جهان امروز به واسطه حکمراني رسانهها، جهان تصورها و تصويرهاست و افراد جوامع بر اساس تصويرهاي رسانهاي، اشخاص، رويدادها و گفتمانها را قضاوت ميکنند. تصويرهاي رسانهاي وبه ويژه گفتمان بازنمايي شده در آنها درباره حکومتها و چهرههاي سياسي، بيشترين اثرگذاري ممکن را در نحوه قضاوت افکار عمومي جهان دارد و هم از اين روست که موفقيت در ارائه يک تصوير جهان شمول و انساندوستانه ميتواند، حمايت حداکثري افکار عمومي جهان را به دنبال داشته باشد. از اين رو بديهي به نظر ميآيد که ساز و کار اداره يک کشور، بدون توجه به اين موضوع مهم، دوام و قوام چنداني نخواهد داشت و دولتها و حکومتها نيازمند ارائه يک تصوير خوشايند از خود هستند تا از اين رهگذر ضريب نفوذ و اثرگذاري خود در جوامع را افزايش دهند.
در اين باره پرداختن به تصويرهايي که رسانههاي داخلي از گفتمانها و چهرههاي سياسي کشور ارائه ميدهند قابل تأمل و بررسي است.
ترديدي نيست که رسانههاي منتسب به احزاب و گروههاي سياسي مختلف در بازنماييهاي خود سعي دارند حزب متبوع خود را به خواستها و آرمانهاي مردم نزديکتر و رقبا را دورتر تصوير کنند و البته عرف و قاعده بازي سياسي در رسانههاي جناحي نيز چيزي خارج از اين نيست. از اين رو موضوع مورد اشاره در يادداشت حاضر، نحوه بازنمايي نمادهاي انقلاب اسلامي در رسانهها است که علي القاعده نبايد بهرهگيري جناحي از آنها ممکن و مجاز باشد.
يکي از مهمترين نمادهاي انقلاب اسلامي در ايران، جايگاه و شخصيت رهبر انقلاب است. نگاهي اجمالي به استقبال گسترده رسانهها و شهروندان از تصوير بوسه آيت الله هاشمي رفسنجاني بر پيشاني رهبر انقلاب در بيمارستان، ما را به اين موضوع مهم رهنمون ميکند که چرا مخاطبان ايراني تا اين اندازه از تصوير اين بوسه استقبال کردند؟ آيا انتظار ديدن اين تصاوير براي مخاطبان رسانهها دور از ذهن بود؟
در واقع پاسخ را بايد در دل بازنماييهاي رسانهاي جستجو کرد. آنجا که رسانههاي جناحي و حتي رسانههاي بزرگي همچون تلويزيون و راديو در ارائه تصويرهاي خود از اين دو چهره اصلي انقلاب، سعي در يارکشي سياسي داشته و با ايجاد شکاف رسانهاي در رابطه آنان، تصور وجود اختلاف و فاصله را به مخاطبان القاء کردهاند.
افزون بر اين با توجه به اين که رسانههاي بزرگ ايران عمدتا تحت مديريت يک جناح و در برخي از موارد در دست تندروهاي آن جناح است، در بيشتر موارد و بنا به مصالح گروهي اين جناح، تصويرهايي ناکامل و ناتمام از شخصيتهاي انقلاب و گفتمانهاي تاريخي-سياسي ايران ارائه شده است.
براي مثال نگاهي به تيترها و تصويرهاي صفحه اول اين رسانهها در چند سال گذشته ممکن است اين موضوع را در ذهن برجسته کند که گويي رهبر انقلاب اسلامي، شخصيتي دست نايافتني، خشک و عمدتا رسمي است و صد البته که تکرار و تداوم اين نوع بازنمايي زمينه را براي تثبيت اين کليشههاي شخصيتي در قضاوت و ذهنيت سازي مخاطبان فراهم کرده است.اين در حالي است که صفات انساني،شوخ طبعانه و دوستانه رهبر انقلاب اسلامي کمتر در اين رسانهها بازنمايي شده و يا دست کم بازنمايي اين صفات هم طراز با صفات پيشين، برجسته سازي نشده است.
توجه به انتخاب تيترهاي رسانههاي نامبرده پس از سخنرانيهاي رهبر انقلاب و مقايسه آن با تيترهاي انتخاب شده ديگر رسانهها به خوبي نشان دهنده اين موضوع و سطح تفاوت در بازنماييها است.از اين رو بايد توجه داشت که اين نوع بازنماييها نه تنها ناقص و ناکامل است، بلکه ميتواند از يک سو مخاطب ايراني رسانهها را مجاب به قضاوتي نادرست درباره شخصيت رهبر انقلاب کند و از سوي ديگر تصوير جمهوري اسلامي و شخص رهبر انقلاب را به صورتي غيرواقعي در افکار عمومي جهان تعريف و تبيين کند.با اين وجود انتشار خبر جراحي و تصاويري از رهبر انقلاب بر تخت بيمارستان در رسانهها، موجب برجسته شدن تصوير بازنمايي شده از صفات انساني ايشان شد؛ به بيان سادهتر ايرانيان به صورتي غير مسقتيم مخاطب اين پيام شدند که رهبر انقلاب، يک انسان هم نوع با آنها است و همچون ساير انسانها ممکن است بيمار گردد و نياز به درمان داشته باشد. انساني همچون ساير انسانها که برخلاف تصور رسانههاي سياسي، هميشه در حال سخنراني و موضع گيري نيست و به شيوهاي مردم گونه به زندگي انسانياش نيز ادامه ميدهد وحتي ترجيح ميدهد به جاي بيمارستان خصوصي در بيمارستاني دولتي درمان شود و مهم ترين دغدغه ايشان رعايت حال بيماران ديگر نيز ميباشد
بايد توجه داشت که اين پيام انساني نهفته در تصاوير منتشر شده از رسانهها، حس همذات پنداري مخاطب با تصوير بازنمايي شده را تقويت ميکند و موجب افزايش قرابتهاي گفتماني ميان مخاطبان و سوژههاي بازنمايي شده ميشود، همچنان که درباره انتشار تصاوير رهبر انقلاب اين اتفاق افتاد.
لازم است تا رسانهها به دور از جنجالهاي سياسي، در بازنمايي تصوير نمادهاي انقلاب اسلامي به ويژه چهرههاي شاخص انقلاب از جمله رهبري، دقت نظر بيشتري داشته باشند. چه اگر امروز اين گونه بود، مخاطبان شبکههاي اجتماعي و حتي مخاطبان رسانههاي رسمي از انتشار ويديوي بوسه آيت الله هاشمي بر پيشاني رهبري از صداوسيما و تصوير آن در رسانههاي مجازي و چاپي، شگفت زده نميشدند.
منبع: ابتکار