ویکتور پِلِوین رمان نویس روس در رمان ۲۰۰۸ خود، مدرن بودن را چنین تعریف می کند: قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند؛ کارکنان رشوه نگیرند؛ قضات به تلفنهای توصیهای پاسخ ندهند؛ تجار درآمد خود را به لندن نبرند؛ پلیس راهنمایی و رانندگی با حقوق خود راحت زندگی کنند؛ و ساکنان (منطقه اعیان نشین بیرون مسکو) همه به (زندانی در مسکو) منتقل شوند.
در جامعه ای زندگی می کنیم که وسایل ارتباط جمعی مدرن داریم اما ارتباط صحیح را بلد نیستیم. خانه های مدرن را ساخته ایم اما همزیستی را نمی دانیم. ما در انتهای سردرگمی های مدرنیته و سنت هستیم و ورزش ما نیز جدا از آن نمی تواند باشد. ارتباط های قانونی و حقوقی که اگر مسی و گواردیولا و رونالدو هم که باشی باید مالیات که حق مردم است پرداخت کنی و گرنه زندان است. و احترام گذاشتن به قراردادها و تعهدهای مالی؛ با مربی که از کشور دیگر می آوری چنان حرفه ای و قانونی قرارداد ببندی که انگار کارمند شما است. قانون آنقدر مهم است که اگر بی قانونی کنی مدیرعامل بایرن مونیخ و بازیکن مشهور هم باشی به زندان می روی. قانون یعنی اگر بهترین بازیکن جهان هم باشی و به تماشاچی معلول توهین کنی باید بروی .
بعضی به اشتباه فکر می کنند که مدرن بودن یعنی مصرف کالاهای لوکس، پوشیدن لباسهای گران قیمت، سوار شدن اتومبیل گرانقیمت و زندگی در خانههای بزرگ. در ورزش ما هم مدرن شدن به این منوال است. مدیرانی که با پول دولتی باشگاه داری می کنند، خرید بازیکن با پول دولتی، مصاحبه با رسانه های داخلی و خارجی برای دیده شدن، داشتن اهداف سیاسی در اهداف پنهان خودشان و بازیکنانی که از حرفه ای بودن اکثرشان مصرف گرایی را یاد گرفته اند نه خوب تمرین کردن، حرفه ای زندگی کردن .......و کاملاً بد فهمیده اند. مبنای مدرن بودن در افکار و رفتار است و نه در نوع مصرف.
شخصِ مدرن در هیچ شرایطی دشنام نمیدهد، پرخاش نمیکند بلکه تلاش میکند ریشههای جهل طرف مقابل را کشف کند چیزهایی که ما در ورزش خودمان زیاد نمی بینیم .
فکر کردن، استدلال آوردن، مؤدب بودن، احترام گذاشتن، رعایت حقوق دیگران را کردن، قانون را رعایت کردن، منظم بودن، وظیفه شناس بودن، مالیات دادن، درآمد بدون زحمت را قبول نکردن، دقیق بودن، حرف بیهوده نزدن، تخریب نکردن، دروغ نگفتن، وجدان کاری داشتن و صدها اندیشه و رفتار دیگر از مشتقات مدرن بودن است که ما هرچه در سطح کلان و خرد ورزش خودمان نگاه کنیم کمتر می بینیم.
تاریخ کشورهای پیشرو در ورزش مدرن به ما نشان می دهد که انرژی، عزم، اراده، خواست و تصمیم مسئولین و نخبگان ورزشی یک کشور است که ورزش جامعه را مدرن میکند. اول خودشان عمل میکنند و سپس با دقت و جدیّت بر اجرای قوانین نظارت میکنند. نخبگان ورزشی که خود قانون را رعایت نکنند نمیتوانند از جامعه ورزش انتظار مدنیّت داشته باشند.
مدرن شدن یک تصمیم است. وقتی ورزش مدرن میشود که همه دست اندرکارن ورزشی بخواهند مدرن شوند و سیستم قانونی را نهادینه کنند. جامعه در عصر مجازی سریع متوجه میشود که آیا قانون برای همه است یا عدهای. برای شناخت یک جامعه و ورزش و آیندۀ آن باید اول سراغ نخبگان و مدیران ورزشی و در درجۀ بعد، رعایت قواعد و قوانین از سوی آنها رفت. قهرمان شدن و پیشرفت کردن ورزش در همه سطوح قهرمانی و همگانی، در کشورهای پیشرفته با قاعده است و نه رابطه. بخش حقوقی ورزشها مهمترین بخش از ساختار ورزش در کشورهای پیشرفته است زیرا هر تصمیم و عملی باید با تأیید بخش حقوقی انجام شود.
در تمامی کشورهایی که در ورزش مدرن شدهاند و دارای ساختار ورزش قوی در جهان هستند، نخبگان و مسئولین ورزشی به لحاظ احساسی، عقلی، وجدانی و تاریخی، تعلق خاطر عمیقی به کشور، خاک و وطن دارند.