دسته گل بزرگ در جشن تولد خاتمی، از طرف سازمان فضاي سبز شهرداريارسال شده بود/ فرض که خاتمی اصلا روحانی نیست...
* روزنامه اطلاعات و پول از بيتالمال گرفتن و براي جشن تولد محمد خاتمي خرج كردن، چرا؟
* پاسخ ما: در اعلام نظر و نوشته اين هموطن عزيز، چند اشتباه فاحش وجود دارد كه لازم است هم براي ايشان و هم براي همه كساني كه چنين ميپندارند، حقيقت موضوع را آشكار كنيم.
اولاً روزنامه اطلاعات از بيتالمال پول نميگيرد و مؤسسهاي است كه درآمد و هزينهاش را خود مديريت ميكند و اصطلاحاً «خودگردان» است.
ثانياً: اساساً روزنامه اطلاعات نه براي آقاي خاتمي تاكنون جشن تولد گرفته است و نه براي هيچ كس ديگر. موضوع به همين روشني است.
آقاي سيدمحمود دعايي يك شخصيت حقوقي دارد به عنوان نماينده ولي فقيه و سرپرست مؤسسه اطلاعات و يك شخصيت حقيقي دارد به عنوان يك شهروند!
قطعاً كسي ترديد ندارد كه ايشان به عنوان يك شهروند مثل بقيه مردم ميتواند هر روز صبح صبحانه بخورد، به گلدانها آب بدهد، از مغازه سركوچه خريد كند، گاهي به سينما برود و سالي يك بار هم در جشن تولد يك دوست قديمي شركت كند و برايش يك كيك هم بخرد. به همين سادگي!
بعد از اينكه تصوير حضور آقاي دعايي در مراسم جشن تولد حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمي رئيسجمهوري سابق كشورمان در برخي سايتها منتشر شد، بعضي سايتها همين مطلب اين خواننده و بازديدكننده نمايشگاه را نوشتند كه چرا جشن تولد؟ چرا كيك؟ چرا حضور؟ چرا آقاي خاتمي؟ چرا آقاي دعايي؟! در حالي كه موضوع به همان سادگي بود كه گفته شد
يك دسته گل از طرف سازمان پاركها و فضاي سبز شهرداري هديه شده بود، آقاي دعايي همان دسته گل را به همراه يك كيك به جشن تولد دوست ۴۰ سالهاش برد و تا آنجا كه ميدانيم تحبيب قلوب و ديدار از سادات را همه بزرگان توصيه و تأكيد كردهاند و براي ما جاي شگفتي است كه چرا برخي دوستان و برادران كه اتفاقاً داعيه توجه به اصول ديني و اصولگرايي دارند، اين سنتهاي زيبا و توصيههاي بزرگان ديني را، اينگونه تشكيك ميكنند و برنميتابند.
اين را هم اضافه كنيم براي منتقدان و ناهيان كهاي عزيزان! فرض كنيد آقاي خاتمي اصلاً روحاني نيست، سيد هم نيست، آيا قبول نداريد كه ايشان ساليان سال در نظام اسلامي منشاء خدمت بود و هشت سال در عاليترين پست اجرايي كشور و زير نظر رهبري معظم انقلاب خدمت كرد. آيا رواست كه اينك، او را در حد يك تولد فوقالعاده ساده تحمل نكنيم؟ پس چهطور انتظار داشته باشيم كه مردان بزرگ، در آوردگاههاي حساس، شانه زير بار سنگين مسئوليتهاي سهمگين نهند و از آينده بيم نكنند؟ بايد اندكي بيشتر انصاف و تدبّر كنيم و به آساني حقيقتي را در مسلخ غوغا و هيجان نسوزانيم