بهم ریختگی در انجام تصمیات مهم، ریشه در بهمریختگی فکری دارد. وقتی اجزاء فکر یکدیگر را نقض کنند، عمل به آنها نیز مجموعهای از تناقضات را به وجود میآورند. بالاخره مشخص نیست که در ساختار ورزش کشور ما بخش خصوصی داریم یا نداریم، البته در حرف میگوییم قبول داریم و به آن سمت حرکت میکنیم ولی به بخش خصوصی اعتماد نداریم و مسئولیت نمیدهیم. معلوم نیست که فدراسیونهای جهانی و قوانین بینالمللی را قبول داریم یا نداریم بر روی کاغذ قبول داریم و محصولات و اعتبارات آن را میخواهیم ولی فلسفه وجودی آن را قبول نداریم و به آن درست عمل نمیکنیم، قوانین آن را براساس اشخاص در کشور اجرا میکنیم...
بالاخره معلوم نیست تخصص و مدیریتی حرفهای در ورزش را قبول داریم یا نه؟ البته که در بیان همه قبول دارند ولی کسر امتیاز تیمها در فدراسیونهای بینالمللی، تهدید فدراسیونهای بینالمللی در زمینه حضور بانوان در ورزشگاهها و... معرف این است که امور، تخصصی و با مدیریت حرفهای در ورزش تصمیمسازی نشده اند.
واقعا میخواهیم در ساختار مدیریت ورزش چکار کنیم؟ پیشرفت؟ تقابل؟ تعامل سازنده؟ کدامیک؟ و بالاخره افکاری که افقهای ورزش ما را تعیین میکنند کدامند؟ اتاق فکری که به این امور توجه میکند کجاست؟ آیا سیستمی داریم که کل مسایل ورزشی کشور را یکجا ببیند و به صورت تسلسلی و سیستماتیک برای آنها طراحی کند؟
شاید ریشه همه مسایل ما، وضعیت اندیشهای ماست. مجمع الجزایری از افکار در سازمان و ساختار ورزش به صورت معلّق در فضا بدون آنکه نقطه مماسی با هم داشته باشند در مسیرهای خود خواسته حرکت میکنند.
تا اندیشه منطقی و منسجم نشود، عملکرد اصلاح نمیشود. دلیل اینکه در کشورهای توسعه یافته آرامش و ثبات در زمینه ساختار و مدیریت ورزش وجود دارد به خاطر اینست که پاسخ سوالات فوق را دههها پیش در میان خود حل کردهاند. دستگاه فکری ما محتاج انسجام درونی است تا سیستمی بپا شود. نمیتوان همه چیز را با هم و همزمان خواست. ورزش با کیفیت محتاج اولویتبندی، سیستم، هرم، زمانبندی، آیندهنگری و واقعبینی است. شفافیت و قاعدهمندی دو اصل ثابت و جهان شمول پیشرفت در هر زمینهای هستند. فکری و اندیشهای انسجام دارد که شفاف و قاعدهمند باشد.
مسئولیت دستیابی به انسجام فکری با خودمان است. اگر با دانش و تخصص در ساختار ورزش به انسجام فکری نرسیم، همچنان مانند سالهای گذشته در کیفیت ورزش چه در سطح قهرمانی و همگانی سینوسی سیر خواهیم کرد. ما در انبوهی از تناقضات زندگی میکنیم. مسئولیت ایجاد انسجام فکری بین ما و در درون ماست.