۰
جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۰۸
به امید تعبیر حول حالنا الی احسن الحال

چاره چیست جز امید؟

چند سالی هست که روزهای آخر اسفند صدای مرحوم مرتضی احمدی در گوش‌هایمان زنگ می‌زند: «ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی...»
چاره چیست جز امید؟
چند سالی هست که روزهای آخر اسفند صدای مرحوم مرتضی احمدی در گوش‌هایمان زنگ می‌زند: «ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی...» در سال ۹۹، در ادامه اسفند سال قبلش که کرونا آمد، بیش از ۶۱ هزار داغ کرونایی بر دلمان ماند. یک سال داغ زلزله بر سرمان آوار است و یک سال سیل خانه خرابمان می‌کند. سالی عزای سانچی را داشتیم و سال دیگر داغ آتشنشانان پلاسکو. آری سال‌هاست آنقدر عزا بر سرمان ریخته که نمی‌دانیم برای کدام یک سوگواری کنیم!
۹۹ سال سختی بود، سال تنهایی، دلتنگی، سال ممنوعیت به آغوش کشیدن و بوسیدن. ۹۹ برایمان پر بود از لحظه‌های تنهایی، روزهای سختی که جز خودمان کسی را نداشتیم. ۹۹ سال میهمانی‌های مجازی بود، بغض‌هایی که پشت خطوط تلفن می شکست. ۹۹ سال داغ‌هایی بود که تسکینی نیافتند، کسی سر بر شانه کسی نگذاشت برای آرام گرفتن، کسی تسلای عزیزی نبود برای آرام کردم غم. کرونا آمده بود تا کوچکترین و در عین حال باارزش‌ترین داشته‌هایمان را تبدیل به حسرت‌هایمان کند و متاسفانه موفق بود.
۹۹ با کرونا شروع شد، با نوروزی پر از شوک و ترس، اما امید. آن روزها گمانمان نبود این ویروس ریز، نوروز ۱۴۰۰ را هم برایمان سخت و پر اضطراب کند، گمان می‌کردیم اگر تا پایان بهار از شرش خلاص نشویم، گرمای تابستان اوضاع را بهتر خواهد کرد! اما بهار و تابستان و پاییز حالا زمستان نیز تمام شده است و سایه شوم کرونا همچنان بر سر ماست. 
کرونا تنها دل‌ها را تنگ نکرده بود، بلکه آمده بود تا با بحرانی اقتصادی که ره آورد مشترک کرونا و البته تحریم و سوءمدیریت بود، سفره هایمان را نیز کوچک و کوچک‌تر کند. کرونا از یکسو و بحران‌های اقتصادی نیز از سوی دیگر دست به دست هم دادند تا ثانیه به ثانیه ۹۹ سخت و سخت تر بگذرد. 
۹۹ اما با همه سختی‌هایش گذشت. گرچه پر بود از خبرهایی که کاممان را تلخ کرد، اما تنها امید به واکسن و درمان بود که ما را در این سال سخت پیش برد، امیدی که در ماه‌های پایانی سال رنگ و بوی حقیقت گرفت. نوید واکسیناسیون و رهایی از شر این ویروس منحوس بار دیگر امید به آینده را در دلهایمان روشن کرد.
حالا بار دیگر امید جای یاس یکساله را گرفته است، امید به روزهای بدون تنهایی و دلتنگی، روزی که بار دیگر ماسک از صورت برداریم و بار دیگر بدون ماسک به روی هم لبخند بزنیم، بار دیگر شانه‌هایمان تسکین دهنده غم‌ها باشد و صدای خندهایمان بدون ماسک و نقاب، گرم کننده شادی‌ها شود.
امید به اینکه با بازگشت به روزهای روشن شرایط اقتصادی کشور بهتر شود و بار دیگر رونق به سفره‌هایمان برگردد. امید به روزهایی که دستی خالی نباشد و چشمی شرمنده به خانواده‌اش ننگرد. امید به روزهای بدون تحریم و روزهای دوستی با دنیا. امید به آینده‌ای بدون جنگ، بدون صدای موشک. امید به روزهایی که هیچ جنگی مادری را از فرزندی و فرزندی را از مادری جدا نکند. امید به خاورمیانه‌ای که به جای موشک بر سرش آرامش ببارد. امید به دنیای صلح و آرامش.
چاره چیست جز امید؟ چاره چیست جز امیدوار بودن به آینده ای که شاید روشن‌تر باشد؟ چاره چیست جز اندیشین به روزهای بهتری که شاید بیایند؟ چاره چیست جر امید داشتن به اینکه نسل‌های بعد طعم آرامش را بچشند؟ چاره چیست جر امید به روزهایی که هیچ انسانی غم نان نداشته باشد؟ اگر به روزهای روشن نیندیشم، اگر امید به روزهای بهتر را در دلمان روشن نگاه نداریم، روزهای سخت می‌آیند و می‌ماند و رخنه می‌کنند در بند بند وجودمان. انسان به امید زنده است. به امید ۱۴۰۰ پر از سلامتی، صلح، آرامش و برکت. شاید حول حالنا الی احسن الحال، در سال جدید تعبیر شود برایمان... سال نو مبارک.
مانیا شوبیری
کد مطلب: 146694
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *