در روزهای اخیر مجادله کلامی بین دو قاضی القضات سابق ایران در ایام دو عید بزرگ که روزهای جشن و سرورمسلمین است در رسانه ها انعکاس فراوانی یافت و کام جامعه دینی و روحانیت را تلخ کرد. در این مجادله هر دو فقیه از اعضای نهادهای مهمی چون مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و از سران قوا بوده یا هستند. شرایط خاص و کم سابقه ای که بسیاری از نخبگان و بزرگان را به سکوت واداشته و اهل قلم و رسانه نیز کمتر جرات ورود به چنین مناقشه ای را دارند و کسانی هم جرات به خرج داده و قلم فرسایی کرده اند در پایان از هر دو بزرگوار عذر خواهی کرده اند. حقیقت اینکه مباحثه و مجادله کلامی بین روحانیون و علما همانند همه قشرها و گروههای دیگر مرسوم بوده و هست ولی اکنون جامعه به نوعی از هنجارشکنی بین دو تن از نخبگان دینی و سیاسی مواجه است که مسبوق به سابقه نیست و مرزهای اخلاق و قانون و فقاهت را تهدید می کند. در چند دهه اخیر همیشه شعارهای ارزشمندی چون قانون گرایی، اخلاق گرایی و مردم سالاری دینی بر پایه آموزه های فقهی ترویج شده است و اینک مناقشه نخبگان و خبرگان، فرهنگ نقد و گفتگو و ارزشهای مردم سالاری دینی را بی اثر کرده است. در واقع این گونه تنش ها بیانگر آنست که ما از جمهوریت و تکثر فاصله گرفته و به سوی اقتدارگرایی و بد اخلاقی میرویم و از مردم سالاری دینی به پدر سالاری دینی رسیده ایم. بیان چند نکته پیرامون این مناقشه حائز اهمیت است.
جامعه سنتی ایران بخاطر زمینه مذهبی خود در چند سده اخیر تحت قیمومیت و سرپرستی نهاد دین و فقهای تشیع بوده است و تداوم ولایت و رهبری در جایگاه قضا و فتوا به رهبری در سیاست و حکومت رسیده است. این فرایند نشان از اثرگذاری دین در تمامی تعاملات افراد در زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه سنتی دارد و در مقابل زهد و مردم گرایی و اخلاص علمای دین موجب محبوبیت و مشروعیت علما و فقها در بین مردم بوده است. ولی در دوره مدرن با رشد سواد و گسترش اطلاعات رابطه بین نخبگان و عموم مردم از آن شرایط و نگاه سنتی و پدر سالارانه تغییر کرده است. در حکومت قانون، تعاملات بر اساس قانونگرایی، تکثر و گسترش عقلانیت، ارزشهای جمهوریت و حقوق شهروندی مورد توجه و تاکید است. پدرسالاری دینی بر اساس آنچه در دوره قدیم حاکم بوده جایگاهی ندارد و ادامه آن به دین زدگی و تقلیل جایگاه نخبگان دینی منجر می شود. در این خصوص ضرورت دارد نهادهای دینی و نخبگان فقهی برای حفظ و تداوم مرجعیت خود در روابط و تعاملات با پدیده های نوین و جامعه مدرن تعریف جدیدی داشته باشند.
نکته دیگر اینکه این دو فقیه، هم مسئولیت مهم فقهی و هم حقوقی در جمهوری اسلامی دارند ولی در گفتار و کردارشان موازین و ارزشهای فقه و حقوق نقض شده است. ادبیات فقهی و استدلالهای حقوقی با آنچه در این مواجهه می بینیم فرسنگها فاصله دارد. با عملکرد این بزرگان برای شاگردان و رهروان ایشان چه وضعیتی باید تصور داشت؟ از سوی دیگر رفتاری که آقای یزدی با آیت الله زنجانی و دیگر علمای حوزه داشته اند و در این فضا برای دیگران تعیین تکلیف می کنند حکایت از پدرسالاری و یکتا انگاری در فضای درونی حوزه و روحانیت دارد. این رفتار که از جایگاه سیاسی و حکومتی ایشان نشات میگیرد آزادگی و حقوق اولیه دیگر فقها را تحت الشعاع قرار داده است. تداوم این روند موجب واگرایی و تفرقه در بین علمای شیعه می شود و ارزشهای تشیع و حوزه های دینی را به چالش می کشد و موجب نگرانی دلسوزان و عالمان و بزرگان شده است.
لذا شایسته است برای جلوگیری از فتنه دشمنان و حفظ شآن علمای دین، نخبگان دینی-سیاسی از خودمحوری و پدرسالاری دینی فاصله گرفته وحدت و همدلی را سرلوحه امور قرار دهند.