اقتصادی رها می کند. رهایی از محورهای سه گانه مستلزم احیاِء روابط مبتنی بر اعتماد و برگرداندن شرایط به قبل از تخریب روابط حسنه با هر کدام است. رهایی و ترمیم روابط مبتنی بر نگاههای غیرهمسو بر پایه انجام اصلاحات و برگرداندن شرایط به وضعیت عادی است.
بلاشک تعامل جدید در راستای ترمیم گذشته، زمان بر و مستلزم اراده ی جدی و عملی است. زمان می برد و آسان نیست، اما شروعش نیز قدم بزرگی است.